در برابر افرادی که به ما بی احترامی و توهین می کنند چکار کنیم؟
تقریبا هیچ فردی وجود ندارد که در زندگی اش با توهین از سوی دیگران روبرو نشده باشد. خودم (حامد متین) بارها و بارها با این مسئله روبرو شده ام. یکی از این خاطرات بسیار برایم تلخ بود.
خاطره ای تلخ از یک توهین :
زمانی که اول دبیرستان بودم، مبصر کلاس شدم. روزی مدرسه در نظر داشت برای والدین دانش آموزان جلسه ای بگذارد. دعوت نامه هایی جهت این کار تهیه شد. این دعوت نامه ها را جهت توزیع بین دانش آموزان به دست مبصر هر کلاس سپردند. من آن روز دعوت نامه ها را بین بچه ها تقسیم کردم. اما عده ای غایب بودند و قرار شد فردا به دست آنها برسانم. اما متاسفانه فردای آن روز فراموش کردم و دعوت نامه ها در کیف مدرسه ام بدون اینکه به دست غایبان دیروز برسد باقی ماندند.
چند هفته بعد روزی یکی از دوستانم ( دوست که چه عرض کنم) دعوت نامه ها را که هنوز در کیفم بودند بیرون آورد. و آنها را بین همان غایبانی که فراموش کرده بودم بین آنها توزیع کنم، تقسیم کرد. یکی از آن غایبان این دعوت نامه را به پدرش داده بود. و پدرش از اینکه از ماجرای جلسه انقدر دیر مطلع شده بود عصبانی شده و با ناظم و مدیر مدرسه جر و بحث کرده بود.
در ایام امتحانات بودیم و من سر جلسه امتحان بودم. در همان زمان برگزاری امتحان، ناظم مدرسه به سراغم آمد و جلوی بچه ها هر چه از دهانش درآمد به من گفت. نمی دانم چطور شد که باقی سوالات را امتحان را پاسخ دادم و چگونه به خانه برگشتم. فقط یادم هست که آنچه مرا به خانه برد پاهایم بودند. چرا که از نظر ذهنی انقدر آشفته بودم که فکر می کنم آدرس خانه را گم کرده بودم.
احتمالا برای شما هم پیش آمده :
به احتمال قوی برای شما هم پیش آمده که از طرف فردی، اینچنین مورد بی احترامی و توهین قرار گرفته باشید. اما بیشتر از خود توهین، آنچه اهمیت دارد واکنش ما در برابر رفتار افرادی است که به ما توهین می کنند.
پیشنهاد می کنیم که از مقاله زیر دیدن کنید :
چرا واکنش ما دربرابر توهین آنقدر اهمیت دارد؟
ما هر اندازه که کارمان را درست انجام دهیم و مراقب رفتارمان باشیم بازهم ممکن است از طرف یک انسان عصبانی و حتی به زعم خودمانی یک انسان مشکل دار مورد اهانت قرار بگیریم. پس قطعا نمی توانیم دیگران را کنترل کنیم. روی آنچه که کنترل هم نداریم پس نمی توانیم مسلط شویم. تنها و تنها چیزی که ما روی آن کنترل کامل داریم رفتار و واکنش خودمان است. پس بهترین واکنش و رفتار در مقابل این توهین ها، کنترل و تسلط روی خودمان است.
اما سوال اصلی اینجاست :
در برابر توهین دیگران چگونه رفتار کنیم؟
لازم به ذکر است که منظور از توهین همواره بی احترامی مستقیم و بد و بیراه نیست. گاه یک تیکه زشت، طعنه ناراحت کننده می تواند یک توهین باشد. پس راهکار من که در یک فایل صوتی به آن اشاره کرده ام در مورد توهین، طعنه، تیکه، بی احترامی، بد و بیراه و فحش نیز مصداق دارد و کاربردی است. این راهکار دقیقا همان کاری است که افراد با عزت نفس در مواجه چنین رفتاری از سوی دیگران در پیش می گیرند.
با گوش کردن فایل صوتی زیر از این راهکار آگاه شوید :
چنانچه نتوانستید فایل صوتی این مقاله را در همین صفحه گوش دهید، می توانید آن را با کلیک روی دکمه زیر دانلود بفرمائید :
سلام خدمت شما
من یک دوست دارم که دختر عمه ی من هست همیشه به من توهین و بد دهنی میکنه و منم چون با هم فامیل هستیم از اینکه پاسخ بهش بدم میترسم برای همین هم در چت ها مسدود میکنمش
مادر او هم در دعوا های ما دخالت میکنه و من گاهی متوجه میشم من جای اینکه با دوستم ( دختر عمم) چت کنم دارم با مادرش که عمم باشند چت و دعوا میکنم انگار اون موقع دعوا گوشیش رو به مادرش میده و مادرش با من دعوا میکنه این موضوع خیلی اذیتم میکنه نه تنها من بلکه مادرم رو هم آزار میده در حدی که یک روز حالشون بد شد و من کل اون ماجرای سخت و تلخ رو تقصیر عمم و دخالت هاش میدونم و همین باعث شده از اون عمم تنفر شدیدی پیدا کنم
ولی کاری که کردم و میخوام در اختیار دوستان قرار بدم تا شاید بدردشون بخوره اینه که:
آدم نباید زود عصبی بشه و به خودش لتمه احمقانه ترین کار ممکنه اینه که احساساتت رو دست فرد دیگه ای بدی
من الان اون رو کمرنگ و کوچیک کردم زندگی بهتری دارم
اگر بازم با من دعوا کنه که همیشه میکنه برام مهم نیست فقط باید خودمون رو کنترل کنیم
با سلام خدمت سرکار خانم آوین گرامی
ممنون که نظر ارزشمند و تجربه گرانبهای خودتونو با ما و مخاطبان عزیز سایت درمیون گذاشتید
درست فرمودید. ما نباید کنترل خودمونو به دست دیگران بسپاریم. گرچه روی رفتار دیگران هیچ کنترلی نداریم، اما روی واکنشی که نسبت به رفتار اونها نشون میدیم کنترل داریم
باسلام و خسته نباشید
می خواستم ازتو راهنمایی بگیر راجب موضوعی که خیلی آزارم میده و چند ساله وقتی یادم میاد خیلی حالم رو بد میکنه میدونم که گذشته ها گذشته ولی من بابت اینکه آبروم یه جورایی توی جمع رفت و دوستم حرفی که من پیشش دردودل کردم رو جلوی غریبه و آشنا گفت و من اون لحظه از خجالت آب شدم و شوکه که نتونستم هیچ واکنشی نشون بدم خیلی دلم میسوزه و آزارم میده حقیقتش این که همونطور که گفتم من یه شب پیامکی با دوستم راجب یه مساله عاطفی و خصوصی با دوستم دردو دل کردم و فکرش رو نمیکردم که گوشی رو بذاره کف دست نامزدش بخونه و چند روز بعد هم توی راه برگشت از دانشگاه که همراه یکی از دوستای دیگه امون بودیم حرفای من رو توی اتوبوس بلند جلوی اون دوستم و جمع حاضر در اتوبوس بگه دیگه نگم بهتون که چقدر خجالت زده شدم و چقدر ناراحت شدم و و اون دوستم که همراهمون بود حالت چهره اش چقدر بد شد و با خشم به من نگاه میکرد و جوری شد انگار من یه آدم مزخرف بودم که تمام مدت دورانی که آشنا بودیم من تظاهر به خوب بودن میکردم من کاملا لال شده بود نه می تونستم به اون دوستم بگم بسکن چرا حرفی که من خصوصی بهت گفتم رو توی جمع میگی؟؟ و نمی تونستم توی چشمای اون دوستمون نگاه کنم خلاصه تا اینکه پیاده شدیم رو به دوستم گفتم فلانی چرا اون حرف رو که من بهت خصوصی گفتم رو جلوی جمع گفتی و یه جورایی مودبانه ازش گله کردم من آدم پرخاشگری نبودم و در جواب هم دوستم گفت ببخشید و اینا اون دوستمون که همراهمونه خودش بدتره و اینا منم دیگه دوری کردم از اون دختر و حتی سعی کرد تلفنی رابطه رو همچنان حفظ کنه من دیگه محلش نذاشتم ولی الان با اینکه چند سال میگذره ولی حال بدی دارم با اینکه دیگه هیچوقت نمی بینمشون ولی با این فکر که آبروم رو دوستم توی جمع برده خیلی داغونم میکنه میشه بگید من چطور خودم رو خلاص کنم از این ناراحتی؟؟؟ و بگید چی میشه که یه آدم آنقدر بی رحم بشه که بخواد آنقدر راحت آبرو ببره؟؟؟ در حالی که من بهش بدی نکرده بودم که مستحق این ظلم باشم در ضمن اون دوستمون هم که همراهمون بود یه جورایی دیگه از من دوری کرد و براش یه آدم بی ارزش شدم باید بگم اون زمان من ۲۲ سالم بود و ناپخته و سرم توی درس بود وادمی نبودم که اهل شیطنت باشم و اعتقادی به بدی آدما نداشتم که دقیقا از این بابت ضربه خوردم
سلام به سرکار خانم آلاله گرامی
متن شما رو با دقت خوندم
اینکه بابت این اتفاق در اون زمان ناراحت و خجالت زده بشید مسئله کاملا طبیعیه و قطعا دوست شما خیلی خیلی اشتباه کرده که حرف خصوصی شما رو در جمع و یا حتی به یک نفر زده.شما در اون زمان از اینکه دوست تون همچین اشتباهی کرده گله کردید و احساس ناراحتی شدیدی داشتید که خب همه ما وقتی احساس می کنیم آبرومون میره همچین احساسات بدی رو تجربه می کنیم.
اما اینکه هنوز هم بابت این موضوع انقدر ناراحت میشید و همون احساسات بد رو تجربه می کنید، طبیعی نیست. البته اینکه طبیعی نیست معناش این نیست که مسلئه عجیب و غریبیه، بلکه یعنی نباید اینطور باشه و قاعدتا باید تا الان یا فراموش میشد یا اینکه حداقل احساس تون تا حد زیادی کمتر یا تعدیل میشد.
شما دائما سعی می کنید اون خاطره و اون اتفاق رو در ذهنتون یادآوری کنید و با یادآوری اون احساساتی که در اون زمان تجریه کردید هم زنده میشن. در علم به این حالت میگن نشخوار ذهنی. یعنی یادآوری مداوم یک خاطره یا فکر مربوط به گذشته.
اما چکار کنیم که این نشخوار ذهنی اتفاق نیفته یا کمتر بشه.
اول اینکه شما الان متوجه شدید که نباید حرف های خصوصی تونو به افرادی بزنید که به اونا اعتماد کامل ندارید و همچنین بعد از اینکه با کسی درد و دل کردید تاکید باید بشه که این حرفا بین خودمون بمونه. در واقع از اون واقعه درس گرفتید که این نکته بسیار مهمیه. پس یک اقدام موثر برای عدم تکرار اون واقعه انجام دادید.
بعد از این افدام، یادآوری دوباره اون خاطره، به شما چیزی اضافه نمی کنه چون شما هر درسی که ممکن بود رو گرفتید. پس یادآوری مداوم اون فقط احساسات بدی که در اون زمان تجربه کردید دوباره زنده می کنه.
برای توقف نشخوار ذهنی باید دو نکته رو بدونید :
اول اینکه با خودتون مهربون باشید. همه ما انسان هستیم، دوست داریم با دوستان و عزیزانمون گاهی درد ودل کنیم، حرف های خصوصی مونو بزنیم، گاهی هم در این بین به آدم های اشتباهی این حرفا رو میزنیم. همه ما در طول زندگی مرتکب همچین خطایی میشیم حتی خود من. پس خودتونو سرزنش نکنید که من چرا همچین کاری کردم یا نباید همچین اشتباهی می کردم. بلکه با خودتون مهریان باشید و سعی کنید اون چیزی رو که الان لازم دارید به خودتون بدید. الان شما به مهربانی و درک احتیاج دارید نه سرزنش و سرکوفت.
دوم اینکه نشخوار فکری هم خودش یک فکره که داره مدام و مدام تکرار میشه. باید آگاهانه جلوی این تکرار رو بگیرید. ذهن ما مثل یک اقیانوس پهناوره که توی اون یه عالمه فکرای مختلف هست. این فکرها مثل کشتی توی این اقیانوس هستن. حالا یک کشتی توی این اقیانوس بزرگ وجود داره که همون فکریه که شما مدام و مدام تکرارش می کنید. الان شما پرژکتور ذهن تون بین اون همه کشتی (آرزوهاتون، نیازهاتون، خواسته ها، اهداف تون و مواردی که برای شما ارزش دارن و مهم هستند و حالتونو خوب می کنن) انداختین روی این یه دونه کشتی. من اصلا نمیگم این کشتی وجود نداره، اما میگم میشه بهش توجه کمتری کرد. پس شما باید آگاهانه موقع نشخوار فکری، اول با خودتون مهربان باشید و خودتونو درک کنید، همانطور که اگر یه دوست با شما مشکلی مشابه با مشکل شما باهاتون مطرح میکرد، به جای اینکه سرزنشش کنید درکش می کردید،و دوم اینکه آگاهانه سعی کنید روی این کشتی تمرکز نکنید.
هر وقت این فکر اومد، بگید من درسم رو گرفتم و یادآوریش دیگه فایده ای برای من نداره. و سعی کنید آگاهانه به چیز هایی فکر کنید که براتون مفید و ارزشمنده. البته این کار معناش این نیست که به خودتون بگید من نباید به این کشتی توچه کنم و این کشتی رو باید فراموش کنم. بلکه هر وقت این فکر یا خاطره توی ذهن تون اومد، بپیذیرینش و نگید نباید بهش فکر کنم، و با آرامش با خودتون تکرار کنید که من درسم رو گرفتم و فکر کردن بهش برام فایده ای نداره پس رهاش می کنم.
با سلام
پسری هستن که ۶ سال هست خواستگار منن و من اون زمان واقعا قصد ازدواج نداشتم و جواب رد دادم و بعد از ۴ سال بی خبری از ایشون دو سال پیش مجددا اومدن جلو و ساکن ترکیه هستن الان یعنی دو ساله رفتن و من هیچ حسی بهشون ندارم که همین موضوع شاید باعث شده ایشون پرخاشگر بشن یه وقتایی
تو این دو سال چندین بار بشدت با من بحث کردن و بددهنی به دیگران مثلا به رئیسم میگن گاو اونم به خاطر اینکه چرا من جواب پیامشون رو ندادم و با رئیسم در موردکار صحبت کردم…
بنظر شما کسی هر چقدرم بهش بی توجهی کنی حق این رو داره که بددهنی و پرخاشگری و توهین کنه؟من اصلا عصبانی نمیشم ولی در برخورد با ایشون کوچکترین حرفشون عصبانیم میکنه چون حضور فیزیکی نداشتن تو زندگی من و واسم غریبن و من هیچ قولی به ایشون ندادم و خودشون هم میدونن من حسی ندارم ولی میگه تو فقط باش هر جور میخوای ولی فقط باش واسه خودمم عذاب اور شده تورو خدا کمکم کنین چیکار کنم؟من دلم نمیخواد کسیرو عذاب بدم یا اصطلاحا تو آب نمک بزارم ولی ایشونم به دلم نیست و فقط چون خیلی ساله حضور داشتن دورادور احترام به احساسشون میزارم و جواب پیاماشون میدم تو همه این سالا فقط دو بار ایشون رو دیدم…
هفته آینده دارن میان ایران بعد از سال ها و من هیچ ذوقی واسه دیدار ندارم چیکار کنم؟??
سلام به سرکار خانم ساناز گرامی
این ما کسی رو دوست نداشته باشیم و نخوایم باهاش در ارتباط باشیم جز حقوق فردی ماست و حتی اگر فرد مقابل ناراحتم بشه از اینکه ما دوسش نداریم، باز هم این حق از ما سلب نمیشه.
از اونجایی که به ایشون هیچ قولی ندادین و ایشون رو مناسب خودتون نمی دونید، چرا بلاکش نمی کنید؟
چرا راه های ارتباطی ایشونو با خودتون قطع نمی کنید؟
احترام گذاشتن به احساس ایشون معناش این نیست که حرفا و یپاما و توهین هاشو گوش کنید و باهاش برخورد نکنید. احترام این بوده که حرفاشو و احساس شو گوش کردید، اما بیشتر از این دیگه منفعل رفتار کردن.
پس پیشنهاد می کنم با ایشون قاطع باشید و ایشونو اگر واقعا بهش علاقه ندارید از زندگی تون بزارید کنار
اتفاقا عدم برخورد قاطعانه از طرف شما بیشتر شبیه توی آب نمک نگداشتنه. پس قاطعانه ایشونو کنار بگذارید
سلام من پیام فرستادم ولی جوابی ندادید میشه من رو راهنمایی کنید
سلام مجدد خدمت سرکار خانم رویای گرامی
پاسخ تون داده شده
سلام خدمت شما من در یک تصادف دوستم رو از دست دادم که فامیلم بود اون راننده بود و به رحمت خدا را رفت و مقصر خود خدابیامرزش بود با ماشین چپ کردیم بعدش ثابت شد که من پشت فرمون نبودم با استفاده از دوربین مغازهکه داخل شهر هستش و اینا زیاد طولانی نمیکنم ی سوالی داشتم که شاید زیاد مربوط به مطلب نشه یکی از دوستای فامیلم (پسر داییم) باهاش آشنا ایشون یکمی خودشو حالا گرفته به اصطلاح نمیدونم چشه اون روز بهم پیام داده که کی مقصر گفتم خود خدابیامرزش بعدش یکم با طعنه و اینا حرف میزد تو چت حالا واکنش من چی باشه شما چی پیشنهاد میکنید ؟!!!! وایسم خودش از حرفش پشیمون بشه و ثابت بشه برای اون من همیشه خدا گواه میگیرم اون دیده و خودش شاهده و اینکه حرفم هم درست و دقیق در آمده هر چی گفتم دروغ نبوده و دروغ نگفتم در بابت این تصادفی که رخ داده حالا واکنش رو حاصل کنم در برابر این مسئله
سلام به شما دوست عزیز
از اونجایی که برای خود شما و اعضای درجه یک فامیل اون فردی که در تصادف به رحمت خدا رفته، کاملا مسجل شده که شما مقصر و پشت فرمان نبودید،کافیه.
اینکه بقیه دوست ندارن باور کنن یا نمی خوان قبول کنن مسئولش ما نیستید. شاید هر چقدر شما توضیح بدید یک عده ای نخوان قبول کنن.
شما وظیفه داشتید حقیقت رو برای بقیه توضیح بدید که خداروشکر این کارو کردید و برای اونایی که باید مشخص میشده حرف تون ثابت شده.
حالا عده ای نمی خوان قبول کنن، از دست شما کاری ساخته نیست و اهمیتی هم نداره که این عده چی فکر می کنن.
مهم حقیقته.
اگر کسی طعنه زد یا مستقیم گفت شما می تونید بگید حقیقت اینه. دیگه باور کردن یا قبول کردن بقیه از کنترل شما خارجه. پس برای موضوعی که روی اون کنترل ندارید خودتونو ناراحت نکنید.
با سلام!
وقتی کسی منو مسخره می کنه، نمی تونم جوابش بدم بخاطر اینکه اون موقع هیچ کلمه ایی تو ذهنم نمیاد ساکت میشموجوابش نمیدم.
و زمانیکه جوابی دارم نمی تونم به زبون بیارم بازم ساکت میشم.
خیلی دنبال راه حلش گشتم ولی پیدا نکردم.
سلام خدمت علی آقای عزیز
اگر میخواین حاضر جواب بشین راهکارش خیلی سخت نیست
فقط کافیه از این بشینید و در یک کاغذ بنویسید که تا حالا شما رو چطوری مسخره کردن و چه حرفایی زدن. بعد فکر کنید که بهترین جوابی که می تونستم بدم چی بوده.اونو هم یادداشت کنید. در ضمن هر جا وقتی دیدید کسی رو دارن مسخره می کنن یا بهش طعنه می زنن، سریع توی دلتون بگید اگه من جای این فرد بود چه جوابی می دادم، سریع اونو هم یادداشت کنید.بعد از مدتی یه عالمه جواب دارید که می تونید موقع مسخره شدن ازشون استفاده کنید. معمولا مسخره کردن ها الگوهای مشابهی دارند. به همین بعدها با انجام کاری که گفتم، ذهن تون آماده تره برای حاضر جوابی.
اما اینکه جواب هم دارید اما ساکت میشید باید بهم بگید دقیقا چه فکری اون لحظه توی ذهن تون میاد که باعث میشه چیزی نگین تا بیشتر راهنمایی تون کنم.
سلام من دختری ۱۷ساله هستم ک با پسری ۲۱ساله آشنا شدم پنج ماه ک باهاشون ارتباط دارم خیلی دوسش دارم ولی گاهی اوقات که دعوامون میشه میگه تو بچه ای حرفهای بچگونه میزنی این حرفش باعث میشه من احساس ضعف و ناتوانی کنم میشه ازتون کمک بخوام؟!
هم من اونو دوست دارم هم اون منو هیچ جوره نمیتونیم از هم دیگه دل بکنیم
ولی مشکل اینجاست ک میگه بهم هنوز ب بلوغ فکری نرسیدی
اگ میشه کمکم کنید
سلام به سرکار خانم مبینای گرامی
کاش برام چندتا مثال می زدید تا دقیقا بدونم منظور ایشون چه رفتارهایی هست که میگن شما بابت چنین رفتاری یا چنین طرز فکری بلوغ فکری ندارید
شاید رفتارهای شما دقیقا متناسب با سن شما باشند و ایشون انتظار دارند که شما فراتر از سن خودتون رفتار کنید.
لطفا وقتی پاسخ رو خوندید چندتا مثال بزنید تا بیشتر بتونم راهنمایی تون کنم
سلام
پدر من مدام همه رو تحقیر میکنند.راجع به هررر چیزی فکر می کنند بیشتر از همه اطلاعات دارند و بقیه کم عقلن…از وقتی من شروع به کار کردن کردم و در کنارش اموزش میبینم تا پیشرفت کنم برای اینده م هررر روز قبل از سر کار رفتن به من میگن تو کارگر مردمی و با این طرز فکری که داری هیچوقت نمیتونی برای خودت شرکت داشته باشی( من دارم تجربه کسب میکنم و کار یاد میگیرم اما ایشون انتظار دارن من بیکار تو خونه بشینم و یدفعه بشم رییس یه شرکت بزرگ )
یا تو فامیل مثلا تا بحث کار من پیش میاد و همه تشویقم میکنن پدرم جلو همه میگن روزی۱۰۰ تومن حقوق میگیره روزی۱ملیون خرجشه. در صورتی که واقعا اینطور نیست.
میخواستم ببینم چجور باید برخورد کنم باهاشون که بس کنند این تحقیرکردنشون رو؟ چون گاها شده احساس کنم کم اوردم و شاید واقعا حق با ایشونه و من راهی که دارم میرم اشتباهه
سلام به سرکار خانم پریا گرامی
با علم به اینکه می دانم پدر برای همه ما عزیز و منبع بزرگ و مهمی برای تایید ماست، اما یک نکته بسیار مهم این وسط وجود دارد.
معمولا افرادی که فقط انتقاد می کنند ولی راهکاری ارائه نمی دهند، مشخصه که چیزی در چنته ندارند. کسی انتقادش قابل بررسیه که راهکار هم داشته باشه. وگرنه همه ما در زندگی آگاه به این موضوع هستیم که ممکنه راهمون اشتباه باشه و همیشه به راهی که میریم یقین نداریم. اما فعلا در حال حاضر با آگاهی امروز تصورمون اینه که داریم کار درستی انجام میدیم. حالا اگر فردی حتی اگر پدر یا مادر ما باشه، ادعا می کنه ما در اشتباهیم باید راهکار ارائه بده. خودتون به خوبی اشاره کردید، که با خونه نشستن کسی رئیس یه کسب و کار یا شرکت بزرگ نمیشه.
اجازه بدید یه نکته دیگه هم بگم. معمولا والدین خیلی دوست دارند بچه ها کاری رو انجام بدن که اونا خودشون نتونستن در جوانی انجامش بدن. در اصطلاح زندگی نزیسته خودشون رو بچه ها زندگی کنن. در حالیکه بچه ها شاید نخوان آروزهای شما رو زندگی کنن، چون خودشون آروزهای متفاوتی دارند و اونا براشون ارزشمند و مایه خوشحالیه.
هر وقت پدرتون انتقاد کرد، ازش بپرسین بابا جان، به نظر شما من باید چکار کنم؟ فکر می کنی من چه کاری باید انجام بدم که موفق بشم یا اون چیزی بشم که شما میگید؟
ازش راهکار بخواین، اگر راهکاری دادن، که خب شاید ارزش امتحان کردن داشته باشه، اگر نداشتن که تکلیف روشنه، شما باید مسیر خودتون رو با قدرت باید پیش برید.
اینبار که توی جمع چنین حرفی زد ، همون توی جمع بپرسین بابا به نظرت چکار کنم که روزی ۱ میلیون درآمدم باشه؟
راستی بد هم نیست یک بار بشینید باهاش صحبت کنید و ببینید دقیقا چه انتظاراتی از شما داره. اون وقت حداقل می فهمید که آیا انتظاراتش معقول هست یا خیر.
با سلام خدمت آقا متین عزیز
من حدود ۲۰ روز پیش با یک نفر مست در خیابان خلوط در ساعت ۱ شب درگیر شدم و ایشان کلی فحش ناموسی داد و من چون خانواده با من بود قادر به پاسخ گویی آن نبودم و محل را ترک کردم ،الان مرتب او رو میبینم از آونجایی که میترسم باهاش دوباره درگیر شوم و کار خرابتر بشه لطفا راهنمایی کنید چکار کنم ؟ و من هر وقت بهم توهین یا بی ادبی میشه تا مدت ها روم تاثیر میذاره و در واقع من اون توهین رو ب معضلی تبدیل میکنم و خودمو ازار میدم هرچند که میدونم اون توهین واقعیت نبوده تا مدت ها اذیت میشم حتی ب این فکر میکنم که چطور از اون شخص انتقام بگیرم .
سلام خدمت آفا رضای گرامی
این که حال بدی بابت شنیدن توهین شنیدن اونم جلوی خانواده داشته باشید، کاملا قابل درکه و من بهتون حق میدم.
اما آنچه که شما الان باهاش درگیر هستید خاطره او شب و اتفاقی که افتاده است.در واقع حال بد شما فقط به خاطر توهین شنیدن نیست، بلکه به خاطر مرور دوباره و دوباره اتفاقه اون شبه.
اون شب شما بهترین کار ممکن رو کردید. در واقع کاری رو انجام دادید که هر فرد خردمندی باید انجامش می داد.
اولین اینکه اون فرد مست بوده و در حالت عادی نبوده،یه جورایی مثل فرد دیوانه میمونه که از حال خودش و فضای ذهنش غافله. پس نمی تونیم بگیم با نیت و قصد قبلی و از روی عمد داشته اینکار رو میکرده. البته مست بودن دلیل بر این نیست که هر کسی هر کاری دلش خواست انجام بده، اما ما الان داریم در مورد نحوه مواجهه شما با اتفاقی صحبت می کنیم که پیش آمده و کاری به این نداریم که مسئولیت اون فرد چی بوده.
مورد بعدی اینکه، فحش شنیدن به ما احساس حقارت میده، چون فکر می کنیم اگر فحش بشنویم باید حتما یه کاری انجام بدیم وگرنه بقیه فکر می کنن اون فحش ها درسته یا اینکه فکر می کنن ما ترسیدیم که در مقابل شنیدن فحش، طرف رو لت و پار نکردیم. در حالیکه فحش به خاطر مسائل فرهنگی و نوع مقابله ای که ما در مواجهه با فحش شنیدن یاد گرفتیم انقدر بده، وگرنه اگر اون ادم به شما میگفت ای مرد بزرگ، ای فرد خوش تیپ، ای بزرگه بزرگان، اونوقت شما انقدر تحت تاثیر قرار می گرفتید؟؟ یا با خودتون می گفتید که :
طرف مسته داره چرت و پرت میگه.
حالا در برابر فحش ها هم چنین موضعی بگیرید.
اگر براتون امکان داره برید پیشش و بگید که چند شب پیش در حالت مستی چنین کاری کردی، اگر دوباره تکرار بشه حتما با پلیس در میون میزارم. اگه میخوای مست کنی به من ربطی نداره ولی حق نداری راه بیفتی توی خیابون به خانواده مردم بد و بیراه بگی.
اگر فکر می کنید هزینه چنین برخوردی ممکنه زیاد باشه و ایشون فرد نرمالی نیست، پس ترجیحا کاری نکنید و دفعه که کارشو تکرار کرد مستقیما با پلیس تماس بگیرید. پیشنهاد می کنم خودش متوجه نشه که کی با پلیس تماس گرفته.
اما در مورد مرور خاطره اون شب :
کاری که شما دارید انجام میدید و خاطره اون شب رو دائم مرور می کنید ما در روانشناسی بهش میگیم نشخوار فکری. نشخوار فکری یکی از عوامل ایجاد احساس بد و حتی احساس حقارته. خاطره شب گرچه تلخه، ولی دلیلی نداره دائم بهش فکر کنید. هر وقت اومد توی ذهن تون، باهاش نجنگید، نگید نباید بهش فکر کنم، بلکه بپذیرین چنین فکر در ذهن شما هست و آگاهانه سعی کنید به مسائل مهمتر زندگی که براتون ارزشمند و مهمن فکر کنید.
یادتون نره شما از قبل تصمیم گرفتید که دفعه یعدی هنگام مواجهه با چنین رویدادی چه کاری باید انجام بدید. و دیگه لازم نیست دائم خاطره اون شب رو مرور کنید. چون مرور اون هیچ نکته مثبتی و مفیدی به زندگی شما اضافه نمی کنه.
راستی اسم من صایناست ولی بخاتر ایمیل مجبور شدم اسمی که داخل ایمیل داشمتم رو بزنم
با سلام یه آقای به من در برابر پول پیشنهاد بی شرمانه ای داده و من خیلی از این موضوع ناراحتم و روی روح و روان خواب من تا ثیر گذاشته واحساس حقارت میکنم لطفا به من کمک کنید
سلام خدمت شما دوست عزیز
حال بد شما رو درک می کنم و حق دارید که از این موضوع ناراحت باشید
اما احساس حقارت چرا؟ آیا شما کار اشتباهی کردید؟ آیا کاری انجام دادید که باعث شده ایشون همچین جسارتی کنه؟
اگر نه، پس اونی که باید احساس حقارت کنه ایشونه نه شما.
ولی یک نکته مهم رو در نظر بگیرید. ما در دنیایی زندگی می کنیم که پر از رویدادها و حوادث مختلفه که اتفاق افتادنشون در کنترل نیست. یعنی نمی توانیم کاری بکینم که اصلا اتفاق نیفتند.
مثلا من نمی توانم جلوی کسی را بگیرم که در سایت نظر توهین آمیز برای من ننویسد یا اینکه وقتی منو دید بهم بی احترامی نکنه. اما می توانم در قبال این رفتار، واکنشم را خودم انتخاب کنم.
اینکه کسی به من توهین می کند مسئولش من نیستم، اما مسئول واکنشم در قبال این رفتار او هستم.
البته من شما را درک می کنم که ناراحت باشید، هیچکس توهین و بی احترامی را دوست ندارد. اما اینکه فردی در قبال پول به شما پیشنهاد بی شرمانه ای داده است، دلیلی بر بد بودن یا حقیر بودن شما نیست. ما مسئول رفتار دیگران نیستیم و آنچه که دیگران انجام می دهند و رفتار می کنند نماینده درونیات آنهاست نه واقعیت زندگی ما.
من ۱۲ سالمه و مشکلم اینکه بقیه فکر میکنن من یک بچه ۲ ساله ام و همش بهم میگن این کارو نکن اون کارو نکن من واقعا نمیدونم چی کار کنم که فکر کنن من دیگه بزرگ شدم مثلا من بچه که بودم وقتی لباس هارو پهن میکردم صاف پهن نمیکردم و مرتب نبودن و باعث میشد لباس ها چروک بشه و اتو کردن سخت بشه اما مامانم هنوز که هنوزه به من میگه لباس هارو صاف پهن کن در صورتی که من لباس هارو کاملا صاف پهن میکنم جوری که مثل لباس اتو کشیده هست .
یا حتی در جمع فامیل که من واقعا رو این موضوع حساسم که ابروم نره باز هم مامان و بابام جوری رفتار میکنن کهانگار ما بچه ایم مثلا موقع سرف غذا میخان ظرف غذا رو ببرم میگن نه این سنگینه یک بزرگ تر میاد میبره در صورتی که برای من مثل اب خوردن بردن اون ظرف من باید چی کار کنم که ادم بزرگی باشم
سلام صاینا خانم عزیز
چه کار خوبی کردی که مشکل خودتو با ما در میون گذاشتی.بابت این موضوع من بهت افتخار می کنم
پدر و مادرها فکر می کنند باید همیشه حواس شون به بچه هاشون باشه و بهشون بگن چه کاری درسته و چه کاری غلطه. اگر مادرت الان بهت میگه لباس ها صاف پهن کن، معناش این نیست که تو بلد نیستی لباس پهن کنی، بلکه می خواد بهت یادآوری کنه که یه وقت یادت نره. وگرنه مطمئنا لباس پهن کردن واسه تو خیلی آسونه.
هنوز پدر و مادرت نگران هستند که ممکنه تو نتونی ظرف غذا رو ببری، اما من به حرف تو اطیمنان دارم که میتونی. ولی برای اینکه پدر و مادرت هم به این اطمینان برسند، باید یکم بزرگتر بشی.
اصلا نگران نباش، با گذر زمان اوضاع بهتر میشه. فقط یادت باشه که تو خودت به خودت اطمینان داری و این خیلی عالیه.
سلام، همسرم بمن خیانت کرد و متاسفانه این موضوع توسط خودمان در فامیل و آشنایان پخش شد…
اوایل تصمیم به طلاق گرفتیم اما در حال حاضر بازهم میخواهیم مشاوره برویم،جهت بهبود رابطه یا جدایی.
مشکل دردآوری که فعلا دارم این هست که نمیدونم در مقابل اطرافیانم که منو بخاطر قضیه خیانت همسرم تحقیر و تمسخر میکنند چه رفتاری کنم؟!میشه کمکم کنین؟
مثلا صحبتی که درمورد شوهرداری یا خیانت باشه بمن میگن توبرو شوهر خودتو جمع کن،یا ،اینم مثل شوهر تو هرزه س(حالا یا مستقیم یا غیر مستقیم)??
توصیه شما چیست؟چه جوابی بدم که دهنارو ببندم؟
شاید بازم بخاطر بچه مون تونستم ببخشمش.
ممنون میشم راهنماییم کنین،خیلی ضروریه.
سلام به سرکار خانم زیبا گرامی
پاسخ تونو در واتس اپ براتون ارسال کردم. چون اونجا هم مطرح کرده بودید
سلام وقت بخیر
خانوادم همش باکنایه بهم میگن بایدشوهرکنم ولی توجمع همش میگن دخترمون تاج سرمونه ونمیخواییم به این زودی ازدواج کنه ومسئولیت زندگی قبول کنه
ولی هرموقع خواستگار ردمیکنم تا یک هفته میشم آدم بده خونمون وباهام تندرفتاری میشه و مادرمم ازهرکسی که بتونه نظرموعوض کنه استفاده میکنه واسه نصیحت من.
گاهی به ازدواج اجباری واسه رهایی از خونمون فکرمیکنم
میشه راهنماییم کنید؟قلبم داره میشکنه از خانوادم
سلام خدمت سرکار خانم سپیده بزرگوار
متاسفانه یه فرهنگ غلط در کشور ما وجود داره و اونم اینکه که دختر یا پسر مخصوصا خانما تحت شرایطی باید ازدواج کنن و تاهل تنها راه خوشبخت شدنه. البته ازدواج اصلا چیز بدی نیست و اگر انتخاب ما صحیح باشه و مهارت های زندگی زناشویی را بلد باشیم،می تونه واقعا یکی از پایه های خوشبختی هر انسانی رو تشکیل بده.
اولین نکته ای که وجود داره اینه که شما کاملا آگاه هستید که خانواده شما اصرار به ازدواج شما داره و با این اصرار احتمالا تصور می کنند که دارند به شما خوبی می کنن و شمارو از این اشتباه که مجرد بمونید در بیارن. پیشنهاد می کنم باهاشون صحبت کنید که چرا انقدر اصرار دارند شما ازدواج کنید یا چرا وقتی فردی رو که مناسب نمی دونید رد می کنید، انقدر دلخور میشن. بهشون بگید هزینه های یک ازدواج ناموفق خیلی خیلی بیشتر از ازدواج نکردنه. پس اجازه بدید خودم در یک موقعیت مناسب و یک فرد مناسب رو انتخاب می کنم.
نکته بعدی اینکه آیا شما واقعا قصد ازدواج دارید؟ اگر دارید اینو با خانواده در میون بزارید که خیالشون از این بابت راحت بشه.
نکته آخر اینکه یک ازدواج اجباری هیچوقت گزینه مناسبی برای دوری از خانواده و فرار از زندگی با اونها نیست. شما باید بتونید که مشکلات تون رو با خانواده خودتون حل یا مدیریت کنید. اگر نتونید همین مشکلات رو به زندگی متاهلی با خودتون می برید.
پیشنهاد می کنم کلا گزینه ی ازدواج اجباری، از دایره انتخاب تون حذف کنید.
ممنونم ازتون که پاسخ دادید
صحبت باخانوادم فرقی به حالم نکرد
یباربرای همیشه هزینه ازدواجمو میدن ودیگه خرجم بعهده خانوادم نیست(این باورشونه)
توجمع عزیزشونم وهمه منو مواخذه میکنن که چقدرلوسم ومیخوام پیش خانوادم بمونم ولی تو جمع خانوادم بهم میگن شوهرکن برو دیگه بسته هرچقدر موندی
چیکارکنم انقدر دورو نباشن باهام؟?
خواهش می کنم
یک بار بهشون هشدار بدید که اگر دفعه بعد توی جمع کاری که بکنن که تو تنهایی انجامش نمیدن، من تو جمع به همه میگم که چرا تو تنهایی یه حرف دیگه میزنین
اگرم به هشدارتون تون توجه نکردن و دوباره اینکار رو انجام دادن، پیشنهاد می کنم توی جمع به بقیه بگید که توی تنهایی تون یه چیز دیگه میگن
شاید این کار مانع بشه که حداقل به قول شما دورو نباشن.
من دوستان زیادی دارم با رفتار و گفتار غیر درست گفتاری ولی ایشان نه دوست من بودند داشتند بازار یابی می کردند.
من در شرکت بیمه کار کردم خوب شرکت ما ان زمان ۱۰۰۰ نماینده داشت خوب بعضی از شرکت ها یا افراد غیر حقوقی شکایت داشتند از نمایند شرکت ما خوب همکاران من تحقیق می کردند اگر درست بود ما ان نماینده را با قرار دادی که داشت قطع می کردیم.
دوست با بازاریابی قابل قیاس نیست.
دیکته من همیشه زیر ۱۰ بود و هم انشاء
سلام خدمت جناب آقای بهرام عزیز
خیلی ممنونم که برای ما نظر گذاشتید ولی من خیلی متوجه پیام تون نشدم
اگر تمایل دارید می توانید به اکانت ما در شبکه های اجتماعی واتس اپ یا تلگرام با شماره ۰۹۱۹۸۰۴۰۴۰۱ پیام بدید تا راهنمایی تون کنیم
سلام من امسال دانش آموز کنکوری هستم و بسیار پریشان و مضطربم و یک آینده ی سیاه و خاکستری بدون هیچ موفقیتی برای خودم متصورم ضمنا باید بگم که من همیشه دانش آموز تاپی بودم و از پایه علمی خوبی هم بر خوردارم معلم ها و مشاورم به من اعتماد دارن اما من نمیتونم به خودم این اطمینان رو بدم که همه چیز خوب پیش خواهد رفت لطفا به من کمک کنید تا از شر این یاس و اضطراب خلاص بشم و باید بگم که من خیلی آدم سختی هستم به طوری که تا خودم به نتیجه ای نرسم به نظر و عقیده ای کسی اهمیت نمیدم لطفا من رو جوری راهنمایی کنید که متاثرم کنه چون این اضطراب علاوه بر اینکه من رو ناراحت و عصبی میکنه باعث میشه که از صد در صد تایمم استفاده درست رو نبرم?
سلام خدمت سرکار خانم ثمین گرامی
مهمترین نکته ای که باید بهش توجه ویژه داشته باشید اینه که بعضی از واقعیتها اجتناب ناپذیرند. کاملا واضح است که باید برای رسیدن به هر خواسته ای سخت تلاش کرد اما اینکه انتظار داشته باشیم همه چیز خوب پیش برود انتظاری غیرواقع بینانه است. دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم پر از چالش و ابهام و اتفاقات غیرمترقبه است که نمی توان از قبل کاری کرد که اتفاق نیفتند، اما قسمت خوب ماجرا اینجاست که می توان برای رویارویی با آنها آمادگی کسب کرد. آمادگی همان تلاش کردن و از قبل برنامه داشتن برای رویارویی با این چالش هاست. پس به جای اینکه نگران باشید که آیا همه چیز عالی پیش می رود یا نه، فکر کنید ببینید که چه اتفاق هایی ممکن است در حین مسیر بیفتد و برای آنها آماده باشید و از قبل فکر کنید.
اما نکته دوم که گفتید من به خودم اونجور که باید اطمینان ندارم. همه انسان های دنیا وقتی می خواهند کاری جدید، مهم و بزرگ انجام دهند، اول کار به خودشان خیلی اطمینان ندارند. مقداری از این بی اعتمادی، طبیعی است. چون همانطور که گفتم کار مهم و بزرگی است. پس تصور نکنید که برای اینکه موفق شوید باید به خود اطیمنان ۱۰۰ درصدی داشته باشید. بلکه کافیست یک اطیمنان نسبی داشته باشید و در ادامه با تلاش در مسیر رسیدن به خواسته که برای شما همان کنکور است، کم کم به اطمینان بیشتری دست پیدا می کنید. پس نگران نباشید و با قدرت شروع کنید و ادامه دهید.
در مورد اضطراب هم باید بگم که ما هیچوقت نمی توانیم به جایی برسیم که اضطراب و استرس رو تجربه نکنیم و اصلا نیاز نیست به آنجا برسیم و همیشه قدری استرس مفیده. چون باعث میشه ما بلند شیم و به سمت خواسته مون حرکت کنیم و برای رسیدن بهش کاری موثر انجام بدیم. اما اگر استرس انقدر زیاد باشه که ما رو فلج کنه،اونوقت این خوب نیست. وقتی استرس دارید، باید به این نکته توجه کنید که شما می توانید با استرس هم کارتونو انجام بدید. به این شکل که اول به خودتان بگویید من استرس دارم، اما با وجود استرسم کاری که می دانم باید انجام دهم را انجام می دهم. صرف اینکه استرس داریم، معناش این نیست که کاری نکنیم چون استرس داریم. بلکه با پذیرش استرس، دست به اقدام می زنیم. عده ای تصور می کنند که باید صبر کنند استرس کاملا از بین برود بعد شروع کنند، اما نیازی نیست، با وجود استرس هم می توان شروع کرد و به پیش رفت. مگر اینکه استرس فلج کننده باشد که مورد شما اینطور نیست.
در مورد نکته آخر که گفتید من جوری صحبت کنم که شما متاثر شوید، واقعیتش تاثیرپذیری شما به صحبت های من خیلی ارتباط نداره، من سعی کردم پاسخ علمی به سوالات شما بدهم. این شما هستید که باید انتخاب کنید که آیا می خواهید این پاسخ ها را بپدیرید یا به دنبال بهانه ای می گردید که آنها را رد کنید.
مراقب باشید و یادتون باشه که مسئولیت اعمال ما با خود ماست. اینکه شما تلاش کنید یا نکنید، اینکه مثل الان برای رفع مشکل تون سوال بپرسید و مشورت کنید یا مثل عده ای بهانه بیاورید تا از زیر بار تلاش کردن فرار کنید، مسئولیتش با شماست.
براتون آروزی موفقیت می کنم و پیشنهاد می کنم در کنار درس خوندن حتما در دوره رایگان عزت نفس و اعتماد به نفس ما شرکت کنید. این دوره نگرش شما رو تغییر میده و مطمئنم که خیلی کمک تون می کنه در این مسیر عزم بیشتری داشته باشید.
برای شرکت در این دوره رایگان روی عبارت زیر کلیک کنید :
دوره رایگان اعتماد به نفس و عزت نفس
سلام من می خوام ازتلگرام با شما در ارتباط باشم ولی اصلا موفق نمیشم لطفا راهنمایی کنید چطور میتونم با شما در ارتباط یاشم
سلام خدمت سرکار خانم همای بزرگوار
کافیه که به اکانت ما در تلگرام به شماره ۰۹۱۹۸۰۴۰۴۰۱ پیام بدید
۵ شنبه ها روزهای پرسش و پاسخ شخصی است. پاسخ میدم.
با سلام و عرض ادب
من ادلیاارشا هستم من با وجودیکه از صحبت در جمع نمی ترسم ولی موقع های که در جمع صحبت میکنم یک انرژی سینه ام را می فشاردومانع میشود تا نتوانم درست نفس برگیرم و باعث میشود تایک نوع لرزش درصدایم پیدا شود.چگونه میتوانم این انرژی را ازخود دور کنم؟
ممنون میشوم اگرراهنمای کنید
سلام خدمت دوست عزیز ادلیا ارشا گرامی
اون انرژی که شما می فرمائید همون استرس یا اضطرابه که باعث میشه شما نفس تنگه بگیرید و صداتون بلرزه.
پیشنهاد می کنم مقاله ما در مورد راه های کنترل استرس رو مطالعه کنید : راه های کنترل استرس
البته ناگفته نماند که راه کنترل استرس در سخنرانی یا صحبت کردن، تمرین کردن است. هر چه بر محتوایی که می خواهیم در مورد آن صحبت کنیم، مسلط تر باشیم و قبل از آن چند بار تمرین کرده باشیم استرس کمتر خواهد بود، اما صفر نمی شود. ولی به مرور زمان کمتر و کمتر میشود.
سلام آقای متین روزتون بخیر من هر وقت بهم توهین یا بی ادبی میشه تا مدت ها روم تاثیر میذاره و در واقع من اون توهین رو ب معضلی تبدیل میکنم و خودمو ازار میدم هرچند که میدونم اون توهین واقعیت نبوده تا مدت ها اذیت میشم حتی ب این فکر میکنم که چطور از اون شخص انتقام بگیرم هیچ وقت اینکارو نمیکنم اما خشم درونم ب راحتی اروم نمیگیره
سلام خدمت سرکار خانم هدیه بزرگوار
شما درگیر مشکلی به نام نشخوار فکری هستید. نشخوار فکری یادآوری مجدد و تکرار خاطره یا واقعه یا فکری است که در گذشته اتفاق افتاده و مدام ما آن را تکرار می کنیم.
وقتی به ما توهین میشه، ما حق داریم که ناراحت بشیم، بالاخره همه ما انسان هستیم و هیچ انسانی از اینکه بهش بی احترامی بشه خوشحال نمیشه.
اما اینکه اون بی احترامی چه تاثیری روی ما میزاره و ما چه واکنشی نسبت به اون نشان می دهیم، کاملا دست خود ماست.
مشکل اصلی شما تمرکز بیش از حد روی واقعه ای است که در گذشته اتفاق افتاده، وگرنه خود واقعه گرچه تلخ بوده، اما تمرکز شما روی اون و تکرارش دوباره و دوباره اون، تبدیلش می کنه به یک تخلی دائمی و بی پایان.
ذهن ما مثل یک اقیانوس میمونه و تمام افکاری که در ذهن ما هست مثل یک کشتی. ما روزانه هزاران فکر یا کشتی در این اقیانوس داریم. افکار کارآمد و خوشایند و همچنین افکار ناکارآمد و ناخوشایند. هر فکر گفتیم مثل یک کشتی هست، و این فکر شما که چرا بهم توهین شد و یادآوری مدام آن فقط یک کشتی است. اما شما انتخاب کردید که دائم پرژکتور ذهن تان فقط روی همین یه دونه کشتی باشه. در حالیکه در این اقیانوس یه عالمه فکر دیگه هم هست،
آروزها، هدف ها، ارزشها، خواسته هایی که داریم، خاطراتی که دوست شون داریم و هزاران فکر کارآمد دیگه. ما به جای تمرکز روی اون یه دونه کشتی، باید سعی کنیم تمرکز مون رو بزاریم روی سایر کشتی ها. البته منظور اصلا این تیست که اون کشتی وجود نداره. بلکه باید بپذیریم وجود داره و من از بابت آن ناراحت هستم، اما آگاهانه انتخاب می کنم که روی اون یه دونه کشتی تمرکز نکنم بلکه روی کشتی ها یا فکرهایی تمرکز کنم که به من کمک می کنند در جهت خواسته ها و ارزش ها زندگی که می دونم منو خوشحال می کنن، حرکت کنم و قدم بردارم.
باسلام و سپاس از مقاله ی مفیدتون و این که پاسخ سوالات افراد را میگذارید . خیلی کمک کننده است .
دختر من بسیار باهوش و زیباست و اعتماد به نفس بالایی داشت اما از وقتی ازدواج کرده مرتب توسط شوهرش تخریب شخصیتی میشود و بدلیل این که یعداز فارغ التحصیلی اش در خارج از کشور نتوانست کار پیدا کند خیلی افسرده و ناراحت است با شیوع کرونا اوضاع بدتر شده و این رفتار شوهرش نیز آسیب زننده تر شده است . نمیدونم چطور میتونم کمکش کنم که بیشتر از این روح و روانش آسیب نبیند . هردو بیکار هستند و شوهرش دانشگاه میرود و اصلا باهوش نیست ولی پشتکار خوبی دارد.
ممنون میشوم راهنمایی کنید .
سپاسگزارم
سلام خدمت سرکار خانم توشین بزرگوار
بهترین راهکاری که میتونم خدمت تون بگم اینه که دخترتون به یک مشاور مراجعه کنن. البته اینطور تصور نکنید که منظورم اینه که ایشون مقصر هستند، تخریب کردن شخصیت دیگران اصلا کار درستی نیست و نباید همسر ایشون اینکارو انجام بدن. اما چون دختر شما به خاطر عدم موفقیت و بیکاری احساس آسیب دیدگی می کنه و ممکنه دچار افسردگی شده باشه بهتر که با یه مشاور به صورت حضوری مسائلشو حل کنه.
من به هیچ وجه کار همسرشو تایید نمی کنم اما مردها وقتی بیکار میشن، بداخلاق و بهانه گیر میشن. اگر دخترتون سعی کنه تا جایی که امکان داره از ایشون حمایت عاطفی کنه و بیشتر ایشونو درک کنه، کمتر تنش ایجاد میشه. در شرایط حال حاضر به نظرم بهترین کار اینه که دختر شما با ایشون صحبت کنه و بگه بیا با درک متقابل و حمایت از همدیگه از این بحران عبور کنیم. همسرش باید بفهمه که از طرف خانومش درک و حمایت میشه.
در کل مراجعه به یک مشاور می تونه هم به مدیریت مشکلات فردی و هم زناشویی دخترنون کمک کنه.
سلام ممنون میشم راهنماییم کنید
من سر یکسری از قضایا وسواس فکری افتضاحی پیدا کردم روی این مسئله که بهم توهین بشه چیکار باید بکنم
با پدرم این موضوع رو در میون گذاشتم و بهم پیشنهاد کردن که ترک مخاصمه کنم و رها کنم و بی جواب بذارم
ولی از طرف دیگه ام احساس می کنم این بی جواب گذاشتن درست نیست
منظور من صرفا توهین از سمته یه ادم غریبه هستش و نه آشنا چون تو جواب دادن به آشنا مشکلی ندارم ولی تو جامعه وقتی کسی توهین میکنه بهم حالا تو هر شرایط و تو هر زمینه ای واقعا دست و پامو گم می کنم
من بالاخره چجوری رفتار باید بکنم ؟ بی جواب بذارم یا جواب بی احترامی رو با بی احترامی بدم
خیلی ممنون میشم کمکم کنید این مسئله زیادی داره اذیتم می کنه
سلام به جناب آقای عرفان عزیز
اینکه باید جواب توهین یک نفر رو بدیم یا نه به عوامل زیادی بستگی داره
ولی اونطور که من فهمیدم منظور شما بیشتر افراد غزیبه هستش. اعتقاد بنده این هست که نباید جواب توهین، توهین باشه. چون اینکار هیچ کمکی به ما و فرد مقابل نمی کنه و فقط اوضاع رو بدتر می کنه. اما با پاسخگویی مخالف نیستم. نباید جواب توهین همه رو با سکوت داد. گرچه گاهی سکوت هم لازمه.
همه چیز بستگی به هزینه پاسخگویی ما داره. مثلا فردی به ما توهین می کنه و می بینیم که هزینه پاسخگویی به این فرد ممکنه خیلی بالا باشه. فرض کنید با فردی لااوبالی و چاقو بدست، به شما توهین کنه، طبیعتا پاسخ دادن با توهین به این فرد ممکنه هزینه زیادی داشته باشه. شاید اینجا بهتر باشه در لحظه کاری نکنیم اما بعدها به صورت قانونی از این فرد شکایت کنیم. پاسخ متقابل در لحظه می تونه نباشه و بعدا به شکل های دیگری این کار رو انجام داد.
اما گاهی شما حاضر به تحمل پیامدهای پاسخگویی به توهین یک فرد هستید. اون موقع اگر چواب اونو ندید بعدها به این وسواس دچار میشید که چرا چوابشو ندادم.
پس همه چیز بستگی به این داره که شما آیا پیامدهای حاصل از پاسخ دادن به یک فرد توهین کننده رو حاضر هستید بپذیرید کنید یا نه.
نکته مهم دیگری که وچود داره اینه که همیشه قرار نیست ما موفق بشیم پاسخ یک فرد رو به حالتی دندان شکن بدیم که حسابی دلمون خنک بشه و بعدها این فکر توی سرمون نیاد که چرا جوابشو اینجوری و اونجوری ندادیم. معمولا جواب هایی که بعدا به ذهنمون میرسه بهتر و مناسب تر هستند چون از لحاظ احساسی در حالت آرام تری هستیم. پس به خاطر این فضیه خودتونو سرزنش نکنید چون همه آدمها مثل شما این ناراحتی رو بعد از رویداد دارن که چرا جوابشو با این حرف و با این حرکت ندادم.
من برادرم خیلی بد دهنه همش بخاطر ههمین مسئله با هم جرو بحث میکنیم
سلام خدمت جناب امیررضا عزیز
نکته ای که در برابر افراد بد دهن باید بهش دقت کنید اینه که نباید کاری انجام بدید که بد دهنی اونا تقویت بشه. مثلا وقتی برادر شما به شما فحش میده، نباید از کنار این کارش بی تفاوت عبور کنید. هرزمان که فحش داد نباید چیزی که می خواد رو بهش بدید یا کاری که میخواد براش انجام بدید. بلکه برعکس، باید از چیزی که می خواد محرومش کنید. کاری که می خواد رو انجام ندید. اون نباید به این باور برسه که من هر وقت فحش میدم به مقصود و خواسته ام میرسم.
سلام
وقتی که خیلی بچه بودم (چهارم ابتدایی) قرار بود بریم خونه عمم که بچهاش هم سن من و داداشم بودن خیلی خوشحال بودم، وبسیار عجله داشتم
پدرو مادرم از شانس بد من رفتن تو اتاقشون درو قفل کردن، خیلی طول کشید نیومدن بیرون، خواهر بزرگم بهم گفت نگاه زیر در کن ببینم خوابن یا…
منم خم شدم و نگاه کردم، دیدم پدرم روی مادرم خوابیده، رفتم قضیه رو برای دختر عمم گفتم و اون گفت بیا ماهم، همون کار کنیم وبه مدت زمان شلوارمونم در میاوردیم دست کاری میکردیم، وقتی که بزرگتر شدیم خجالت میکشیدیم اینکارو کنیم ولی واسه من عادت شده بود و با عروسکام همون کار و میکردم، یه روز یه حس عجیب پیدا کردم عروسکم خیلی نرم بود فشار دادم، یهو اونجام به تلب تلوپ افتاد، و حالا بعداز هر پریودیم ۵الی ۶بار اونکار و تجربه میکنم و الان ۱۹سال سن دارم کلی خواستگار خب برام میاد میترسم بهسون جواب بدم، چون یه روز که خودمو ارضا کردم رفتم دستشویی حس کردم جیشم قرمز رنگ البته کاملا م مطمعا نیستم چون خیلی کمرنگ بود
لطفا کمکم کنید.،
و لطفا از من نخواه که برم خودمو معاینه کنم چون مامانم نمیزاره تنها جایی برم
???????????
سلام خدمت سرکار خانم آتوسای گرامی
این موردی که می فرمائید انقدر مهم هست که بالاخره بتونید حتی دور از چشم مادر فرصتی مهیا کنید و به پزشک زنان مراجعه کنید.
اما چون این موردی که فرمودید که در تخصص بنده نیست پس پیشنهاد می کنم که در اینستاگرام به این آیدی پیام بدید و سوال تونو از ایشون بپرسید. ایشون خودشون سک س تراپیست هستند و می تونن راهنمایی کنند. سرکارخانم سمانه ویسی
آیدی اییشون : samaneh.veisi@
سلام من مدتی پیش با یکی از دوستانم دعوام شد و به او فحش ناموس دادم اونم جوابمو و رفت به بقیه دوستانش که همکلاسیهای من هستن گفت حالا اونا اومدن فحش های رکیکی بهم دادن.منم جوابشونو ندادم البته مقصر دوست من بود و من بی دلیل بهش فحش ندادم.الان تقریبا همه غیر از خونوادم با من دشمن هستن میخاستم ببینم چه کاریو باید انجام بدم؟
سلام خدمت محمد آقای عزیز
یه جا گفتید من الکی به دوستم فحش ندادم تقصیر خودش بود. حتی اگر دوست شما اشتباهی هم کرده باشه شما نباید بهش فحش می دادید، اونم چه فحشی، فحش ناموس.
دوستان شما هم اشتباه کردن که اومدن به شما فحش های زشت دادند. هیچوقت فحش دادن کار درستی نیست حتی اگر به ما فحش بدن ما نباید در جواب چنین کاری بکنیم.
دوستان شما الان به شما بدبین شدن و از اینکه فحش ناموسی دادین دلخورن. دو راه وجود داره. یا اینکه برید باهاشون صحبت کنید که بگین من نباید فحش ناموس می دادم و کلا این کار درست نیست.
یا اینکه کاری نکنید و از هر گونه درگیری و تنش با دوستان تون اجتناب کنید تا با گذر زمان کم کم این مسئله کمرنگ بشه و قائله ختم بشه.
سلام
من پدرشوهری دارم که بارها وبارهادرموقعیت های مختلف به من توهین کرده هیچ وقت نمی تونم جوابشو بدم وسکوت میکنم همیشه مراعات بزرگتر بودنشومیکنم ونمی خوام بی ادبی کنم یا باعث ناراحتی همسرم بشم اما این توهین ها ازدرون منو آزار میده آخرین بار هم متاسفانه شغل وحرفه ی منو زیر سؤال برد که خیلی برام دردناک بود وتو خلوت کلی گریه کردم ضمنا دوست داره تو همه چی دخالت کنه ودرمورد مسائلی که بهش مربوط نمیشه اظهار نظر میکنه وکلا خودشو دانا ی کل میدونه مدتهاست ذهن وروحم درگیر شده وواقعا ازش دلخورم ولی نمی تونم به زبون بیارم من هیچ وقت بهش بی احترامی نمیکنم همیشه تمام سعیم اینه محبت کنم حرفاشو نشنیده بگیرم نمی دونم چرا آزارم میده
سلام خدمت سرکار خانم نسیم بزرگوار
نمی دونم که آیا از نظر مالی زندگی شما به پدرهمسرتون وابسته هست یا نه. اگر هست، احتمالا یکی از دلایلی که ایشون به خودش اجازه میده همچنین رفتارهایی انجام بده همینه. اگر نیست پس چند نکته رو مدنظر داشته باشید :
نباید به ایشون اجازه میدادید که هر وقت دلش خواست شما و عقاید و شغل تونو زیر سوال ببره یا توهین کنه. از بس که اینکار رو انجام داده و کسی جلوشو نگرفته، این رفتار بد ایشون تقویت شده.
صرف اینکه کسی بزرگتر است لزوما حق نداره هر کاری دلش خواست انجام بده یا هر چی دلش خواست بگه. احترام موضوعی فراتر از سن و سال است و حتی بچه های کوچیک هم احترام دارند. هیچکس حق نداره که به شما بی احترامی کنه و اگر کرد باید پیامد کارشو ببینه. چون شما هیچوقت هیچ عکس العملی نشون ندادید و همیشه منعلانه رفتار کردید، ایشون به خودش اجازه داده به این کارش ادامه بده.
به نظرم با همسرتون صحبت کنید که این موضوع رو با خانواده و پدرش در میون بزاره که باید به همسر من احترام بزارین همانطور که او به شما احترام میزاره.
اگر ایشون چنین کاری انجام نمیده یا انجام داد و نتیجه نگرفتید خودتون میتونین وارد عمل بشید. به شکلی باید پدر همسر شما نتیجه رفتارشو ببینه وگرنه به این کار تا همیشه ادامه میده.
مثلا جسارت کنید و وقتی بی احترامی کرد بهش بگید شما حق ندارید بی احترامی کنید، همون جوری که من به شما احترام میزارم شما هم باید به من احترام بزارید. من دیگه اجازه نمیدم شما به این کارتون ادامه بدید. یا حتی مثل خودش که همه موارد مربوط به شما رو زیر سوال میبره شما هم در مورد ایشون بعضی چیزا رو زیر سوال ببرید. لطفا این فرهنگ غلط که احترام بزرگتر رو نگه داریم رو کنار بزارید. احترام بزرگتری رو باید نگه داشت که اونم به شما احترام میزاره.
البته قبل از هر اقدامی در جریان باشید که هر واکنشی از سمت شما قطعا پیامدهایی براتون خواهد داشت. همون طور که سکوت و رفتار منفعلانه باعث گستاخ تر شدن ایشون، و ناراحتی شدید شما شده، جلوی ایشون ایستادن هم ممکنه باعث شعله ور شدن یک اختلاف یا عصبانی شدن ایشون بشه ولی عوضش پدر همسرتون میفهمه که دیگه نمیتونه به راحتی هر کاری دلش خواست بکنه و هیچ پیامدی هم براش نداشته باشه.
انتخاب با شماست که پیامدهای کدوم از این دو مسیر رو بخواین انتخاب کنید :
سکوت یا ایستادن
با احترام.
من تا کنون در هر سایت که اشتراک دارم فقط استفاده می کنم .
با توجه به سن من ۷۱ سال کارهای دیگری دارم که می توانم تا آنجا که امکان دارد ……. خدمت کنم.
سلام من نمیدونم چرا وقتی عصبانی میشم خندم میگیره برای همینم بقیه یجورایی از طرف من تشویق میشن ک بیشتر مزخرف بگن…من باید چیکار کنم؟
سلام به سرکار خانم مهسای گرامی
یه احتمال وجود داره که شما برای پنهان کردن یا کاهش دادن اضطراب تون موقع عصبانیت خنده تون می گیره. مضطرب شدن موقع خشم، یک مسئله طبیعی هست اما هر فردی ممکنه اونو یه جوری نشون بده یا کلا پنهانش کنه.
دفعه بعد که عصبانی شدید که به این فکر کنید اگر اضطراب یا استرس دارم، این کاملا طبیعی هست و لزومی نداره که با خنده سعی کنم پنهانش کنم.
نکته بعدی این هست که به این توجه کنید که موقع عصبانیت معمولا چه افکاری توی سرتون میاد. آیا این افکار خنده دار هستند یا اینکه آیا این افکار چیزهایی هستند که باعث خنده شما یا اضطراب شما میشن؟
اون افکار رو بنویسید و اگر تونستید در نظر بعدی اونا رو برای من ارسال کنید تا بیشتر راهنمایی تون کنم
خاله ی من مرا ازیت می کند و غذا ی من را خراب می کند و من حرص می خرم
۹ ساله از بندرعباس
سلام به آقا بهداد عزیز
خیلی جالبه که اومدی و در سایت ما نظر گذاشتی عزیزم
در مورد اذیت کردن خاله ات، با مادرت حرف بزن تا به خاله ات بگه تا دیگه تو را اذیت نکند
ببخشید من اول دبیرستانم و توی ۱ ماه شش بار با همکلاسیام دعوام شده یکی هست که هی تیکه میندازه و بعد که جوابش رو میدم همه طرفداری اونو میکنن رفتم با مشاور صحبت کردم فکر کردم مشکل از خودمه درحالیکه مشاور گفت مشکل از اوناس اونا حسودیت رو میکنن من میگم چه نرم افزار ساده و خوبی میگن تو چطور جرئت کردی به همکلاسیت بگی که نقاشیاش ساده است؟ !!!!! وااااا من به نرم افزار بودم با اون کاری نداشتم اینا اینجورین کلی مراعات کردم اما این بار آخر خیلی از کوره در رفتم واقعا نامردیه که همه طرف تنبل کلاسو میگیرن??? چیکارشون کنم؟ روانی شدم هر توهینی که بخوان میکنن منم نمیتونم سکوت کنم
سلام خدمت سرکار خانم شیمای گرامی
اگر شرایط این کار مهیاست که بروید با دوست خود صحبت کنید، پس پیشنهاد می کنم این کار رو انجام بدید. خیلی دوستانه و مودبانه ازش بپرس چرا این کار رو انجام میده؟ آیا از موضوعی ناراحت شده؟ چه اتفاقی افتاده که باعث شده این کارها رو انجام بده. چون ادامه این روند به هردومون لطمه میزنه
اگر فکر می کنید این روش ممکنه بی فایده باشه ( که من پیشنهاد می کنم حداقل یک بار امتحانش کنید) یا قبلا انجامش دادید و نتیچه نگرفتید، پس پیشنهاد می کنم که مدتی به تیگه ها و طعنه ها شون بی توجهی کنید. کاری باهاشون نداشته باشید، سعی کنید تا جای ممکن سرگرم کار خودتون باشید. وقتی ببینن که حرف ها و تیکه هاشون اثری روی شما نداره و نمی تونه شمارو ناراحت کنه، احتمالا یواش یواش کوناه میان و بی خیال میشن. چون تعدادشون زیاده و این مدل بحث ها معمولا بی نتیجه است، پس درگیر شدن و جواب شونو دادن فقط تنش رو بیشتر می کنه
سلام من وقتی یکی جوابمو نمیده یا محالم نمیکنه اعصابم خورد میشه با کسایی که غیر خانوادم هستن خیلی خوب میتونم کنار میام ولی با مادرم به خصوص وقتی به همچین مساله ای برخورد میکنم از درون میشکنم و احساس ناراحتی میکنم وسواسی میشم ممکنه ساعت ها خودمو شست و شو بدم درصورتیه که فقط اون لحظه اینطوریم و این مساله حل نمیشه تا زمانیی که اونا ازم معذرت بخوان و خودم اصلا دوست ندارم و انگار نمیتونم تحمل کنم زندگی در کنار اونا در صورتی که ازشون ناراحتم یه حسه بیخودی بهم دست میده ازتون کمک میخوام تا بدونم چیکار کنم که محتاج به معذرت خواهی دیگران نباشم یعنی اونا رو بخشیدم ولی باز نیاز دارن عذر خواهی کنن تا درونم اروم بشه تا بتونم دوباره کنارشون بشینم وحرف بزنم و زندگی کنم
سلام به سرکار خانم نسیمای گرامی
چند نکته در مورد موضوعی که مطرح کردید رو عرض می کنم، فکر می کنم که برای مدیریت کردن این مشکل کمکتون کنه.
۱.اختلاف و تعارض بین همه آدم های دنبا پیش میاد و یه مسئله کاملا طبیعیه. همیشه بین دو انسان سالم، احتمال بروز اختلاف وجود داره حتی بین مادر و فرزند یا هر رابطه دیگه ای. آنچه که مهمه اینه که ما یاد بگیریم اختلاف ها رو حل کنیم و اجازه ندیم اونا حل نشده باقی بمونن. مگر اینکه برای حل آن تلاش کرده باشیم ولی نتیجه نگرفته باشیم یا طرف مقابل حاضر به همکاری نباشد که اون وقت دیگه کار خاصی نمیشه برای حل اون مسئله کرد و باید همینطور که هست اونو پذیرفت یا رابطه رو کنار گذاشت.
۲.وقتی دو نفر به اختلاف بر می خورن، بسته به میزان شدت اختلاف ممکنه نیاز داشته باشن تا مدتی تنها باشن یا دور از ارتباط با فردی باشن که باهاش به اختلاف برخوردن. چون در ساعات و روزهای اول احتمالا عصبانی باشن و با گذر زمان کم کم عصبانیت فروکش می کنه و زمان مناسبی برای تلاشه که مشکل برطرف بشه. اینکه چقدر باید صبر کنیم تا فرد آروم بشه، بستگی به شخصیت اون فرد داره. گاهی اختلاف سنگینه و گاهی سبکه، گاهی فردی با چند ساعت دوری آروم میشه گاهی با چند روز.
۳.وقتی دو نفر به اختلاف بر می خورن، ممکنه در لحظه حتی از همدیگه متنفر بشن، اما معنای این تنفر لحظه ای این نیست که دیگه اون آدم براشون ارزش نداره یا دوسش ندارن، بلکه برای چند لحظه و یا چند روز ممکنه این احساس رو تجربه کنن و دوباره به حالت اولیه برگردن. البته میزان صمیمیت و جایگاه اون فرد برای ما خیلی مهمه و گاهی یک حرکت اشتباه کوچیک از طرف یک فرد آشنا که خیلی باهاش صمیمی نیستیم ممکنه باعث بشه کلا کنارش بزاریم در حالیکه اگر اون اشتباه رو برادر یا دوست ما انجام بده، بعد از مدت کوتاهی می بخشیمش و دوباره ارتباط مون رو از سر می گیریم.
۴.رابطه در اکثر مواقع از حقانیت مهمتره. ممکنه شما با مادرتون دعواتون بشه و مقصر هم مادرتون باشه و حق با شما باشه. اگر شما بخواین تحت هر شرایط روی حرف تون باشین و به هیچ وجه کوتاه نیاین، و ایشونم حاضر به کوتاه آمدن نباشه، اونوقت رابطه ای که با ایشون دارید به شدت آسیب می بینه. ممکنه در نهایت مشخص بشه حق با شماست، ولی رابطه ای که دارید خراب میشه و مادرتون ممکنه خیلی دلخور بشه. پس اصل رابطه از ثابت شدن حقانیت ما گاهی مهمتره.
۵.یکی از بهترین حالت های حل تعارض، اینه که به صورت برد برد تموم بشه. یعنی اختلاف رو حل کنیم در صورتی که هر دو طرف احساس کنن برنده هستن، به اینصورت که هر دو طرف احساس کنن با دست پر از فرآیند حل این اختلاف بیرون آمدن. مثلا مادر احساس کنه فرزند به خاطر اون پاپیش گذاشته آشتی کنه و اشتباه شو پذیرفته، و فرزند هم احساس کنه مادر با مهربانی و روی باز از این حرکت فرزندش استقبال کرده و قبول داره زیاده روی کرده. و هر دو بهم قول بدن که به هم و حقوق همدیگه احترام بگذارن.
۶.باید با این واقعیت کنار بیایم که زندگی کنار آدمها بدون چالش و اختلاف نیست. کنار هیچ آدمی حتی والدین و یا دوستان صمیمی. پس باید یاد یاد بگیریم که گاهی اختلاف نظرها و عقیده ها رو تحمل کنیم، دوری های ناشی از اختلاف رو تحمل کنیم، به مرزها و حقوق همدیگه احترام بزاریم هر چند کمی سخت باشه و بیشتر از خودمون به رابطه و کیفیت اون فکر کنیم. در واقع خیلی ساده بخوام بگم، باید قبول کنیم زندگی و روابط پر چالشه و ما باید برای این چالش ها آمادگی داشته باشیم و قبول کنیم که بدون چالش نمیشه یک رابطه یا یک زندگی سالم و زیبا داشت.
۷.تا جایی که امکان داره سعی کنید یک بار عذرخواهی آدما رو قبول کنید و خیلی سخت نگیرید. همانطور که ممکنه خود شما هم دچار اشتباه بشید و بخواین برید عذرخواهی کنید. اگر عذرخواهی تون قبول نشه حس بدی در شما ایجاد می کنه. و از همه مهمتر عذرخواهی کردن رو کوچیک شدن ندونید. اگر معتقدید اشتباه کردید، عذرخواهی کنید. پوزش خواستن کار افراد شجاع و محکمه.بر خلاف تصور عام، عذرخواهی کردن اصلا باعث ضعیف شدن ما نمیشه. بلکه نشان از سلامت روان و درک بالای ما داره.
سلام وقتتون بخیر ممنون از سایت خوبتون
من یه خواهر دارم که یک سال از خودم بزرگتر هست بیست و پنج سالشه از بچگی اخلاقش نمیگم خیلی خوب بود ولی نسبت به الانش بهتر بود مثلا وقتی یه اشتباهی میکرد بهش تذکر میدادیم اشتباهشو قبول میکرد ولی هر سال رفتار و اخلاقش هی بدتر و غیر قابل تحمل میشه
و پررو تر هم شده طوریکه قبلا جرات نداشت به پدرم بی اخترامی کنه یا رو حرفش حرفی نمیزد ازش حساب میبرد ولی حالا که پدرم سنش رفته بالا و مشکل قلبی داره دیگه راحت رو پدرم وایمیسته بهش توهین میکنه
ولی با منو مادرم که چند سال هس رفتارش بد هس مثلا پدر و مادرم به من محبت میکنن یا ازم تعریف میکنن زود اخلاقش عوض میشه حسودی میکنه رفتارش هم با من هم با مامان بابا بد میشه دیگه هممون اینو میدونیم
شما به بقیه فرمودین که جلوش وایسیم تا این رفتارش تقویت نشه ولی چطور جلوش وایسیم وقتی بعش کوچکترین حرفی میزنیم داد و بیداد میکنه و فحش میده حتی منو مادرمم وقتی بابام خونه نیست کتک میزنه
اوندفه مادرم رو فحش میداد من جلوش وایسادم و دعواش کردم اونوق خیلی بدتر شد هم منو کتک زد هم وسایلای اتاق من رو به هم ریخت حتی اوندفه لباس منو هم پاره کرد
مامانم و من از ترسمون نمیتونیم بهش نه بگیم چون هم به خودمون صدمه میزنه هم به خونه هم ابرومون رفته
الان پنج شش ساله از هیجده نوزده سالگیش رفتارش خیلی بدتر شده و ما دیگه هممون کم اوردیم یعنی هر روز شر یه چیزی گیر میده سر هر موضوعی اذیتمون میکنه حتی سر غذا
که فلان غذا رو حق نداری درست کنی یا چرا غذا رو اینجوری درست کردی اوندفه مامان جلوش وایساد وقتی از غذا ایراد گرف ظرف غذا رو پرت کرد همه جا کثیف شد
من این رفتارش با خودم میبینم ناراحت میشم و بیشتر وقتی میبینم که مامان و بابام تو این سن پیری اینجوری دارن اذیت میشن بیشتر غصه میخورم اوندفه که مامانمو همش میزد میخواستم خودمو بکشم که شاهد این رفتارش و اذیتاش نباشم حتی خواستم خودشو بکشم وقتی عصبی شدم خیلی خسته شدیم از دستش خصوصا که هر روز خونه هست و صبح تا شب پیش ما میمونه حتی وقتایی که اخلاقش خوبه ولی یه حرفای نیش و کنایه داری میزنه که ادم میخواد منفجر بشه از حرص
به هیچی هم قانع نیس بیچاره مادر و پدرم براش کم نذاشتن هممون این همه بهش محبت میکنیم اما هیچکدوم از محبتارو نمیبینه و برعکس با پررویی میگه چیکار کردین بهم
حتی منو مامانم رو دشمن خودش میدونه بیچاره مامانم انقد نگران زندگیشه
دیگه واقعا نمیدونم چیکار کنیم ممنون میشم راهنماییم کنین
سلام خدمت سرکار خانم سلما بزرگوار
با توجه به مواردی که فرمودید ایشون بی دلیل تغییر نکردن. حتما نگرششون تغییر کرده یا مسئله ای پیش اومده که از ۱۹ سالگی عوض شدن.
اول اینکه پیشنهاد می کنم اگر براتون امکان داره و خودش متوجه نمیشه با یکی از صمیمی ترین دوستاش صحبت کنید و از اون بپرسید که آیا علت این خشم زیاد و رفتارهای پرخاشگرانه خواهرتونو میدونه. آیا تو حرفا و درد ودلاش با دوستش تا حالا شده به خانواده اش یا دلخوری از اونا اشاره کنه. ارش بپرسید نظر خود دوست صمیمی خواهرتون راجع به رفتارهای ایشون چیه.
اونجا که من گفتم باید جلوی فرد بایستید که رفتارهاش تقویت نشه، به این شکل هست که وقتی اون به شما و خانواده احترام نمی گذاره و مثلا میگه این غذا رو درست نکن یا اینجوری درست کن، نباید واقعا اینکار رو انجام بدید. باید بهش بگید پاشو خودت درست کن. اگر میزنه ظرف غذا رو میریزه باید خودش تمیز کنه. اگر نکرد شما هم اونو از چیزهایی که می خواد محروم کنید. نباید خواهر شما فکر کنه که می تونه با پرخاش و فحش کارشو پیش ببره و کوچکترین پیامد و هزینه ای هم براش نداشته باشه.
البته راه اول رو برید. علت خشمش رو بفهمید، شاید اگر علت اصلی خشمش رو بفهمید بتونید کاری براش انجام بدید.
سلام
منم الان ۱۹سالمه
پرخاشگر شدم ولی پدرو مادرم نمیزنم
علت پرخاشگری من این بوده که حس میکنم هیشکژ به فکرم نیست
و وقتی دختر و پسرای اینستاگرام میبینم زیادی پولدارن و الکی پولاشون خرج میکنن حرصم میگیره که چرا خدا این همه پول و خوشبختی به اینا داده و..
ما الان ۳نفریم و یارانه معیشتی هر سه مون پیش منه طلاهم گوشواره وتک پوش دارم
خداشکر همه چی خبه ولی وقتی یه ادم پولدار میبینم حرصم میگیره و پرخاشگر میشم دست خودم نیست سر مامانم داد میزنم،
سلام خدمت سرکار خانم آتوسای بزرگوار
اگر علت پرخاشگری تون فقط به خاطر پولدار نبودنه پدر و مادر تونه که خب مسئله قابل حل و ساده ای هست
پدر و مادرهای وقتی ما رو به دنیا میارن تا یه سنی وظیفه دارند که مسئولیت هزینه ها و تربیت مارو به عهده بگیرند و در حد توان این هزینه ها رو تامین کنند. اما قرار نیست تا آخر عمر اینکار رو انجام بدن و این خود ما هستیم که باید به فکر این باشیم که کسب درآمد کنیم. اگر رویایی داریم، اگر آروزیی داریم این خود ما هستیم که باید برای رسیدن بهش تلاش کنیم و اونو محقق کنیم. به قول بیل کیتس که از بزرگان دنیای تکنولوژی و از ثروتمندترین افراد دنیاست : اگر ما در خانواده ای فقیر به دنیا بیایم مقصر نیستیم، اما اگر فقیر بمانیم مقصریم.
پس مسئولیت رسیدن به آروزها و اهداف خودتونو به عهده بگیرید و برای رسیدن به اونها تلاش کنید نه اینکه پدر و مادر رو سرزنش کنیم.
پیشنهاد می کنم این مدل عکس ها رو در اینستا تماشا نکنید و وقت تون رو بیشتر صرف آموزش،یادگیری و انجام کارهایی بکنید که به شما در رسیدن به اهداف تون کمک می کنند. چون هر فردی هم جای شما بود، با تماشای این عکسا حس بدی پیدا می کرد.
سلام
من یه خواهر بزرگتری دارم ؛ صبح که پامیشه جلوی پدرم و مادرم منو کوچیک میکنه همش بهم بیادبی میکنه حتی چند بار به من فحش داده و سه بار دست روم بلند کرده همش بهم میگه تو خنگی ، حتی به مادر و پدرم هم توهین میکنه البته پشت سرشون وقتی پدرم یا مادرم مییان از من دفاع کنن بلند میشه و سر مادر و پدرم داد میزنه و متاسفانه چون پدرم مشکل قلبی داره تحمل دعوا رو نداره برای همین پدرم به خواهرم هیچی نمیگه و مادرم جلو مییاد که متاسفانه مادرم هم دیگه هیچ حرفی نمیتونه بزنه کلا خواهرم من جلوی همه دوست داره وایسه دوست داره هر چی که میگه براش سریع انجام بدیم وقتی هم پدرم از خونه بیرون میره و یه اتفاق بسیار ریزی پیش مییاد باز خواهرم شروع به فحش دادن میکنه من و مادرم به خواهرم میگیم که این حرفها رو نزن خوب نیست ، بعد وقتی اینو بهش میگیم داد میزنه که هیچ کس حق نداره به من بگه این حرف و این کار درست هست یا نه …
هر کاری که دوست دارم میکنم ، منم بهش با آرومی میگم خواهش میکنم این رفتارها رو نکن چون من و خواهرم متاسفانه تو یه اتاق هستیم و تحمل رفتارهاشو ندارم چون نه تنها با ما این رفتار میکنه بلکه با دوستانش هم همین رفتار و میکنه و نمیدونم باید چیکار کنم ،
خواهش میکنم راهنمایی کنید ممنون❤️.
سلام خدمت سرکار خانم صدیفه بزرگوار
چند نکته رو مد نظر داشته باشید
اول اینکه چرا خواهر شما اینچنین رفتار می کنه؟چون این رفتار باید یه علتی داشته باشه؟ آیا از خانواده دلخوره؟ آیا انتظاری داشته از خانواده یا داره که برآورده نشده؟ آیا خانواده شو مانع رسیدن به یکی از خواسته هاش می بینه؟ آیا به تازگی اینطور شده یا از کودکی همینطور بوده؟
پاسخ این سوالات خیلی مهمه و کمک می کنه ما علت اصلی رفتارهای ایشون رو بفهمیم.
در اولین گام باید بفهمیم که چرا چنین رفتار می کنه. شاید اگر علت رو بدانیم و برطرف کنیم مسئله حل بشه
دوم اینکه افراد پرخاشگر سعی می کنند با پرخاش به خواسته شون برسن و اگر کسی مانع بشه بیشتر اینکار رو انجام میدن تا میادا کسی جلوشون بایسته. حالا گاهی خواسته شون معقول و گاهی نامعقوله.
اگر خواسته نامعقولی دارند نباید جلوشون کوناه اومد. نباید هرچی خواستن رو بهشون داد. چون باعث تقویت این رفتار میشه. دیگه می فهمه که هر چی بخوام با داد و هوار و فحش به دست میارم.
اتفاقا باید جلوش بایستید و به ایشون بفهمونید که مسئولیت هایی داره که باید خودش به عهده بگیره و گاهی هم برای رسیدن به خواسته هاش محدودیت هایی وجود داره و اینطور نیست که اون هر وقت و هر چی دلش خواست فراهم بشه.
اجازه ندید با این مدل رفنارهاش به هر چی خواست برسه. اگرم اعتراض کرد بگید بیا صحبت کنیم که ببینیم مشکل چیه. چرا تو اینطوری رفتار می کنی.
البته یک نکته مهم هم وجود داره. اگر خودش حاضر به صحبت نیست، توی فامیل با همین توی خانواده مثل پدر یا مادر، با چه کسی راحت تره، چه کسی رو بیشتر دوست داره، اونو بفرستید باهاش صحبت کنه و علت این رفتارهاشو بپرسه.
سلام.من یه خانم ۳۱ساله ام که کارمندبانکم.به نظرخودم وخیلیاچهره خوبی دارم.وجثه درشتی ندارم وقیافم خیلی کمترازسنم میخوره.ولی بعضی همکارای اقاجثم رومسخره میکنن.درصورتیکه خانمااینطوری نیستن.منم همش باخودم میگم چرابهشون رودادم که گستاخ شدن.نمیدونم چطوررفتارکنم.وهیچ چی بهشون نمیگم.
سلام خدمت شما دوست عزیز
سکوت شما در برابر این رفتار باعث شده اونا این کار رو تکرار کنن. یک بار جراتمندانه جلوشون بایستید و مودبانه بهشون بگید دیگه این شوخی رو نکنن. لازم بیست حتما تند بشین. می دونم که ممکنه براتون سخت باشه اما اگر می خواین اونا از این کارشون دست بکشن باید بهشون بگید که این کارشون شما رو ناراحت می کنه. شاید نمی دونن این کارشون چقدر باعث ناراحتی شما شده
سلام وقتتون بخیر
من برادری دارم که از صبح که پامیشه شروع به فحش دادن و تخریب کردن من میکنه ما باهم دوقلو هستیم و ۱۸ ساله .
برادرم شدیدا فحش های رکیک و خیابونی میده و شعر های میخونه که توش اسم منو و کلا منو مسخره میکنه حس میکنم عقده ای چیزی داره از ۸ سالگی شروع به این کار کرده و الان چند ساله که راحت به مامان بابام تو روشون بهشون فحش میده و ۲ بار بردنش پیش مشاور ولی اون مدلی که تو خونه هست توی بیرون و جلوی مشاور نیست و دروغ میگه .
به ما میگه با شما باید با فحش حرف زد و همش میره میاد به من میگه زشت و فحش میده در صورتی که دوستام همیشه بهم میگن که خوشگلم ولی من به شدت عزت نفس و اعتماد به نفسم اومده پایین امسال اون رتبه برتر تو کنکور شده و الان دیگه خداروبنده نیست و فک میکنه عقل کل و از همه باهوش تره و مامان بابامم با اینکه میدونن حق با منه همش بهم میگن تو کوتاه بیا و جواب نده و ساکت باش خیلی خسته شدم به خدا به نظرتون چیکار کنم؟
سلام به سرکار خانم یاس گرامی
خیلی مهمه که آگاه باشید هر آنچه که برادرتون بهتون میگه بی پایه و اساس و اشتباهه، چون با هدف تخریب و تمسخر گفته میشه. البته درک می کنم که شما ناراحت باشید از این موضوع ولی مهمه که آگاه باشید که آنچه که ایشون میگه واقعیت زندگی شما نیست.
اینجا وظیفه پدر و مادر شما خیلی مهمه. باید باهاشون جدی صحبت کنید. اگر بردار شما پسر خانواده و مهمه شماهم دختر این خانواده هستید و برای خودتون احترام و جایگاه مهمی دارید. برادر شما اگر تمایلی نداره به شما احترام نزاره یا به پدر و مادرتون، ولی حق بی احترامی و اهانت رو نداره.
به نظرم با والدین صحبت کنید و بگید اگر این مسیر رو با ایشون برن، عاقبت خوشی در انتظار فرزندشون نخواهد بود. کسی که به اعضای خانواده اش بی احترامی کنه، بعدها با همسر و فرزندان خودشم همینطوری رفتار خواهد کرد. به والدتون بگید سکوت شما در برابر رفتارهای ایشون، باعث تقویت هر چه بیشتر این رفتارها میشه. چون برادرتون می بینه که هر کاری که می کنه و هر بی احترامی ای که می کنه، هیچ پیامدی براش نداره، حتی کارشو هم راه میندازن. باید به والدین تون فشار بیارید و بهشون بگید که اگر اینطور ادامه پیدا کنه، منتظر اتفاقات بدتر باید باشن. اینکه ایشون رتبه برتر کنکور شده دلیل نمیشه که حق داشته باشه هر کاری که دوست داشت انجام بده. بلکه باید مسئولیت کارهاشو به عهده بگیره. والدین تون باید با ابزاری که در اختیاردارن، مثل ندادن پول تو جیبی، محروم کردن ایشون از یه سری حقوقش، جلوش بایستن. و بهش بگن تنها درصورتی حق استفاده از مواردی که ازشون محروم شده رو داره، که به همه احترام بزاره.
سلام خسته نباشید
شوهر من نسبتا فردی عصبی هستن و ما نزدیک ۷ سال هست که باهم ازدواج کردیم. در زمان عصبانیت بسیار پرخاشگر هستن.
رفتاری که خیلی منو آزار میده این هست که سه بار هست که داخل جمع خانواده شون سر یکسری مسائل عصبانی میشن و با من با صدای بلند و لحن توهین آمیز صحبت میکنن .و هربار که این موضوع پیش میاد منو تهدید میکنن که اگر من به خانواده ام این موضعو بگم با خانواده من قطع رابطه میکنه . بخاطر همین موضوع در دو سری قبل بنده از این برخود ایشون اصلا به خانواده ام اطلاع ندادم با وجود ناراحتی زیادم. الان که برای بار سوم این اتفاق افتاد وخیلی بد با من برخورد شد داخل جمع خانواده شون نمی دونم دیگه چه برخوردی داشته باشم .اگر میشه کمکم کنید تا برخورد درست داشته باشم
سلام به سرکار خانم الهام گرامی
همسر شما موظفه که در حضور دیگران و چه در مواقع دیگه به شما احترام بزاره
به نظر من قاطعانه با ایشون صحبت کنید و بهشون بگید که دیگه اینکار رو به هیچ وجه تکرار نکنه. و اگر تکرار کرد حتما شماهم در مقام پاسخ کارش برمیاین.
چون ایشون از پاسخ ندادن شما داره سواستفاده میکنه. پرخاش میکنه جلوی بقیه، تازه راه هر گونه واکنش شماهم بسته تا مبادا پاسخ کارش رو بدین.
البته منظور بنده از صحبت قاطعانه لزوما تهدید و ترسوندن ایشون نیست. بلکه لازمه از احساس و ناراحتی ای که لحظه بی احترامی و پرخاش ایشون در جلوی جمع بهتون دست میده صحبت کنید و ازش بخواین که دیگه اینکار رو نکنه. و چون قبلا انجام داده، پس اگر تکرار کنه شما حق واکنش متقابل رو برای خودتون قائل هستید.
سلام چند وقت پیش همسایمون آمده بود از ما نون بگیره گفت هرجا رفتم نون بگیرم نداشت من رفتم سلام بدم موهام یه مقدار نامرتب بود شال انداختم روی سرم بعد گفت اینو نگاه کن انگار آمدم خواستگاریش منم خیلی ناراحت شدم و هیچی نگفتم اما واقعا دلم میخواست یه چیزی بگم درسته شاید باید احترام بزرگتر و کوچکتر رو نگه دارم اما باید از حقم دفاع کنم به نظرتون چکار کنم در موقعیت های بعدی
سلام به سرکار خانم نگین گرامی
برای اینکه بدونید باید در چنین مواقعی چکار کنید بستگی به چندموضوع داره :
برخورد با فردی که توهین می کنه به خیلی عوامل بستگی داره. مثلا اون فرد چه نسبتی با ما داره، چه توهینی کرده، پاسخ دادن به اون چه هزینه یا سودی ممکنه برای ما داشته باشه. مثلا وقتی رئیس ما در محل کار به ما بی احترامی می کنه، شاید اگر ما هم برای برخورد با اون همین کار رو باهاش انجام بدیم، اخراج یا توییخ سختی بشیم. شاید یکی بگه من برام مهم نیست، یکی هم بگه توهین رو تحمل می کنم بهتر از اخراج شدنه، یکی هم بگه هیچکدام، من اونجا چیزی نمیگم ولی وقتی رئیس عصبانیتش فروکش کرد و خودم سرحال بودم، میرم و در کمال آرامش ازش می خوام دیگه توهین نکنه و اگر انتقادی داره فقط کافیه بهم بگه تا برطرفش کنم.
برخورد کردن همیشه و در همه شرایط یک معنا نمیده. یک برخورد میتونه این باشه که محکم بایستیم و بگیم که تو حق نداری به من بی احترامی کنی و احترام خودتو نگه دار.
یک برخورد میتونه این باشه که کلا با اون فرد قطع ارتباط کنی و هرگونه محبت یا خدمتی که بهش می کردی رو قطع کنی.
یک برخورد میتونه این باشه که در کمال آرامش ازش بپرسی که چرا داره توهین میکنه و چه اتفاقی افتاده. گاهی وقتی فرد آرامش ما رو می بینه هم آرام میشه و هم خجالت زده.
می خودم همه این روش ها رو تست کردم و در مواجهه با هر فردی و در شرایط مختلف یکیشو استفاده کردم.
در هر ضورت لازمه پیامدهای یک کار بررسی بشه و بعد تصمیم بگیریم که در اون لحظه چکار کنیم. و اینکار رو باید قبلش انجام بدیم. یعنی الان که شما این اتفاق براتون افتاده باید بشینید و فکر کنید با توجه به مواردی که تا الان گفته شد، اگر دوباره در چنین موقعیتی قرار گرفتم، هر واکنش اعم از سکوت، جواب دادن قاطعانه، پاسخ همراه با شوخی چه پیامدهایی برای من خواهد داشت. بعد تصمیم بگیرید که اگر در چنین موقعیتی دوباره قرار گرفتم، فلان رفتار را خواهم کرد
سلام. خسته نباشید. الان من با یک ادمی دوست هستم که همیشه با من شوخیایی کرده که خوشم نمیومده و خیلی کنترلگری داره و اگر من خواستم کاری بکنم که اون خوشش نمیومده از اون کار خیلی غیر مستقیم به من فشار میاره جوری که هر وقت میخواستم کاری بکنم یه حجم بزرگی از انرژی و فکرم صرف این میشده که حالا عکس العمل این ادم چی قراره باشه و من باید چه جوری مقابله کنم که خب این موضوع رو با چند بار بی محلی کردن و اهمیت ندادن رفعش کردم و یک بار که خواستم مثل خودش باهاش رفتار کنم خیلی ناراحت شد و حاضر نبود قبول کنه که خودشم این کارو با من میکنه. خلاصه که چندین بار بابت شوخیاش بهش تذکر دادم ولی فایدهای نداشته و مدام میگه شوخیه و تو داری سختگیری میکنی و کار رو به جایی میرسونه که وقتی ادمای جدیدی رو ملاقات میکنیم جلوی اونها هم با من این کارو میکنه و از دیدار بعدی اونها هم شروع به همین رفتار با من میکنن من نمیخوام این ادم رو تغییر بدم و امکان ترک دوستی هم دارم یعنی برای شخص من اهمیتی نداره اما نمیتونم این کارو بکنم چون باجگیری عاطفی از من زیاد کرده و من همیشه به این فکر میکنم که با ترک دوستی اونه که صدمه میبینه و اصلا روی زبونم نمیچرخه که این موضوع رو مطرح کنم. انواع روش ها رو امتحان کردم که بیتفاوت باشم ولی فایده نداشته و الان دیگه واقعا به اعصابم فشار میاره یعنی وقتی میبینمش عصبی میشم. و اینکه همیشه میخواد به من ثابت کنه که ایراد از منه و منم که سختگیرم یا شروع میکنه به توجیه کردن رفتارش جوری که انگار من بچه ۵ سالهام که با همچین توجیه بچگانهای قانع بشم. یعنی حتی انگار منو فاقد هوش کافی برای درک مسئلهای که برام به وجود اومده میدونه که حالا باید با یه ماست مالی سطحی قانع هم بشم. من باید چیکار کنم؟
سلام به سرکار خانم مریم گرامی
با توجه به مواردی که ذکر کردید، چون بارها بهش تذکر دادید و از ناراحتی و دلخوری هاتون صحبت کردید و ایشون حاضر نیست توجه کنه و زیر بار بره، و دائما در این رابطه در اضطراب هستید که مبادا اینو بگم و مبادا این کارو بکنم، پس در نتیجه چنین رابطه ای در دراز مدت به اختلاف بیشتر و در نهایت دلخوری فراوان و جدایی می انجامد
شما باید بتونید جرات مند باشید و قاطعانه بهش بگید که دیگه نمی تونید این رابطه رو ادامه بدید چون اون به خواسته های شما توجه نمی کنه. وقتی در رابطه ای نمی تونید خوشحال باشبد و آرامش داشته باشید پس دلیلی خاصی برای ادامه وجود نداره. ممکنه ایشون آسیب بخوره، اما وقتی حاضر نیست مسئولیت رفتارهاشو به عهده بگیره و برای پایداری این دوستی کاری انجام بده، پس باید پیامد این کارشو قبول کنه که همون جدایی شما از ایشونه.
به نظرم بهترین راه اینه که جراتمندانه بهش بگید که دیگه نمی خواید با این شرایط این رابطه رو ادامه بدید، ولی اگر خیلی سخت تونه می تونید با بهانه آوردن های مختلف سعی کنید ازش دوری کنید و ایشون رو نبینید.
سلام به شما سرکار خانم صبا گرامی
رفتارهای همراه با پرخاشگری اگر قبلا وجود نداشته و مدتی هست که به وجود آمده حتما عاملی داره که تازگی به وجود آمده
شاید ایشون خواسته ای داره و اون خواسته برآورده نشده
شاید در رابطه ای عاطفی هست که اون رابطه سرانجام نداشته یا در اون رابطه داره زجر میکشه
شاید هدفی رو در زندگی دنبال میکرده که بهش نرسیده
و حتی ممکنه مشکلی داره که نمی تونه بگه
به نظر من سعی کنید یه مدتی باهاش رابطه دوستانی برقرار کنید و محبت آمیز رفتار کنید، شاید بهتون اعتماد کنه و مشکلشو درمیون بزاره.
یا اگر دوستی داره که قابل اعتماده از اون دوست بپرسید که آیا از مشکل خواهرتون اطلاع داره یا نه. و ازش بخواین که این موضوع رو با ایشون درمیون نزاره و حرفا بین خودتون بمونه. و حتما بگید که قصدتون کمک و بهتر شدن فضای حاکم بر خانواده هست.
سلام جناب متین
من یه خواهر بیست و یک ساله دارم خودمم شونزده سالمه کلا لحن خواهرم جوریه ک همیشه بم توهین میکنه و ی میمیک صورتی میگیره ک عصبانیم میکنه البته چن سالی میشه دارم کنترل میکنم عصبانیتمو ولی دعوا های بد تو بچگی خیلی داشتیم و چون از لحاظ زور و هیکل گنده تر و بیشتر بود خیلی اذیت میشدم و همیشه سر درس خوندن باهم دعوا میشه من میدونم آدم لجبازیم و حرف خودم برام مهمه ولی اون خیلی بدتر پافشاری میکنه و اگه ی جارو نفهمم هی میگه چی بود من الان چی گفتم و از این چیزا و سر ارث و میراث خوانواده مادریم خیلی به مادرم توهین میکرد که هنوز میکنه بابامم طرف اونو میگیره بیشتر و منم بعضی وقتا گفتم احترام مامانو داشته باش ولی باز توهین میکنه جدیدا میره سره کار و وقتی سرکارع من واقعا آرامش دارم البته من دوسش دارم ولی خسته شدم هر بار که میاد اعصابم و بهم میریزه ی شب بش گفتم شیدا من احساس میکنم بد حرف میزنی و تو حرفات ی جورایی توهین آمیز حرف میزنی باز شروع کرد منو زیر سوال بردن که تو خیلی سوسول شدیا منم با احترام و آرامش گفتم ببین مثله الان اینجوری ک میکنی و آخر سرم نتیجه ای نداش میشه راهنماییم کنین چطور توهین هاشو درس کنم یا اگه نمیشه خودشو درس کرد من جوری بشم ک ناراحت یا عصبیم نکنه
سلام به سرکار خانم زهرای گرامی
اینکه ایشون رو بشه تغییر داد اگر خودش نخواد تقریبا غیرممکنه. باید خودش بخواد. ولی نحوه عنوان کردن مسئله خیلی مهمه.
اگر خواستید با ایشون حرف بزنید چند نکته مهم رو مد نظر داشته باشید :
اول موقعیت و زمان خوب. زمانی رو انتخاب کنید که هر دوتون حالتون خوب و سرحال هستید. زمان هایی ک خسته و ناراحت و عصبانی هستید اصلا موقعیت خوبی نیست. حتما تنها باشید و کسی باهاتون نباشه.
دوم اینکه سعی کنید به جای کلمه تو از کلمه ما استفاده کنید. مثلا بگید دقت کردی که ما باهم مثل گذشته خوب نیستیم یا ما چرا نباید یه رابطه عالی خواهرانه داشته باشیم، من فکر می کنم ما همدیگرو دوست داریم فقط مدتیه کمی از هم دور شدیم.
بعد از احساس تون بهش بگید مواقعی که ناراحت می شید، وبگید که وقتی فلان رفتار رو می کنه چه احساسی شما می کنید و چه فکری توی ذهن تون میاد.
بعد ازش بپرسین که به نظرت باید چکار کنیم که مشکل مون حل شه و رابطه مون تغییر کنه؟
ببنید که چه راهکاری ارائه میده، چه خواسته هایی داره. به نظرم جلوش خواسته هاشو یادداشت کنید که درک کنه که چقدر خواسته هاش براش مهمه. بعدش شما خواسته هاتونو بگید ( البته انتظار نداشته باشد که ایشونم بنویسه)
در نهایت اگر موفق به حل مشکل نشدید یا ایشون تمایلی به تغییر این وضعیت و رابطه نداشت،چاره ای نمیمونه غیر از اینکه تا جای ممکن از تعارض و بحث با ایشون دوری کنید. هر وقت احساس کردید دارید وارد بحث میشید، گفتگو رو تموم کنید و از محیط خارج بشید مثلا برید توی اتاق یا از اتاق خارج بشید.
اما چند نکته مهم :
ما انسان هستیم و رابطه ها برامون خیلی مهمه مخصوصا رابطه های نزدیک،پس طبیعیه که ناراحت باشیم که با عزیزمون رابطه خوبی نداریم. اما واقعیت اینه که نمی تونیم آدما رو تغییر بدیم و گاهی باید بپذیریم شون همون طوری که هستند. معنای این جمله این نیست که اونا اجازه دارن هر کاری بکنن یا هر طور رفتار کنن، بلکه معناش اینه که نمی تونیم تغییرشون بدیم و باید زندگی مونو از این به بعد با این شرایط و مدیریت اون پیش ببریم.
دوم اینکه بالاخره رفتار و گفتار دیگران روی ما تاثیر داره اما ما می توانیم این تاثیر رو به حداقل برسونیم. برای اینکه موفق به انجام این کار بشیم باید بدونیم اولا نظر آدما فقط نظر اوناست و لزوما منطبق بر واقعیت نیست. یعنی نظر اونا واقعیت زندگی ما نیست و می تونیم نظر و دیدگاه اونا رو قبول نکنیم. یادتون باشه که کنترل رفتار و زندگی ما دست خودمونه نه دیگران. عکس العمل های ما دست خودمونه و این ما هستیم که انتخاب می کنیم که چه واکنشی نسبت به مسائل نشون بدیم. پس فکر نکنید آدما میتونن با حرفاو رفتار شون مارو کنترل کنن.می تونن تاثیر بزارن اما نمی تونن به جای ما انتخاب کنن. پس یادتون باشه که انتخاب با شماست و نباید اجازه بدید اونا با رفتارشون تعیین کننده رفتار شما باشن.
سوم اینکه واقعه و تفسیر ما از واقعه می تونه دو چیز کاملا متفاوت باشه. هر وقت مسئله ای پیش اومد با خودتون فکر کنید که آیا تفسیر من و اونچه که راجع به این مسئله فکر می کنم می تونه برای من مفید و کارآمد باشه یا نه. مثلا فرض کنید خواهر شما به شما میگه تو لوس و سوسولی هستی. اینکه شما فکر کنید خواهرم حتما می خواست با این حرفش منو له کنه و به شخصیت من حمله کنه کمکی به شما و رابطه تون نمی کنه. اما اگر اینطور تفسیر کنید که عصبانیه و می خواد عصبانیش از من یا از دیگران رو اینطوری تخلیه کنه، کمک می کنه کمتر آسیب ببنید و ناراحت بشید. البته ناگفته نماند که تفسیر نباید واقعه رو تغییر بده.
اگر می خواین کلا عزت نفس و اعتماد به نفس تونو بالا ببرید و همچنین تفسیر صحیح وقایع رو یاد بگیرید پیشنهاد می کنم دوره رایگان سایت مارو شرکت کنید. با کلیک روی لینک زیر می تونید در این دوره شرکت کنید :
دوره رایگان عزت نفس و اعتماد به نفس
سلام ممنون میشم جوابم رو بدید
دخترم یک سال و دو ماهش هست .. عموش بهش گفت پوستت بکنم نیومدی بهمون سر بزنی .. چند بار این جمله تکرار کرد ..البته تماس تصویری بود . دوست ندارم به دخترم بی احترامی بشه . اگه رو در رو این جمله دوباره گفت چه واکنشی باید نشون بدم که تکرارش نکنه . ممنون
سلام سرکار خانم سحر بزرگوار
به نظر کمی سخت گیری می کنید. به نظر میاد که ایشون شوخی کردن چون بچه ۱ ساله، اختیاری و درک اینو نداره که بره به عموش سر بزنه.
نمی دونم رابطه شما با خانواده همسرتون و عمو فرزندتون چطوره، اما سعی کنید اگر هم ناراحتی ای دارید اینو به روابط فرزندتون با اونا ارتباط ندید.
اگرم فقط ناراحتی از این جمله بوده و هیچ مشکلی با خانواده همسرتون ندارید، پس به نظرمن کمی سختگیری می کنید.
چون بی احترامی به فرزند شما نشده.
اگر کسی به فرزند شما بی احترامی کرد، می تونید به بهش بگید که لطفا از این جمله استفاده نکن چون بچه باورش می کنه و روش تاثیر منفی میزاره. البته اینکه پوستتو بکنم بی احترامی محسوب نمیشه مگر اینکه با غضب و تندی عنوان بشه
سلام جناب متین
بنده خانمی هستم ۳۲ ساله که حدود ۱۰ ساله از زندگی مشترکمون میگذره. من خدا رو شکر با همسرم مشکلی ندارم، مشکل من با نامادری ایشون هست، این خانم توی این ده سال خیلی با من بد رفتار کرد و توهین کرد و من هر بار کوتاه میومدم و با خوبی رفتار میکردم و هیچ وقت، تند صحبت نکردم، این خانم در مورد من، جلوی پدرشوهر و خواهر شوهر و برادر شوهرم بدگویی کرده و انها هم نسبت به من بدبین شدند و رفتارشون خیلی آزارنده هست در صورتی که من تمام سعی خودم را کردم که باب میلشون باشم، کم نزاشتم واسشون. جوری هستند که میرم خونه شون، در باز میشه ولی هیچ کس نیست، هرکسی میره تو اتاق خودش، و ما باید برای سلام کردن باید بریم، دنبالشون بگردیم?از قدیم گفتن آدم به روی خوش جایی میره، نه به در باز. الان حدود ۷ ماه هست که خونشون نرفتم، ولی شوهرم از این بابت ناراحته، میگه بیا بریم خونه بابام، میگم جایی که به من توهین میشه پامو نمیزارم و از من نخواه که احمق باشم چون من نمیتونم احمق باشم، هر کس هر جور دلش بخواد با من رفتار کنه و من دم نزنم! توی این ۷ ماه هیچگونه تلفن یا پیامکی از جانب اونا فرستاده نشد. فقط همسرم به پدرش زنگ میزنه که احوالش رو بپرسه، پدرش میگفت چرا نمیاین دلم برای بچه هاتون تنگ شده. منم میگم دروغ میگه و میخوان جوری جلوه بدهند که ادم بده منم. اگر دلش تنگ شده بود تنهایی میومد خونمون (اگر از زنش میترسه، یواشکی میومد) ۱۰ سال تحملشون کردم و چوب خطم پر شده و دیگه نمیخوام ببینمشون. چطور میتونم شوهرم رو توجیه کنم که نروم خونه پدرش؟ حتی بهش گفتم هر موقع پدرت دلش تنگ شد تشریف بیارن خونه ما، قدمش رو چشم ولی من خونشون نمیرم به خاطر زن بابای بی شخصیتش?و دست پرورده هاش. ازشون متنفرم.
سلام به سرکار خانم ارکیده بزرگوار
بسیار کار درستی کردید که دیگه خونه شون نرفتید. جایی که برای ما احترام قائل نیستند چرا باید بریم.با توجه به اینکه ۱۰ سال هم این شرایط را تحمل کردید.
اینجا وظیفه همسر شما خیلی مهمه. باید بره و با اعضای خانواده اش صحبت کنه و ازشون بپرسه که مشکل شون با شما چیه. چرا به شما احترام نمی زارن. دقیقا شما چه خطایی مرتکب شدید که اونا اینطوری رفتار می کنند.
اینکه ایشون انتظار دارند شما جایی بیاید که به شما بی احترامی می کنند انتظار به جایی نیست. براشون مثال بزنید که فرض کنید میریم خونه پدر شما. و دقیقا همون رفتارهارو با همسرتون انجام میدن. چه حالی پیدا می کنه؟
به نظرم توضیحات تون خیلی منطقی بوده که من جایی که بهم احترام نزارن نمیرم. شاید ایشون خودش نمی خواد قانع بشه.
در نهایت ایشونو از رفتن به خونه پدرش منع نکنید و چقدر کار درستی کردید که گفتید اگر پدرت می خواد بیاد اینجا من مشکلی ندارم.
شما وظیفه خودتونو انجام دادید. اونی که الان باید کاری انجام بده شما نیستید بلکه همسرتون باید پیش قدم بشه و از بقیه مطالبه کنه که چرا به همسر من بی احترامی میشه؟ دلیل شون برای این رفتار چیه؟
سلام وقتتون بخیر من سر یک مساله که پیش امد شوهرم با من دعوا کرد و گفت ابرو مرا بردی راستش همینقسم هم بود بعد از شب تا صبح سه چهار بار با لگد زد فردایش هم تا توانست توهین کرد و گفت ازت متنفر هستم و به خانواده من توهین کرد من هم چیزی نگفتم اما دیگه همرایش صحبت هم نکردم پنج روز میشه با هم قهریم دیگه دلم هم نمیخواهد باهاش آشتی کنم چون حرفهایش یادم نمیرود و فردای انروز هم دوباره تکرار کرد که ازت متنفرم و گفت خوک هستی به نظرتان همین قسم به قهر ام ادامه بدم؟ و قسم خورد اگر ماشین میبودم مرا تبدیل میکرد و هیچ کس از این دعوا و حرفا خبر ندارد
سلام به سرکار خانم تینای بزرگوار
اینکه شما چه کاری انجام داده بودید رو ذکر نکردید. البته بی احترامی و توهین های اینچنینی هیچوقت توجیه نداره و تا جای ممکن نباید اتفاق بیفته.
قهر های طولانی مدت معمولا نتیجه ای ندارند، چون هدف از قهر طولانی مدت اینه که به همسرمان نشان دهیم که ازت خیلی دلخور هستم و تا زمانی که قدمی برای آشتی برنداری منم کوتاه نمیام. اما اگر قرار بود کسی کوتاه بیاد که قهر طولانی نمیشد.
من نمی دونم که شما چه کاری انجام دادید که آبروی همسر شما رفته یا حداقل خودش اینطور فکر می کنه، اما اگر واقعا کاری که کردید اینطور بوده،قبل از اینکه همسر شما انقدر عصبانی بشه سعی می کردید دلجویی و عذرخواهی کنید. اما اگر اینطور نبوده، پس همسر شما اغراق کرده و متاسفانه به شدت زیاده روی.
اگر خواستید آشتی کنید یا ایشون پاپیش گذاشتن، باید بهشون بگید که توهیناشون خیلی بد بوده و قول بگیرید که دیگه اینکار رو تکرار نکنه.
چون رابطه ای که احترام در اون از بین بره، بعیده که رضایت و شادی هم پایدار باشه.در ضمن درسته که ایشون نباید توهین می کرده و اشتباه کرده، اما اگر واقعا آبرو ایشون رو بردید شماهم لازمه به اشتباه تون اعتراف کنید و از ایشون معذرت خواهی کنید و قول بدید دیگه این اتفاق تکرار نمیشه.
سلام من چند سال هست متارکه کردم و با خانواده پدرم زندگی میکنم ،خواهری دارم که ۲۴ سالش هست خیلی تا الان اذیتم کرده،ایشون داخل خونه حاضر نیست حتی لیوان خودش را هم جابجا کنه،همیشه من آشپزی و نظافت خونه را انجام میدم ۹۰ درصد اوقات ،اگه گاهی اعتراض کنم قهر میکنه و فحاشی و صدای بلند (حتی جیغ)میزنه و میگه ک جدا میشم از نظر آشپزی گاهی هم این اتفاق افتاده ،و من و زندگیم را ب عنوان سرزنش من تو سرم میکوبه،شرایط اقتصادی هم برام سخته نمیتونم مستقل زندگی کنم و نمیتونم تن به ازدواج اشتباه بدم الان موندم با این شرایط باید چکار کنم ؟؟لطفا راهنمایی کنید آیا اگه من به صورت جداگانه برای خودم آشپزی کنم ایرادی داره از نظر شما ؟چون من اکثر هزینه خودم را خودم پرداخت میکنم فقط ب خاطر که داخل خونه مدر هستم باید تمام کارها و مسئولیتها ب گردن من باشه و از این وضعیت خسته شدم ….ممنونمیشم راهنمایی کنید
سلام به سرکار خانم سحر گرامی
خواهر شما باید بدونه که به عنوان عضوی از خانواده باید مسئولیت کارهای خودشو به عهده بگیره.متاسفانه چون ایشون تا به حال با پیامد کارهایی که میکنه روبرو نشده، اینکار رو انجام میده. وقتی لیوان شو جابه جا نمی کنه، شما هم نباید برش دارین. باید انقدر بمونه که خودش اونو برداره.
اینکه شما فقط برای خودتون غذا درست کنید، هیچ اشکالی نداره. شما موظف نیستید که برای ایشون غذا درست کنید.می تونید اینکار رو انجام ندید تا ایشونم متوجه بشه که باید در خونه یه سری از وظایف رو به عهده بگیره.
حتی اگر شما الان متاهل هم بودید، بازهم خونه والدین تون خونه شما هم هست و ایشون حق نداره به شما بابت این مسئله سرکوفت بزنه. درضمن اینکه شما ازدواج تون به جدایی ختم شد به ایشون ارتباطی نداره. شما یه زمانی تصمیم گرفتید ازدواج کنید و یه زمانی تصمیم گرفتید جدا بشید. و پای همه پیامدهاشونم ایستادید.
اتفاقا بهترین کار اینکه مسئولیت ها رو تقسیم کنید و یه سری از مسئولیت هارو به ایشون واگذار کنید واگر انجام نداد شما هم انجام ندید. اگرم کسی اعتراض کرد بگید این وظیفه من نبوده و بره به کسی که این مسئولیت داره اعتراض کنه.
شما چون همیشه همه مسئولیت هارو به گردن گرفتید، بقیه رو متوقع کردید. ولی الان با یک رفتار جراتمندانه وظایف رو تقسیم کنید، وظایف بقیه رو بهشون اطلاع بدید و به بقیه بگید که این وظایف از این به بعد به عهده این افراده. وظیفه خودتونم اطلاع بدید که بدونن چه مواردی به عهده شماست.
خیلی عالی بود واقعا باعث آرامش روحیه شد.
خوشحالم که براتون مفیده بوده
سلام وقتتون بخیر
۲۶سالمه .و دانشجو هستم .یکی از هم کلاسی های پسر من به شدن به من گیر داده و هرچی من باهاشون رسمی صحبت میکنم ایشون انقدر پرو هست که اصلا خودشو به اون راه میزنه و اسم کوچک من رو صدا میزنه.جوری شده که من اصلا جرات ندارم آنلاین بشم واتی اپ چون پیام میده که جواب بده …
هرچقدر هم جوابشو نمیدم یا خشک صحبت میکنم از رو نمیره .دیگه خیلی کقتا که جوابشو نمیدم میگه روابط اجتماعیت ضعیفه و …
الانم چند روزی هست پیامشو باز نکردم
نوشته خیلی بیتربیت و بی شخصیت هستی
واقعا نمیدونم چکار کنم ممنون میشم راهنمایی بفرمایید
سلام به سرکار خانم یاس بزرگوار
وقتتون بخیر
اول اینکه خیلی حالبه که هر موردی که ایشون در مورد شما گفته دقیقا در مورد خودشون صادقه. روابط اجتماعیش ضعیفه چون به حریم دیگران احترام نمیزاره، بی تربیت و بی شخصیته چون رفتار صحیح با یک خانم رو بلد نیست و فکر می کنه هر چی که خواست رو باید حتما تحت هر شرایطی بدست بیاره و به نظر دیگران احترام نمیزاره.
چرا بلاکش نمی کنید؟
اگر هم در محیط دانشگاه مزاحم تون شد، بهش اول هشدار بدید که اگر بار دیگه مزاحم شد دفعه بعد حتما به حراست دانشگاه اطلاع میدم. البته اول هشدار جدی بدید. اگر توجهی نکرد اینکارو انجام بدید.
سلام وقتتون بخیر
من یه اتفاقی برام افتاد که خیلی ناراحتم کرد به حدی که از شدت ناراحتی و عصبانیت قفسه سینم درد گرفت! یکجا دیدم به شهدا و خانوادشون توهین کردن من خیلی ناراحت شدم و بدون هیچ توهینی به اون اقاپسر گفتم شما اصلا هیچی درمورد شهدا میدونی و اصلا دوران جنگ نبودی که بدونی چیکار کردن یاحتی اگر داعش بیاد ایران شما اگر همه ی دنیارو به نام خانوادت بزنن حاضری گرفتار رفتار حیوونی اونا بشی و درمقابل انقدر به من توهین کرد و کلماتی گفت که بخوام تکرار کنم ناراحت میشم! من گفتم هروقت یادگرفتی درمقابل حرف حق به دیگران توهین نکنی جواب شمارومیدم و دوباره توهین کرد درصورتی که من هیچی نگفتم و هیچی جواب ندادم حتی دوپیام قبل هم هیچ توهینی درمقابل نکردم! خیلی بهم ریختم تو یه جمع خیلی عمومی اینجوری گفتن ! ما ایرانی هستیم اصالت ما نباید بذاره حداقل مستقیم اونم جلوی عده زیادی توهین کنیم به بقیه!ادم نازک نارنجی نیستم ولی خیلی بهم برخورد نمیدونم چیکار کنم????
سلام خدمت سرکار خانم سلاجقه بزرگوار
به خاطر توهین و پرخاشی که نسبت بهتون شده به خودتون حق بدید که ناراحت باشید و من کاملا حال بد شما رو درک می کنم
اما در نظر داشته باشید که وقتی کسی توهین می کنه، در واقع بیشتر در حال معرفی خودش به دیگرانه تا معرفی کسی که در حال خطاب قرار گرفتنه. اگر نگران طرز فکر بقیه نسبت به خودتون هستید، اصلا نگران نباشید. چون مطمئنا رفتار مودبانه شما به همه نشون داده که شما چطور فردی هستید.
اما در مورد حال بد خودتون، سعی نکنید این اتفاق رو دائما در ذهن تون مرور کنید. مرور دوباره و دوباره فایده یا تاثیری در بهتر شدن حال شما نداره.یه بحثی پیش اومده، فردی به شما بی احترامی کرده،به اعتقادات شما حمله کرده، و شما ناراحت شدید.حالا بهترین کاری که میشه کرد اینه که به خودمون سخت نگیریم و خودمونو سرزنش نکنیم که چرا اینطور شد و آنطور نشد. الان وقتیه که باید با خودمون مهربون باشیم چون یه جورایی مورد حمله قرار گرفتیم. اگر یه دوست این اتفاق براش افتاده بود شما براش چکار می کردید؟ دلداریش میدادین و در آغوش می گرفتینش. حالا برای خودتونم می تونید اینکار رو بکنید. خودتونو دلداری بدید و خودتونو در آغوش بکشید ( طبق تحقیقات این کار واقعا موثره و حال مارو بهتر میکنه)
و یادتون باشه که با افرادی که فحاشی یا توهین می کنند تا جای ممکن نباید بحث کرد. حالا هر چقدر هم به اعتقادات ما حمله کنه. چون اگر این فرد منطقی داشت که میشد باهاش بحث کرد، هیچوقت فحاشی و توهین نمی کرد. بلکه نقد خودشو می کرد و در مقابل منتظر پاسخ می موند.
البته اینکه شما درست می گفتید یا ایشون موضوع بحث ما نیست. موضوع اینه که برای بحث کردن باید دو نفر منطق مشترکی داشته باشند. وقتی چنین منطقی وجود نداره، پس بحث احتمالا بی نتیجه خواهد ماند.
سلام وقتتون بخیر
من مدتی پیش با یکی از دوستام دعوام شد البته دعوا از طرف من شروع نشد و من وارد یه صحبت دوستانه با این فرد شدم و راجع به شخصیت خودم از اون فرد سوالی پرسیدم اما دوستم شروع کرد به استفاده از کلمات زشت مثل اینکه تو نمیفهمی یا شعور اینو نداری که فلان کارو بکنی و…
درصورتی که نصف حرفایی که میزد پایه و اساس درستی نداشتن و فقط از روی حدس و تصورات غلط خودش حرف میزد و مسائل بی ربط رو به هم ارتباط میداد
در رابطه با این آدم بارها به من هشدار داده شده بود که چنین رفتاری داره و تعدادی هم بودن که قبلاً با این فرد دوست بودن ولی دوستیشون به هم خورده بود
موقع دعوا وقتی دوستم مشغول توهین و زدن حرفای بی اساس بود و سعی داشت که تمام مسائل رو با برداشت ناقص و احساسی خودش بیان بکنه من بهش گفتم که کسی که اصول اولیه و آداب حرف زدن بلد نیس پس نظراتش هم به درد خودش میخوره و اون چت رو ترک کردم و تمام حرف های بعد ایشون رو نخونده پاک کردم
این ادم از نظر من کاملا تموم شده و هیچ تمایل و رغبتی برای دوستی دوباره باهاش ندارم اما این مسئله که آیا رفتار من درست بود موقع دعوا؟ و اینکه با اون رفتار اون آدم فکر نمیکنه که من عزت نفس ندارم که جواب حرفای مسخرشو ندادم ذهن من رو مدت هاست درگیر کرده
باید مثل خودش بی ادبانه جواب میدادم تا از طرف اون بی عزت نفس تلقی نشم؟و بعد از مدت ها جنگیدن با افکار نادرستش آیا باز باید میموندم و از خودم دفاع میکردم و بهش با توهین میفهموندم که رفتارش غلطه؟؟
قابل ذکر که ما بارها با هم دعوا کرده بودیم و بعد دوباره رابطه از طرف اپن شروع شده بود و من هم به خاطر اینکه شاید اشتباهی شده یا هرچی دوباره ادامه داده بودم اما این بار کاملا فرق داره و دوستی ما هیچ وقت دیگه از طرف من شروع و ادامه داده نخواهد شد.
سلام به سرکار خانم سارای بزرگوار
از نظر من شما یک رفتار بسیار عالی و یک رفتار اشتباه داشتید
رفتار کاملا عاقلانه و عالی اونجا بوده که به ایشون گفتید کسی که آداب اولیه صحبت کردن رو بلد نیست، پس نظراتش هم به درد خودش می خوره. به نظرم بهترین پاسخ و رفتار رو نشون دادید. رفتارتون نشون از عزت نفس خوب شما و مدیریت احساس تون بوده.
اما اشتباه شما اونجا بوده که بارها با این فرد قطع رابطه و دوباره رابطه رو شروع کردید.
وقتی با کسی بنا بر دلیلی قطع رابطه می کنیم، تنها زمانی باید به اون رابطه برگردیم که اون دلیل دیگه وجود نداشته باشه یا از طرف مقابل تعهدی برای اصلاح رفتار به شما داده بشه. وگرنه مشخصه که دوباره رابطه به چنین جایی کشیده میشه.
سلام ، من ۱۷ سالمه و ۲ تا خواهر دارم یکیش ۱۲ و اون یکی ۱۹ سالشه.
این دوتا همش دعوا میکنند ، اول فقط دعوا بود اما بعد رفتارهاشون پرخاشگرانه شد ، سره هر چیزه کوچیکی داد میزنن ، بعضی وقتا همو میزنن ، لجبازی میکنند و همدیگرو خیلی بد جلوی دیگران تحقیر میکنند ، که صد البته منم قاطیه دعواشون کردن،مثلا برای نشستن پای کامپیوتر دعوامیشه،بدون اینکه حرف بزنن،مستقیم داد میزنن و حتی اگه جلوی بقیه باشه!ابجی بزرگم دوستای بدی داشت که باعث شد هم رفتار و درسش بد بشه،کوچیکه هم دوستای بدی داره که فامیلن و نمیشه کنار گذاشتشون،همش بهم توهین میکنن تو گروه تل ولی بازم ابجی کوچیکه خیلی دوسشون داره،میدونید حس میکنم همین رفتارها داره به جاهای بدی میکشه،تنبلی ، درس نخوندن،حتی ابجی بزرگم ی مدت ب پوچی و افسردگی رسیده بود،خیلی تلاش کردم و کلی کار یاد گرفتم که اونم وارد کنم،نمد دوزی،گل و گیاه،درس خوندن،اینو تونستم اما خیلی نگران کوچیکه ام،ی دفعه گفت دلش میخواد خودشو از سقف پرت کنه،نماز نمیخونه،اصلا اعتقادی نداره،منم دیگه خسته شدم ، کنترلمو از دست میدم و دعوا میکنم لطفا بگید چکارکنم؟واقعا تمام سعیمو میکنم اما مطمئنم اگه رفتارشون درست نشه بعد به جاهای باریکی ختم میشه،شرمنده طولانی شد.
سلام به شما سرکار خانم مهسای بزرگوار
چند نکته رو مد نظر داشته باشید اگر می خواین به خواهرتون کمک کنید :
اول اینکه یادتون باشه ما نمی تونیم کسی رو کنترل کنیم. حتی اگر اون فرد فرزندمون باشه. هر زمان قصد کنترل کردن کسی رو داشته باشیم، ممکنه که با دعوا، تنبیه و تشر نهایتا موفق به کنترل بشیم اما در نهایت رابطه مونو با اون فرد از دست میدیم.پس سعی نکنید خواهرتونو کنترل کنید یا نصیحتش کنید که نماز بخون و این کارها رو بزار کنار. چون نتیجه ای نداره و در نهایت همه چیز بدتر میشه.
اما اگر می خواین به خواهرتون کمک کنید اول از همه باید رابطه تونو باهاش تغییر بدید و بهتر کنید. میدونم که شما هم برای خودتون برنامه هایی دارید و شاید خیلی وقت نکنید که باهاش باشید اما یکی از مواردی که می تونید موثر باشید اینکه وقت بیشتری باهاش بگذرونید و کارهایی که اون دوست داره رو باهم انجام بدید. در واقع سعی کنید بهش نزدیک بشید. همراه بشید، تاییدش کنید و بهش احترام بزارید. اون وقته که حرف و نظر شما براش خیلی مهم میشه و مطمئن باشید سعی می کنه در کارهایی که می خواد انجام بده با شما مشورت می کنه. در یک کلام باید برای خواهرتون یک دوست امن، قابل اعتماد و با محبت باشید.
البته لزومی نداره هر کار بدی خواست انجام بده باهاش همراهی کنید. اما گاهی همراهی کردن آگاهانه باعث میشه اون به شما اعتماد کنه. جالبه بدویند که در این رابطه، خود شما هم لذت می برید. چون می بینید که رابطه تون چقدر با خواهرتون صمیمی شده و چقدر حال اونم بهتر شده.
در مورد دعواهاش با خواهرتون، از ایشون چون بزرگتر هستند بیشتر انتظار میزه که کمی صبر و درک بیشتری داشته باشه تا بتونه رابطه شونو مدیریت کنه. در بحث ها و روابط سعی کنید کمتر دنبال برنده شدن باشید. بلکه دنبال این باشید که چطوری می تونید رابطه ای بهتری داشته باشید.
سلامجاریمجلودخترشبهپسر منگفتهچاقوپسرم۵سالونیموازدیرو زکهاینتوهینبهششدهخیلیناراحتهلطفاراهنماییکنی یهجوابدندونشکنبهشبدم
سلام خدمت شما
وقتتون بخیر
حقیقتش من جواب دندون شکن رو پیشنهاد نمی کنم
بلکه پیشنهاد می کنم با فرزندتون بشینید و صحبت کنید و براش توضیح بدید که چاق فحش نیست.
اگر فرزندتون جاق نیست که بهش بگید تو چاق نیستی و کسی که این حرف رو به تو زده اشتباه کرده. اگرم فرزندتون واقعا چاقه بهش بگید که چاق بودن چیز بدی نیست و خیلی از آدما هستن که چاق هستند اما انسان های خوب و دوست داشتنی و شریفی هستند که بقیه خیلی بهشون احترام میزارن.
سلام، همکارم در جلسه کاری، در خصوص مسئله در مقابل سایر همکاران شروع به بلند صحبت کردن، اتهام زدن و قضاوت من کرد.
راستش من معمولا جوابی جز سکوت به نظرم نمیرسه چون حس میکنم هرچی که بگم او یک پاسخ بدتر داره که به من بده و درنهایت من آشفته و مستاصل میمونم.
چرا که خیلی آدم حرافی نیستم یا همیشه قبل از حرف فکر میکنم تا به احساسات سایرین آسیب نزنم.
حالا من با همکاری که مجبورم باهاش کار کنم چه باید بکنم؟
هم میترسم برم باهاش از دلخوریهام بگم و اون شروع به اتهام زنی مجدد بکنه تا بگه مقصر هستم
هم اینطوری ذهنم آروم نیست و نمیدونم باهاش رفتار عادی داشته باشم یا چی؟
سلام به سرکار خانم سمانه بزرگوار
سکوت شاید گاهی پاسخ مناسب و حتی جراتمندانه ای باشه اما فقط گاهی
اینکه کلا در مقابل رفتار و واکنش های بقیه ما فقط از راهبرد سکوت استفاده کنیم، قطعا در دراز مدت باعث گستاخ شدن این افراد خواهد شد
گاهی لازمه سکوت نکنیم و پاسخی قاطعانه بدیم. هر چند که شاید موفق نشیم که حق مان را بگیریم یا حرف مان را ثابت کنیم. اما حداقل تلاش خود را کرده ایم.
عده ای تصور می کنند رفتار حراتمندانه داشتن یعنی حق خود را تحت هر شرایطی بگیریم.در حالیکه گاهی ما جراتمندانه هم رفتار می کنیم اما موفق به گرفتن حق خود نمی شویم. اما این احتمال عدم موفقیت هرگر نباید باعث بشه که ما کلا رفتار جراتمندانه رو کنار بگذاریم.
شاید بهتر بود در جلسه سکوت نمی کردید و پاسخ همکارتونو می دادید
اما دیگه گذشته و ناراحتی برای آنچه که گذشت نه تنها فایده ای نداره بلکه ضرر هم داره
من یه پشنهاد دارم براتون
این مورد دیگه تموم شده و بهتره فقط تجربه ازش کسب کنید.الان با خودتون فکر کنید که اگر می خواستم جواب شو بدم در همون جلسه چی باید بهش می گفتم.
رفتار قاطعانه و جراتمندانه یک مهارته که با آموزش و تمرین بدست میاد. دقیقا مثل دوچرخه سواری و رانندگی و ممکنه بارها در حین یاد گرفتن به مشکلاتی مثل همین موردی که داشتید بربخورین. حتی وقتی یادش گرفتین ممکنه گاهی پیش بیاد با اینکه جراتمندانه رفتار کردید اما بازهم در گرفتن حق تون موفق نبودید. که اصلا اشکالی نداره و برای همه این مسئله پیش میاد.
هر رفتاری که در قبال ایشون در پی بگیرید قطعا پیامدهایی خواهد داشت. اگر بخواین الان برید و بهش بگید ممکنه همون رفتارهای توی جلسه رو انجام بده. پس باید آماده باشید و جواب حرفاشو بدید
اگر نه شاید رفتار سرد داشتن یه استراتژی خوب باشه. اینجوری بهش می فهمونید که ازش ناراحت هستید. اما منتظر نباشید که خیلی تاثیرگذار باشه. چون معلوم نیست واکنش ایشون چی باشه.
در قبال یک همکار یا دوست یا هر فرد دیگری، وقتی می خواهیم رفتاری را در پیش بگیریم باید از قبل به پیامد های رفتار مان فکر کنیم و ببینیم این پیامدها چی هستند و چه تاثیری در زندگی و روابط ما می گذارن. با فکر کردن به پیامدهای این رفتار، بهتر می تونیم تصمیم بگیریم که چه رفتاری در حال حاضر برای ما مناسبه
در نهایت پیشنهاد می کنم پاسخ سوال جناب آقای محمود که بالاتر از شما سوال شونو پرسیدن رو هم بخونید. اگر می خواستم اینجا کپی کنم خیلی طولانی میشد. ولی مطالعه اش خیلی کمکتون میکنه
سلام آقای متین سوالی داشتم..با شخصی که برای تمسخر و اهانت پسوند “جون” به اسم دوستم اضافه میکند(از آوردن اسم دوستم پرهیز میکنم) چیکار کنیم؟(برای مثال امیر {جون} ) باید واکنش نشان دهیم یا به او تذکر دهیم که مسخره چیز خوبی نیست؟ البته میدانم در هر دو حالت فرد تغییری نکرده و برای مسخره جسورتر میشود. ممنون میشم اگه پاسخ بدید?
سلام خدمت دوست عزیز
بستگی به رابطه فرد با دوست شما داره
اگر دوست هستند، بهتره که دوستانه به ایشون تذکر بدند که من دوست ندارم که شما این پسوند بعد از اسم من بزارید و خوشحال میشم اگر فقط اسم خودمو صدا بزنی
اگر رابطه دوستی نیست و شما مطمئن هستید که ایشون قصدشون تمسخر هست، بعیده که با تذکر ساده دست از اینکار بکشن. پس سه راه داره :
اول اینکه موقعی که با این پسوند صداشون میکنه اصلا به هیچ عنوان اعتنا نکه، با بی اعتنایی کامل برخورد کنه. و چون اون فرد می بینه که تاثیری روی ایشون نداره پس کم کم خسته میشه
راه دوم اینه که با تندی و صدای بلند بهش تذکر بده که مگه من با تو شوخی دارم؟ تو به چه حقی منو اینطور صدا می کنی؟ ( شاید عده ای فکر کنند این برخورد غلطه، اما برای برخی فقط این برخورد جواب میده)
راه سوم اینکه با خودشم دقیقا همیکارو بکنه. آدما نمیدونن چقدر کارهاشون بده و چه تاثیری روی بقیه داره تا وقتی که با خودشونم همین کار رو بکنید. بگید یا با پسوند جون یا با یه پسوندی که اون فرد بهش حساسه صداش کنن ( ترجیحا بی ادبانه نباشه)
نکته مهم : معمولا بهترین راهکار، تذکر دوستانه و خواهش از فرده که اینکار رو نکنه. اما این خواهش باید قاطع و به دور از بی ادبی باشه. اما اگر این روش جواب نداد، و فرد به کار بد خودش ادامه داد یکی از راهکارهای دیگه رو باید به کار ببندید
فقط یادتون باشه که این راهکارها فقط برای ایشونه و نباید از ابتدا روی بقیه هم انجام بدید. برای بقیه آدما همون تذکر دوستانه و قاطعانه نسبت به بقیه راه کارها ارجحبت داره
سلام اقای متین من متاسفانه برادری دارم با اخلاق بسیار بد و سالها من و مادرم را با نیش و کنایه و رفتار های خ بد اذیت میکرد و ما بار ها با او قهر کردیم و الان هم قهریم وقتی قهر هستیم خیلی از دستش راحتیم و در ارامشیم ولی الان بعد از مدت ها سر یه چیز کوچک برادرم به مادرم توهین کرد و حرف های بدی زد و این در حالی بود که مادرم حضور نداشت و فقط من با او در اتاق بودم وقتی که مادرم از اتاق بیرون آمد شروع به توهین کرد ولی من نمیدانم چرا هیچ حرفی بهش نزدم و ساکت موندم و عذاب وجدان دارم که چرا هیچی بهش نگفتم و حس خیلی بدی دارم از طرفی می ترسیدم که اگر حرفی بهش بزنم شروع به دعوای جدی کند و بخواهد آسیبی به کسی بزند واقعا نمیدانم خ ناراحتم که چرا سکوت کردم و گذاشتم اون جور حرفای زشت به مادرم بزند من ۱۹ سالم است و این برادر هم از طرف پدرم هست و کلا با مامانم لجه و اذیتش میکنه ممنون میشم اگه بهم بگید که باید دران لحظه چه واکنشی در برابر آن توهین های برادرم میدادم.
سلام به سرکار خانم بهرخ گرامی
این که کار برادرتون کاملا اشتباهه هیچ شکی نیست. اما در مورد برخوردتون با ایشون باید بگم که گاهی سکوت بهترین و سنجیده ترین راه حله. البته گاهی. پس وقتی سکوت سنجیده و درسته، دیگه نباید عذاب وجدان داشته باشید.
برای برخورد با هر فرد دیگه باید ابتدا هزینه اون برخورد رو برآورد کرد :
مثلا اگر شما برخورد می کردید شاید به شما هم اون حرفا رو میزد حتی دعواتون به جاهای باریک تری کشیده میشد که بعدا شما پشیمون می شدید از اینکه چرا سکوت نکردید. پس سکوت کار عاقلانه شاید بوده.
اما یه زمانی هست شما هزینه سکوت رو بیشتر برآورد می کنید. یعنی با خودتون می گید جوابشو میدم، درسته که ممکنه به خودمم همون توهین هارو بکنه یا دعوای بدتری باهم بکنیم، اما عوضش ارزش اینو داره دیگه لااقل جلوی من به مادرم توهین نکنه.
همه چیز برمیگیرده به انتخاب شما و برآورد هزینه واکنش شما
باید با توجه به شرایط بسنجید که چه برخوردی لازم و مناسبه.
یه نکته هم خدمتتون بگم : برآورد هزینه و انتخاب روش سنجیده نباید باعث بشه دچار وسواس بشید که من باید همیشه ودر همه حال سنجیده رفتار کنم. گاهی پیش میاد ما فکر می کنیم، برآورد هزینه می کنیم و بعد یک انتخابی انجام می دیم. اما وقتی نتیجه اون انتخاب روی میبینیم پشیمون میشیم که چرا این راه رو انتخاب کردیم. اشکالی نداره. ما انسان هستیم و ممکنه خطا کنیم. ما موظفیم که قبل از هر رفتاری فکر کنیم و بعد عمل کنیم. دیگه نتیجه گاهی از کنترل ما خارجه.
ولی ای کاش بشه که بشینید و مثل یه برادر و خواهر باهم صحبت کنید و خیلی دوستانه علت رفتار و توهین هاشو جویا بشید.مثلا ازش بپرسید به نظرت چه اتفاقی بیفته ماهم می تونیم باهم رابطه خوبی داشته باشیم؟ یا تو چه انتظاری از ما داری؟ لطفا اونارو بگو.
میبخشید آقای متین ولی اون هیچکدوم از این حرفا نمیفهمه و خیلی من و مادرم زجر میده و همش فک میکنه حق با خودشه و متاسفانه پدرم هم از اون حمایت میکنه و طوری که همین تازگیا به من و مامانم کلی تهمت ناروا میزنه و فحش های خیلی زشت به ما میدهد و همیشه کم نمیاره و حق به خودش میدهد به خدا من تازگیا ۱۹ سالم شده و دقیقا روز تولد من یه دعوایی سر حق ارث میراث و چیزای بیخود دیگر راه انداخته و کلی هم فحش های زشت بار من و مادرم کرد من تو ۱۸ سال زندگیم خیلی عذاب کشیدم از دست تک تک اعضای خانواده ام و طوری بود که وقتی کودک بودم همش تو فکر خودکشی این حرفا بودم و کلی با روانم هم پدرم و هم برادرانم بازی کردن و حتی مادرم من خیلی از دست اینا خسته شدم و از همه بدتر همین برادرم تو کل زندگی با سیاست هاش و با حرفا و متلکاش دیوونم کردن ازتون میخام منو راهنمایی کنین چون خیلی از نظر روحی دچار مشکلم یک سال هست رفتم دانشگاه ولی آنجا هم خیلی نسبت به همسن و سالام گوشه گیر تر و تنها هستم
سلام مجدد خدمت سرکار خانم بهرخ بزرگوار
به نظرم حتما در این مورد با پدر یا مادرتون صحبت کنید و از شرایط بد روحی تون بهشون بگید
شاید نمی دونن در درون شما چی می گذره و چقدر ناراحت هستید. محصوصا با پدرتون. اگر امکانش رو دارید به صورت خصوصی با پدرتون صحبت کنید و از شرایط روحی خودتون بهش بگید و از مشکلاتی که الان دارید باهاش صحبت کنید. یک گفتگوی صمیمانه دختر و پدری حتما میتونه تاثیرگذار باشه. حتما در مورد مشکلاتتون باهاش صحبت کنید. چیزی رو از قلم نندازید و ترجیحا از این گفتگو برادرتون مطلع نباشه.
سلام آقای متین وقتتون بخیر ، من فایل صوتی شما در مورد اشخاصی که توهین میکنند رو شنیدم بسیار مفید بود ، میخوام لطف کنید راهنماییم کنید ، من یک سال هست که ازدواج کردم و همسرم بعد از چند ماه تلاش من رو راضی به ازدواج کرد و میدونست من راضی نیستم ، اما بعد از ازدواج رفتارش عوض شده و مدام من رو تحقیر مبکنه و برچسب میزنه عقل نداری و حتی متن های تحقیر کننده میفرسته و چند بار بهم گفته که همسر سابقم عاقل و باهوش بود ، در صورتی که میدونم از اون خانم هم همش ایراد میگرفته . من بارها بهش گفتم منظورت از این حرفا چیه ؟ چون من تحصیلات خوب دارم و همه از من تعریف میکنن ناراحتی ؟ چرا دنبال مشکلات میگردی؟ میگه تو بگو قبول دارم عقلم کمه من دیگه کاریت ندارم و چیزی بهت نمیگم ، گفتم صدسال همچین چیزی رو از من نمیشنوی و اینو بدون عقل من از تو بیشتره ، یک مدت بی خیالی و سکوت میکردم اما دیدم ادامه داره بهش میگفتم تو هر چی بگی از من چیزی کم نمیکنه من از خودم مطمئنم و شروع کردم بهش گفتم تو حتما کمبودی داری که میخوای با این حرفا خودتو بالا بکشی ، یک بار هم بهش گفتم مشکل تو اساسیه حتما به بچگی تو ربط داره کمبود داری ، واقعا منو خسته کرده ، بار آخر به خانوادش گله کردم و گفتم ببینید چجوری مشکل درست میکنه و بدون دلیل برام متن توهین آمیز و تحقیر کننده میفرسته ، خیلی از این رفتار من ناراحت شد و شروع به فحاشی کرد که چرا رفتی گفتی ، به نظرتون رفتار من درسته چکار کنم ؟
سلام خدمت سرکار خانم سارای بزرگوار
در هر رابطه ای، احترام از اساسی ترین ارکان حفظ، تداوم و مفید بودن اون رابطه است. اگر احترام نباشه، رابطه تبدیل به یک اجبار تحمل ناپذیر میسه که به زودی هم از هم میپاشه.
همسر شما و خود شما موظف هستید که به همدیگه احترام بزارید. اینکه همسر شما میگن قبول کن کم عقلی تا منم کوتاه بیام، بسیار حرف نامعقول و بچه گانه ای هست. کاملا مشخصه به دنبال تحقیر کردن شماست تا به هدفی برسه. این ایشون کمبودی دارند رو کاملا درست متوجه شدید. و این رفتارش با شما در جهت پوشاندن اون کمبوده. شاید فکر می کنه با کوچیک و تحقیر کردن شما، خودش بزرگ میشه یا شما به حرفاش و تصمیماتش احترام میگذارید،چون قبول کردید اون عقلش بیشتر از شماست.
با ایشون قاطعانه صحبت کنید و ارش بخواین دست از این رفتارش برداره. زیر بار انتقادات ایشون نرید، و مراقب باشید اگر اجازه بدید به این رفتار و حرفاش ادامه بده یواش یواش باور میکنید که درست میگه. گرچه قطعا اشتباه میکنه.
ازش بپرسید که چرا فکر می کنه شما عقل تون کمه؟ استدلالش چیه؟
گرچه هر استدلالی هم بیاره، بی احترامی قابل قبول نیست. باید بیاد بگه به نظرم این تصمیم و این رفتارت درست نیست به این دلایل. اونم بدون توهین.
اگر بارها بهش تذکر دادید و توجه نکرده، بهش بگید بیا بریم مشاوره خانواده مشکل مونو حل کنیم. هر چی اون گفت انجام میدیم تا مسئله مون حل بشه.
اگر توجه نکرد، یعنی نمیخواد مسئله حل بشه و فقط دنبال اینه که بگه من درست میگم و تا وقتی حرفمو گوش نکنی دست از این رفتارم بر نمی دارم.
من یه دوستی داشتم ک مرتب به من توهین میکرد تحقیر میکرد و من فقط گریه میکردم و هیچی نمیگفتم هرکاری کردم که اون خودش متوجه بشه اما هربار بدتر شد منم یه بار عصبی شذم (بعد دوسال ) و منم همه حرفای تو دلمو بهش گفتم اونقد ناراحت شد ک دیگ جوابمو نمیده. من دانشجو پزشکیم و واقعا قیافه خوبی هم دارم اما نمیدونم چرا هرکی بهم توهین میکنه چند روز بعد یادم میره الان ک میبینم این دوستم فقط برای یه توهین حاضر نیس جوابمو بده دارم ب بی ارزشی شخصیتم پی میبرم من باید چیکار کنم جدا?یعنی واقعا اینقد بی ارزشم ک این همه مدت به خاطر دوستی سکوت کرذم ؟؟
سلام به شما سرکار خانم سحر گرامی
نکته اول اینکه همون بار اولی که ایشون شمارو مسخره کرد یا به شما توهین کرد باید مودبانه و در عین حال قاطع بهش می گفتید اینکار رو نکنه.
اما الان هم اینکارو کردید، گرچه کار درستی کردید که دلخوری تونو بهش گفتید، اما شیوه گفتنش درست نبوده.
به هر حال اتفاقیه که اقتاده. چه خوب که حرفای دلتونو گفتید. اما از این بعد هر زمان از شوخی یا توهین هر فردی ناراحت میشید همون جا دوستانه بهش تذکر بدید. یا نهایتا یکی دو روز بعد وقتی هر دوتون تنها شدید بهش اینو بگید. اما اینکه بزارید جمع بشه قطعا به همچین جایی ختم میشه.
واکنش دوست شما به ارزش شما هیچ ارتباطی نداره. شما ارزشمند هستید و اینکه ایشون چه واکنشی نشون داده بر میگرده به طرز فکر خودش و نه میزان ارزش شما.
و اینکه این همه مدت سکوت کردید نشون از بی ارزشی شما نیست، بلکه نشون میده رفتار جراتمندانه ندارید. و رفتار جراتمندانه یک مهارته که قابل یادیگیریه. البته ممکنه به خاطر عزت نفس پایین هم باشه که نمی تونید رفتار جراتمندانه داشته باشید.
پیشنهاد می کنم برای افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس تون حتما در دوره رایگان و غیرحضوری عزت نفس و اعتماد به نفس ما شرکت کنید. برای شرکت در این دوره روی عبارت زیر کلیک کنید :
دوره رایگان اعتماد به نفس و عزت نفس
پسرم ۲۱ سال دارد و از بچگی تا الان رفتار عصبی و پر خاشگری با من که مادرش هستم دارد.
هرگز نمیتوان یک مکالمه معمولی با او داشته باشم.همسرم همیشه شاهد داد زدن هایش و بی ادبی او با من هست ولی هیچ کاری نمی کند.
بسیار درد میکشم.و این درد دارد مرا از میان میبرد.همه راهی را امتحان کردم تا میتوانستم ولی اثری در او نداشت.
سلام به شما سرکار خانم آزیتای بزرگوار
ابا توضیحاتی که شما دادید دو برداشت میشه کرد :
یکی اینکه فرزند شما قطعا مشکلی داره که با رفتار پرخاشگرانه اونو بروز میده. آیا درگیر مسئله یا مشکلی یا موضوعی که باعث نارضایتیش شده در زندگی هست؟؟
حالت دوم اینکه ممکنه رفتار شما،رفتار پرخاشگرانه اونو تقویت کرده. یعنی اینکه هر بار پرخاش کرده، داد زده . بی ادبی کرده به چیزی که می خواسته رسیده. حالا این چیز می تونه سکوت شما، میتونه ازش انتظاری نداشتن، می تونه ازش مسئولیت نخواستن یا رسیدن به خواسته ای خاص باشه.
اگر اینطوره راهش اینه اجازه ندید با داد زدن و پرخاش کردن به خواسته اش برسه. مثلا وقتی بهش می گید نون نداریم و برو نون بخر اما با داد و هوار میگه به من چه و خودتون برید یا هر کار دیگه ای، شما هم براش ناهار درست نکنید و بگید نون نخریدی و منو ناهار نپختم.
نباید اجازه بدید هر بار که خواسته ای داشت یا انتظاری ازش داشتید و توجه نمی کرد، با داد زدن و پرخاش کردن به چیزی که می خواد برسه.
سلام یه ماه پیش یکی از اطرافیان جلو دو نفر حرفی به من زد که خیلی بهم برخورد اون لحظه نتونستم درست حسابی جوابشو بدم و بعدا خیلی ناراحت بودم فرداش خواستم تلفنی بهش بگم که ناراحتم ولی جواب نداد پیام فرستادم و گفتم که ناراحتم احتمالا از پیام من جا خورده بود و گفت که شوخی کردم ولی من اصلا شوخی برداشت نکردم و آخرش با معذرت خواهی و اینکه دیگه تکرار نمیشه تموم کرد من فقط به خودش گفتم و به بقیه نگفتم که چنین حرفی رو زدم و بین خودمون موند چن روز بد که مستقیما دیدمش گفت انتظار نداشتم چنین حرفی رو به من بزنی و شوخی بودو اینجور چیزا انگار از من طلبکار بود در حالی که من اصلا حرف بدی نزدم و فقط ناراحتیمو گفتم آیا من کار بدی کردم؟ حالا غیر اون مورد حرفای دیگه ای هم زده کلا حرفاش آدمو ناراحت میکنه اصلا فک نمیکنه موقع حرف زدن دیگه خسته شدم بعد اینکه پیامم بهش داده بودم حدود یه ماه ذهنم درگیر بود و هردفعه میدیدمش بدتر میشد و اصلا رو کنکورم که یه ماه دیگه اس تمرکز نداشتم واقعا ناراحتم که یه ماه رو مفت از دست دادم و الان حس میکنم برم پیش همه بگم چی گفته و حالشو بگیرم ولی از یه طرف میگم بیخیال موندم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید خیلی ذهنم درگیره کلا انگار همه دوس دارن منو ناراحت کنن حتی فامیلای نزدیک ممنون ازتون
سلام چناب آقای آریا عزیز
چقدر کار سنجیده ای کردید که با خودش در میون گذاشتید.
ولی چند تا نکته مهم رو باید مدنظر قرار بدید:
اول اینکه ایشون عذرخواهی کردند. در واقع ظاهرا پذیرفتن که اشتباه کردند. اما باید باهاش شرط می کردید که حتی اگرم شوخی کرده دیگه این شوخی رو انجام نده.
دوم اینکه اجازه ندید طلبکار بودنش باعث ناراحتی شما بشه و فکر کنید که اشتباه از شما بوده. اتفاقا کار بسیار سنجیده ای کردید و از این بابت اصلا نگران نباشید.
سوم اینکه تاثیرگذارترین مسئله و هدف در زندگی اکنون و آینده شما، نتیجه کنکور شماست. همیشه این سوال رو از خودتون بپرسید که فکر و رفتار الان من، یا حرف بقیه چقدر در زندگی الان و آینده من تاثیرگذاره؟
وقتی تاثیرگذار نیست، پس بهتره تمرکزم روی موارد مهم و اثرگذار باشه.
سلام جناب متین عزیز ممنون که راهنماییم کردین ولی اون با حرفاش زمان با ارزش منو واسه کنکور هدر داد و با اینکه میدونم خودم مقصرم ولی اونو هم تقصیر کار میدونم و اگه کنکورمو خراب کنم دوس دارم تلافی کنم چون حرفای دیگه ای هم زده که ناراحتم کرده ولی نتونستم جوابشو بدم فقط دوس دارم تلافی کنم ولی بعدش میگم بی خیال مهم نیس تو دوراهی گیر کردم به نظرتون بی خیال شم و فراموش کنم یا تلافی کنم دلم خنک شه؟ اگه میتونستم همون موقع جوابشو بدم هیچ وقت کار به اینجا نمیرسید.
سلام محدد
اگر جواب شو همون موقع میدادید بهتر بود. اما این فرصت دیگه گذشته، و فکر کردن بهش فقط باعث ناراحتی تون میشه. فکری که موثر نیست رو نباید بهش توجه کرد. البته اینکه توی ذهن تون میاد رو نمیشه کاریش کرد، اما میشه آگاهانه به این فکر توجه نکرد
در مورد تلافی هم بهترین راه اینه که بزارید بعد از کنکورتون. الان مهمترین اولویت کنکوره.
در نهایت اینو یادآوری کنم که گرجه ایشون حرف یا رفتار درستی نداشته، اما اینکه این حرف چقدر روی شما تاثیر گذاشته، دست خودتون بوده. مثلا فرض کنید فردی الان بیاد برای من کامنت بزاره که تو آدم بی سواد و نادانی هستی و دیگه نباید توی سایت مطلب بزاری. من دوتا واکنش می تونم نشون بدم :
یکی اینکه حرفشو قبول کنم و بگم حرفش منو داغون کرد و دیگه توی سایت مطلب نمی زارم. نمی ارزه به این انتقاد و قحش خوردنش
و راه دیگه اینکه بگم ایشون یه فرده و یه نظری داره. نظرش محترمه اما برای خودش نه برای من. می تونم بهش بگم حرف شمارو شنیدم اما انتخابم اینه که همچنان مطلب بزارم توی سایت.
دقت کردید جی شد؟ رویداد همون رویداد بود. فقط واکنش من متقاوت بود. در حالت اول اون فرد با رفتار و حرفش منو کنترل کرد. اما در حالت دوم کنترلم دست خودم بود.
سلام واقعا ازتون ممنونم تو این مدت که با شما صحبت کردم ذهن من خیلی آروم شده و سعی میکنم توجه کمتری به اون موضوع داشته باشم دیگه به فکر تلافی نیستم درسته خیلی سخته و من به خاطر حرفای اون زندگیمو خراب کردم ولی تقصیر خودمه که به اون فکرا پروبال دادم الان که فک میکنم در حق خودم خیلی بد کردم اولش میخاستم جلو همه آبروشو ببرم با اینحال دیگه نمیخام تلافی کنم چون با این کار منم مثل اون میشم من بخشیدمش امیدوارم خدا هم ببخشدش با اینکار به خودم لطف میکنم چون کینه داشتن مثل این میمونه که تو زهر بخوری ولی انتظار داشته باشی طرف مقابل بمیره برای من گذشته دیگه گذشته از این به بعد مهمه اینا همش برا من درس میشه شما جزو کسانی بودین که مخاطبا براتون ارزش دارن و جواب همشونو با حوصله میدین ازتون ممنونم و امیدوارم خدا مثل خودتونو سر راهتون قرار بده
سلام مجدد خدمت آریای عزیز
خیلی خوشحام که سنجیده ترین تصمیم رو گرفتید و با صبر و تفکر اجازه ندادید که احساسات زودگذر براتون تصمیم بگیرند
مثال زهر رو بسیار بجا زدید و دقیقا همینطوره که گفتید. بخشش گرچه کار راحتی نیست اما اگر کسی مثل شما بتونه اینکار رو انجام بده هم به رشد شخصیتش خودش کمک کرده و هم به بقیه یاد داده که مبشه بخشید و میشه آدما رو با اشتباهات شون پذیرفت. معنای پذیرش این نیست که حق دارند هر کاری خواستند انجام بدن، بلکه معناش اینه که آدمها گرچه ممکنه مرتکب اشتباهات زیادی بشن، اما همچنان انسان و ارزشمند هستند. و من برای آرامش خودم بهتره ( نه اینکه لازمه ) اونارو ببخشم.
مخاطبان ما همیشه برای ما ارزشمند و قابل احترام هستند و تمام توانم رو به کار می گیرم که به بهترین شکل ممکن در خدمت شون باشم.
ببخشید من یه مشکلی دارم یه مدتیه ۳ ساله مشکلم اینه که اگه تو راهنمایی یا دبیرستان باکسی دعوام شده هنوز میاد توذهنم نمیتونم با بقیه برخورد کنم. مثلا میخونم یکی با خانواده یا باشوهرش مشکل داره خیلی میاد تو ذهنم خیلی اذیتم میکنه نمیدونم چکار کنم خسته شدم
سلام به سرکار خانم فاطمه بزرگوار
دو نکته مهم وجود داره که می تونه به شما در این یادآوری ها کمک کنه :
اول اینکه هرموقع یاد خاطره ای در گذشته افتادید دو تا سوال از خودتون بپرسید :
۱.آیا الان که در اون شرایط نیستم، می توانم تفسیر دیگه ای از اون واقعه یا رویداد داشته باشم؟ آیا تفسیر الان من، تنها تفسیر اون رویداده؟
۲.آیا یادآوری این خاطره کمکی به زندگی الان و آینده من میکنه؟ آیا نکته ای در اون خاطره وجود داره که من لازمه اونو یاد بگیرم تا دیگه بهش فکر نکنم؟ اگر نکته ای نداره و تاثیر مثبتی در زندگی من نداره، پس چرا بهش فکر کنم.
نکته دوم اینکه مشکلات، درگیری و اختلاف همیشه و در همه خانواده ها حتی خوشبخت ترین خانواده ها و آدم ها وجود داره. کاری که باید بکنیم این نیست که چطور میشه از این مشکلات فرار کرد یا خلاص شد. بلکه باید یاد بگیریم که چطور این مشکلات رو مدیریت کنیم. مهارت های ارباطی رو یاد بگیریم، حل مسئله و حل تعارض رو یاد بگیریم.
در نهایت من پیشنهاد می کنم که دوره رایگان عزت نفس و و اعتماد به نفس ما را شرکت کنید تا هم تفسیر مفید از زویدادها رو یاد بگیرید، هم عزت نفس تون رشد کنه، هم در حل مشکلات قوی بشید. برای شرکت در این دوره روی عبارت زیر کلیک کنید :
دوره رایگان اعتماد به نفس و عزت نفس
سلام اقای متین.وقت وروزتون بخیر.
میگم،درموردخصوصیات خونواده بخصوص پدر و گاهی هم مادر اما به نحوه های متفاوت ،اعتماد به نفس ادم ،غرور وشخصیت ادم رو خورد کردن توهین کردن ،روانی بازی دراوردن ،ادم رو خسته کردن،خودشون رو به عدم فهمیدن زدن،خودشون رو به عقل کل دونستن،جلو همه به زن جماعت توهین کردن ،دوتا خواهریم و یه مادرم سر جمع ۳ زن) و تو این سن ۲۳ سالگی تحت فشار عقاید مذهبی خودشون گذاشتن . و………………،،،، کدومو بگم؟؟؟؟؟؟ خخخخخخ
بگذریم ،یچیز کاملا جدا بگم ازاینا.من کلا از بس خسته شدم ،دیگه گفتم به درک اما خیلی سرکوبم کردن.غرورم رو شخصیتم رو .
من متاسفانه چند روزپیش رازی از همسرم رو به یه شخص که اصلا نباید یگفتم،گفتم.اگ همسرم بفهمه خیلی اذیت میشه
م مطمئنم تو دهنش نمیمونه و میگه به همه.ومتاسفانه خیلی با سیاست هم هست اما کثیف.
بزارید اینجوری بگم،به من اصرار کرد که رژ قرمز بزنم،من هی گفتم نه اما این رسما داشت رژ رو میکرد تو دهنم،منم هم عصبانی شدم گفتم نمیخوام بزن گفت چرا گفتم چون دوس دختر قبلی همسرم رژ قرمز میزده.
گفت بچه کجا بوده ،اینجا،گفتم نمیدونم اینجا بوده یا کجا. من هیچوقت رژ قرمز نمیزنم. اونم گفت اتفاقا بزن.
درواقع از هیجان و عصبانیت من استفاده کرد و اون نفرت درونیم یهو بروز پیدا کرد.و احتمالا هم خودم بروز دادم به صورت ناخوداگاه.
و این مسئله خیلی و خیلی به توان بی نهایت برام عذاب اوره چون شخصیت همسرم رو زیر سوال خواهند برد و دیدشون نسبت به همسرم کلا عوض میشه.چجوری جمش کنم؟ از خودم مایه بزارم ویا چیکار کنم؟؟؟؟؟
سلام به سرکار خانم خدیجه بزرگوار
با توجه به مواردی که فرمودید بعید می دونم اگر برید و حرف خودتونو انکار کنید باور کنند. ولی یه ترفند اینه که اگر کسی این حرف رو به شما زد، می تونید باحالت تمسخر و خنده بگید که واقعا باور کردید این حرف رو؟؟ من فقط خواستم فلانی دست از سرم برداره. خب چیکار کنم، خیلی رو اعصابم بود و هر چی هم می گفتم ول کن نبود.
البته اگر این حرف به گوش همسرتون برسه، به ایشون دیگه مثل بقیه نمیشه ترفند زد، و باید براش توضیح بدید که حرف از دهن تون پریده و عذرخواهی کنید. وقول بدید که دیگه این اتفاق نمیفته.
ولی این ترفند حداقل می تونه دید بقیه رو به همسرتون مثل گذشته نگه داره.
سلام خیلی ممنون ازمطالب خوبتون من به فایل صوتی هم گوش دادم من ی برادر دارم که ۲۹سالشه منم تازه ۲۰سالشه خیلی خیلی دوسش داشتم جوری ک تمام وقتم بااون میگذشت دوسال پیش وقتی دانشگاه قبول شدم ازخونه رفتم اون ی مدت افسردگی داشت منم اونجا شرایط سختی و داشتم ولی چیزی نمیگفتم از ی طرف دوری ازخانواده از ی طرف مشکلات جدیدی هم اونجا داشتم برادرم بامن قهرکرد۸ماه کلا حرف نزد بعدشم ک بین فرجه ها عید میومدم خونه یکم حرف میزد بعدش دوباره ی بحثی میشداون همیشه عادت داشت منو کوچیک کنه یاتوهین کنه درصورتی ک من باخودم مشکل نداشتم درس منم ازاون خیلی بهتر بود ظاهرمم بدنبود ولی اون به همه چی گیرمیداد کلا باتوهین کردن وکوچیک کردن من حس خوبی بهش دست میداد من اونجوری فک میکنم این اواخر خیلی بدترشده جلوی بقیه توجم خانوادگی خودمون کلا هرچی ک باشه سعی میکنه منواذیت کنه درصورتی ک ن پدرم ن مادرم اصلااونجوری نیستن این باراخر دیگ ب من میگ معلوم نیس رفتی دانشگاه چیکارکردی هووف اخه من همش درس میخونم ی کاری نکردم حداقل بگم حق میگه هرچندماشالاخودش هرکاری دوس داره میکنه ولی کسی چیزی نمیگ خلاصه من ن میتونم تحملش کنم ن میتونم ترکش کنم دوسدارم بکشمش هرچی من بیشترجواب نمیدم اون پروترمیشه نمیدونم چرا با توهین کردن به من وحتی بقیه لذت میبره بنظرش همه زشتن همه بدن فقط خودش خوبه ببخشید خیلی طولانی شد
سلام به سرکار خانم مونس بزرگوار
با توجه به مواردی که فرمودید کاملا مشخصه که ایشون از اینکارش یه نفعی می بره. مثلا ممکنه با تخریب شما دنبال پوشوندن عیب های خودش باشه. یا ممکنه در برابر شما احساس حقارت می کنه و شاید شما موفقیت ها یا چیزهایی دارید که ایشون نداره و سعی می کنه با اینکارش اون دستاوردها رو ناچیز جلوه بده. حتی شاید بابت موضوعی از شما دلخوره و سعی می کنه اینجوری خودشو خالی کنه. البته اگر ازش بپرسید دقیقا مشکلش با شما چیه قطعا این موارد رو پنهان میکنه.
با توجه به رابطه ای که بین شما هست، چرا از پدر یا مادرتون کمک نمی گیرید؟ بگید که باهاش صحبت کنند و بهش یادآور شن که حق نداره به شما بی احترامی کنه. یا درکارهای شما دخالت کنه.
نمی دونم تا حالا باهاش صحبت کردید یا نه. ولی اگر هنوز امیدی به برطرف شدن مشکلات دارید، می تونید در شرایطی که حال هر دوتون خوبه و سرحالید، باهاش ضحبت کنید و ازش بپرسید که چرا رابطه ما اینطوری شد؟ چرا ما نمی تونیم برای هم خواهر و برادر خوبی باشیم؟ به نظرت مشکل ما کجاست که به اینجا رسیدیم؟
یادتون باشه حتما سعی کنید از این جملات استفاده کنید و از ضمیر ما استفاده کنید تا تاثیرگذاری کلام تون بالاتر بره.
سلام و عرض ادب
سوالی که داشتم اگر در محیط کار یا ورزشی فرد یا افرادی که اصلا باهاشون حتی سلام و احوال پرسی نداریم ولی مشخصه از ما خوششون نمیاد و توهین یا تیکه ای غیرمستقیم به ما انجام بدن جوری که انگار در مورد فرد دیگری حرف میزنند و البته من هم مطمین نیستم کامل ,چه عکس العملی باید داشته باشم؟ با توجه به اینکه ناراحت هم شدم
سلام به جناب آقای محمد عزیز
همانطور که خودتون فرمودید صراحتا به شما اشاره نکردند. پس دقیق مشخص نیست که منظورشون شما هستید.
پس دو راه دارید. یا اینکه چون مطمئن نیستید که دقیقا منظورشون چیه اعتنا نکنید به حرفاشون. از اونجایی هم که غریبه هستند خیلی نظر و عقیده شون توی زندگی شما اهمیت و تاثیری نداره.
دوم اینکه ازشون بپرسید که آیا منظورشون شما هستند؟ اگر تایید کنند و بگن بله، حداقل تکلیف تون روشن میشه و می فهمید که در قبال این رفتار شون چطور باید عکس العمل نشون بدید
سلام خیلی ممنون ولی من نتونستم فایل رو دانلود کنم ولی تسکر میکنم که وقت میزارید
خواهشا به منم یه راه حلی بدید
من ۱۹سالمه و یه برادر دارم ۲۱ سالشه ما بیشتر وقتا باهم خوبیم و شوخی هم میکنیم منم یه ادم با جنبه ای هستم و از شوخی هاش ناراحت نمیشم ولی کاهی اوقات سر مسائل کوجیکی دعوامون میشه و اون بیشتر وقتا شروع میکنه و اول فحش میده منم خیلی جلوی خودمو میکیرم ولی احساس میکنم با فحشا و بی احترامی هاش میخوام بترکمو منم بهش فحش میدم و انقدر روانیم میکنه که نمیفهمم اصلا جی میشه و خیلی سریع اونجارو ترک میکنم
بعد از این دعوا ها اون با من قهر میکنه و دیکه حرف نمیزنه حتی جواب سلاممو هم نمیده ولی من از قهر متنفرم ولی خوب منم غرور دارم نمیتونم برمو به خاطر بی احترامی ها و فحش هایی که بهم داده ازش عذر خواهیم بکنم بعضیا میکن این افرادو از زندکیتیون دور کنید جطوری میتونم کسی رو که از اعضای خانوادمه و هر روز میبینمش از زندکیم…
دوم این که برادرم خیلی زود عصبی میشه و حساسه و وقتی عصبی شه فحشای خیلی بدی میده و منم نمیتونم جوابشو ندم، شده کاهی اوقات سکوت کنم به زوور ولی اون با فحشاش منو خیلی ناراحت میکنه و منم نمیتونم….
بنابراین میترسم باهاش صحبت کنم جون انقدر کاهی بد دهنه که احساس مبکنم نمیتونم دو کلمه مثل آدم با هاش حرف بزنم و بکم که با من اینطوری حرف نزنه و… نه اینکه فکر کنید ازون بسرای خیابونیو جاهله هاااا نه نفر اول دانشکاشونه و با سواده و کلی جیزا بلده و خیلی باهوشه ولی این عیب اخلاقی رو داره و من نمیدونم جی کار کنم…جطوری باهاش رفتار کنم این وسط مادرم طفلی خیلی اذیت میشه
سلام به شما سرکار خانم محیای بزرگوار
قطعا این راهکار رو که فرد رو ترک کنید اینجا در مورد بعضی از اعضای خانواده نمی تونه مفید باشه.
پس بهتره سایر راهکارهارو در پیش بگیرید. از اونجایی که ایشون موقع بحث از ادب خارج مبشن و شروع به فحش دادن می کنند، بهترین راهکار اینه که باهاشون تا جای ممکن بحث نکنید. ارتباط تونو به حداقل برسونید و جز در موارد ضروری وارد گفتگو نشید.
اما اگر دوست دارید با ایشون رابطه بهتری داشته باشید، باید هر دو طرف متعهد به این باشید که برای رابطه بهتر تلاش کنید. باهم در کمال آرامش و وقتی باهم خوبید، بشینید و صحبت کنید و قرار بگذارید که از این به بعد موقع دعوا، کسی حق نداره فحش بده. و به تعهد برای هر دوتون بسازید.اگر کسی فحش داد مثلا باید ۱۰ هزار تومن به اون یکی بده. این مثاله البته. شما می تونید هر تعهد دیگه ای که فکر می کنید برای هر دوتون مهمتره رو در نظر بگیرید.
در مورد دانلود فایل صوتی این مطلب هم روی دکمه آبی زنگ انتهای مطلب کلیک کنید میتونید فایل رو دانلود بفرمائید
سلام … من یک پسر ۱۳-۱۴ ساله هستم … من سه تا دایی دارم که هر سه تاشون زن گرفتن و همشون ۲ تا بچه دارن … زن دایی هام خیلی دو رو، غیبت کن ، خبرچین ، پرو ، اخلاق زشت و … هستن. همشون از بچگی من را ناراحت میکردن ، بچه هامون منا میزدن … منم در اون دوران هیکل ریزی داشتم … اما از کلاس پنجم که فکرم کامل تر شد و هیکل و قدم از بچه هاشون بیشتر شد ، دیگه نمی تونن من رو ازیت کنم اما هی تیکه های نیش دار میزنم و کلا پدر و مادرم و خواهرم و من رو خیلی ناراحت میکنن . در ضمن وقتی هم که من جلوی این رفتار هاشون می ایستم ، هی میگن تربیت از اول بد بود و از این حرفا … یکی از پسر دایی هایم … وقتی که من هنوز چیزی نمیدونستم ، یعنی ۶-۷ سالم بود با من شوخی و کار های لذت بخش جنسی میکرد … و یکی دیگه از پسر دایی هام هم وضع مالی عالی دارن هی به من پز میدن . من باید چیکار کنم ؟؟؟
سلام به آقا ابوالفضل عزیز و گرامی
من ناراحتی شما رو کاملا درک می کنم.
چند نکته رو سعی کنید رعایت کنید تا کمتر اذیت بشید و بتونید زندگی بهتری داشته باشید :
اول اینکه سعی کنید تا جایی که امکان داره از حضوز در مکان هایی که این افراد هستند پرهیز کنید. مثلا وقتی قرار بیان خونه تون، اگر براتون امکان داره خونه نباشید. برید با دوستاتون بیرون، برید به باشگاه ورزشی، برید به کتابخونه و درس یا کتاب بخونید. خلاصه برای خودتون یه برنامه خوب تدارک ببینید.
دوم اینکه سعی کنید کمتر باهاشون صحبت کنید. البته نه اینکه قهر باشید و بی محلی کنید، وارد بحث و گفتگو تا جای ممکن باهاشون نشید.
سوم اینکه تلاش کنید برای خودتون یک هدف مهم داشته باشید و وقت تون رو برای پیگیری و رسیدن به اون هدف برنامه ریزی کنید و تمرکزتونو کمتر روی این موارد بگذارید. کلا تلاش کنید به جای تمرکز روی مسائلی که هیچ تاثیر مفیدی در زندگی شما ندارند، روی اهداف و علاقه مندی های سالم خودتون متمرکز باشید.
سلام من ۲۰ سالمه و آدم کمالگرایی هستم
طوری که کلا اگر توهینی یا بی اهمیتی ای یا حتی چیزی ببینم خیلی ناراحت میشم و احساس کمبود میکنم و در بیشتر مواقع پیش میاد که میرم و از اطرافیان یا خانواده م میپرسم که من اینجوری هستم یا نه ؟
اما خییلی برام مهم هم هست که جلوی اون آدم توهین کننده قوی باشم و بهش اجازه ندم که از بالا به من نگاه کنه چون شخصیتم برام مهمه
مثلا یکی از دوستان قدیمیم از وقتی که یک رشته ی خوب قبول شده خیلی بیشتر از قبل خودش و میگیره و مثلا جواب پیام من رو دیر میده و خیلی سرد برخورد میکنه
اما من دوست دارم یه جوری باهاش برخورد کنم که بفهمه که آدم حقیر و سطحی نگریه و یه رفتار حرفه ای یا یک حرفی بزنم که دیگه این کارو نکنه ! حتی اگه به قیمت تموم شدن رابطه باشه حاضرم که تو اوج خداحافظی کنم باهاش
سلام به شما دوست عزیز
بهتره بگیم شما آدم حساسی هستید تا اینکه کمال گرا
چند نکته خدمتتون میگم که توجه به این نکات خیلی میتونه در نگرش و الگوی فکری شما تاثیرگذار باشه :
اول اینکه همه ما از توهین ناراحت میشیم و تقریبا کسی نیست که این اتفاق براش نیفته. که البته حق داریم ناراحت بشیم. اما اینکه وقتی کسی به ما توهین می کنه احساس بی ارزشی می کنیم رو حق نداریم. چون توهین آدما به ما هیچ ارتباطی به ارزش ما نداره. در واقع توهین داره یه چیزی رو در مورد اون فرد مشخص می کنه چیزی رو در مورد ما. مگر اینکه توهین اون فرد واقعیت داشته باشه. که اگر واقعیت داشته باشه، کاری که می کنیم باید در درون خودمون اون ایراد رو بپذیریم و در صورت لزوم سعی در برطرف کردنش داشته باشیم.
البته ناگفته نماند که اکثر توهین ها واقعیت نداره و انتقادی که به شکل توهین مطرح میشه، دیگه فقط نقد نیست بلکه بیشتر برچسب زدن به شخصیت آدماست. برچسب های هیچوقت درست نیستند. چون هرگز شخصیت یک انسان که پر از جزئیات مختلف هست رو نمیشه با یک رفتار یا حتی با یک صفت سنجید.
دوم اینکه ما باید جلوی همه قوی باشیم و نباید اجازه بدیم کسی به ما بی احترامی کنه و با قاطعیت و رفتار جراتمندانه حق مون رو بگیریم. اما ما نمی تونیم بریم در داخل ذهن کسی و اونو مجبور کنیم که از بالا به پایین نگاه نکنه به ما.چون ما فقط روی رفتار خودمون کنترل داریم.باید با قاطعیت بتونیم حق مون رو بگیریم و تا دیگران اجازه بی احترامی به ما رو نداشته باشند. اما هیچوقت نمی تونیم به صورت قطعی و صد در صد جلوی همه آدما رو بگیریم که به ما توهین نکنند. چون هر اندازه که شما اینطور باشید و مرزها و حدود رو رعایت کنید، باز هم عده ای هستند که مرزهای شما رو رعایت نمی کنند. پس لازمه با اونا برخورد لازم انجام بشه. ولی نمی تونیم به صورت کمال پیشگیری کنیم. در نهایت یادتون باشه که شخصیت شما رو افکار، رفتار و سبک زندگی خودتون تعیین می کنه نه نگاه و رفتار دیگران. فرض کنید من از روی بی ادبی و بی اعتنایی پاسخ شما رو نمی دادم. آیا این معناش اینه که شخصیت شما کوچک و حقیره؟؟ به هیچ وجه. چون رفتار من تعیین کننده شخصیت شما نیست، بلکه نشان دهنده شخصیت خودمه.
اما در مورد دوست تون. پیشنهاد می کنم با ایشون صحبت کنید و گله هاتونو بهش بگید. شاید واقعا هدفش بی اعتنایی نباشه. بهش بگید که علت رفتار سردش چیه و چرا به پیام های شما دیر جواب میده. اگر دیدید عمدی اینکار رو میکنه یا دلیل موجهی نداره، اون موقع می تونید تصمیم بگیرید که با ایشون بمانید یا ترک شون کنید.البته بهش نگید من فکر می کنم تو مدتیه خودتو گرفتی، چون این مسئله در ذهن شماست و ممکنه واقعا هدفش این نباشه. فقط رفتارهای واضحی که ازش می بینید رو بگید. گله کردن و گفتن خواسته ها به آدمهای اطراف مون، کوچک شدن نیست، بلکه نشانه بلوغ فکری و قدرت ماست
سلام ممنون از پاسخگویی شما
راجع به نکاتی که گفتین برام سوال پیش اومده سوال اول اینکه گفتین ما نمیتونیم در برابر همه ی افراد از رفتار توهین آمیز اونها جلوگیری کنیم چون باز هم یک سری افراد هستند که از حد و مرزهامون عبور میکنند اما گفتین باید با اون ها برخورد لازم بشه ، سوال اینجاست چه برخوردی باید با این افراد بشه ؟؟
و سوال دوم اینکه شما میگین رفتاری که بقیه با من دارن به خاطر شخصیت خودشونه و ربطی به من نداره پس چطور میشه که میگن
هر رفتاری که باهات میکنن به خاطر رفتار خودته ،،، بالاخره رفتار بقیه نسبت به ما به ما ارتباط داره یا نداره ؟
سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز
چقدر سوالای خوبی پرسیدید
در مورد سوال اول : برخورد با فردی که توهین می کنه به خیلی عوامل بستگی داره. مثلا اون فرد چه نسبتی با ما داره، چه توهینی کرده، پاسخ دادن به اون چه هزینه یا سودی ممکنه برای ما داشته باشه. مثلا وقتی رئیس ما در محل کار به ما بی احترامی می کنه، شاید اگر ما هم برای برخورد با اون همین کار رو باهاش انجام بدیم، اخراج یا توییخ سختی بشیم. شاید یکی بگه من برام مهم نیست، یکی هم بگه توهین رو تحمل می کنم بهتر از اخراج شدنه، یکی هم بگه هیچکدام، من اونجا چیزی نمیگم ولی وقتی رئیس عصبانیش فروکش کرد و خودم سرحال بودم، میرم و در کمال آرامش ازش می خوام دیگه توهین نکنه و اگر انتقادی داره فقط کافیه بهم بگه تا برطرفش کنم.
برخورد کردن همیشه و در همه شرایط یک معنا نمیده. یک برخورد میتونه این باشه که محکم بایستیم و بگیم که تو حق نداری به من بی احترامی کنه و احترام خودتو نگه دار.
یک برخورد میتونه این باشه که کلا با اون فرد قطع ارتباط کنی و هرگونه محبت یا خدمتی که بهش می کردی رو قطع کنی.
یک برخورد میتونه این باشه که در کمال آرامش ازش بپرسی که چرا داره توهین میکنه و چه اتفاقی افتاده. گاهی وقتی فرد آرامش ما رو می بینه هم آرام میشه و هم خجالت زده.
می خودم همه این روش ها رو تست کردم و در مواجهه با هر فردی و در شرایط مختلف یکیشو استفاده کردم. جالبه بدونید من از پلیس راهنمایی رانندگی که در حق من تخلف کرده بود شکایت کردم.
یک برخورد میتونه شکایت از اون فرد باشه. مثلا وقتی میرم بانک و می بینم که کارمند بانک داره از روی عمد کم کاری می کنه، سریع به رئیس بانک مراجعه می کنم و در آرامش انتقاد مو میگم. اگر رئیس توجه نکرد میرم شعبه سرپرستی بانک و از شعبه شکابت می کنم.
اما در مورد سوال جالب دوم :
همیشه یک قسمتی مهمی از رفتار دیگران بستگی به رفتار ما داره اما نه همه اش.
مثلا وقتی در همکاران یا دوستان شما ، فردی هست که وقتی باهاش از در شوخی وارد بشی، یهو شوخی های ناجور میکنه، بهتره با این فرد صمیمی نشیم و شوخی نکنیم. اگر شوخی کردیم پس باید منتظر شوخی ناجور اونم باشیم. یا مثلا وقتی می بینیم که فردی وقتی باهاش گرم میشی از حدود خودش خارج میشه، پس نباید باهاش گرم بگیریم، که اگر گرفتیم باید متتظر عواقبش باشیم. یا مثلا وقتی شما برای وقت و کار خودتون ارزش قائل نباشید، یدونید که اکثر آدم های اطراف شما حتی عزیزترین آدمها هم برای وقت و کار شما احترام چندانی قائل نخواهند بود.
بازهم تکرار می کنم که قسمت مهمی از رفتارهای دیگران با ما، برمی گرده به رفتار و شخصیت خود ما.
اما هستند افرادی که هر چقدر شما محترمانه، مودبانه، با فکر و تدبیر رفتار کنید، بازهم کار خودشان می کنند. بازهم شوخی ناجور می کنند،بار هم از حد و حدود خودشان خارج می شوند، بازهم ممکنه برای شما و وقت و کار شما ارزش چندانی قائل نباشند. اینجاست که شما باید برخورد لازم رو انجام بدید. و هر چقدرهم رفتارتون درست و خوب باشه، اونا بازهم کار خودشونو می کنند.
پس در نهایت ما باید سنجیده و در کمال احترام با همه رفتار کنیم، تا دیگران هم برای ما احترام قائل باشند. ولی اگر جایی صلاح دیدیم که باید با کسی برخورد کنیم، اینکار رو انجام بدیم.
خیلی ممنون
واقعا مفید بود
موفق باشید .
تمنا می کنم
در خدمتتون هستیم
سلام من یه پسر عمو دارم خیلی آدم دورویه شوخی جنسی میکنه من تحمل نکردم و باهاش دعوا کردم بعد از روز هر خواب بد ازش دیدم خواب دیدم با من دعوا کرد شوخی جنسی بهم میگفت و من هیچ کاری نتونستم بکنم و ابرو م جلوی مردم برد منم بعد از خواب زیاد استرس و افسردگی گرفتم چیکار کنم ممنون
سلام به جناب برزو عزیز
اولا که شما کار درستی کردید که با ایشان برخورد کردید. البته برخورد لزوما دعوا کردن نیست، اما با کسی که از حدود خود خارج می شود و به مرزهای شخصی و خط قرمز های شما احترام نمی گذارد، باید برخورد قاطع کرد.
اما در مورد خواب تون احتمالا چون این موضوع ذهن شما رو خیلی مشغول کرده بوده، پس به صورت خواب هم برای شما اتفاق افتاده.
آنچه که در خواب دیدید احتمالا بازتابی اتفاقی بوده که بین شما و ایشون افتاده و چیز مهمی نیست.
اما در مورد اصل برخورد با ایشون اصلا ناراحت نباشید چرا که لازم بوده، اما در مورد نحوه برخورد بهتر بوده اول مودبانه و قاطع ازش میخواستید که این شوخی ها رو کنار بزاره اگر گوش نکرد بعد برخورد محکم تری می کردید.
سلام و وقت بخیر
خیلی ممنون از پاسخ های سنجیدتون
لطفا میفرمایید شما مشاوره تلفنی جهت افزایش انگیزه و خودباوری و رهایی از افسردگی هم دارید؟
و اگر هست چگونه ارتباط بگیریم؟
سلام محدد خدمت شما
ممنون ازشما و خوشحالم که از پاسخ ها رضایت داشتید
متاسفانه بنده مشاوره حضوری و تلفنی ندارم
اما می تونید سوالات خود را از طریق واتس اپ یا تلگرام یا دایرکت اینستاگرام مطرح بفرمائید :
من ۵شنبه ها پاسخ سوالات رو میدم
برای ارتباط با ما از طریق تلگرام و واتس اپ به شماره ۰۹۱۹۸۰۴۰۴۰۱ در شبکه های اجتماعی پیام بدید
در اینستاگرام به آیدی hamedmatin.m@ پیام بدید
در خدمتتون هستیم
ممنون من بار ها و بار ها مورد تحقیر بودم ??
من به یکی از خوانندکان شباهت زیادی دارم و همیشه بخاطر شباهتم همه میگن انتر رفته دوتا عمل کرده ?یا فحش های دیگه..
چه جوابی بدم؟؟
سلام به شما دوست گرامی
اول اینکه به نادانی شون توی دلتون بخندید. آدمی که بینش و درکش انقدر رشد نکرده که بدون داشتن مدرک و اطلاعات قبلی روی هوا یه چیزی میگه نظرش چندان مهم نیست
دوم اینکه اگرم می خواین جلوشون بایستید محکم بهشون بگید تو از کجا میدونی؟ وقتی از زندگی آدما خبر نداری چرا بدون فکر دهنتو باز می کنی و اراجیف می بافی؟؟
اگر ساکت باشی کمتر خودتو خراب می کنی.
با این جملات دیگه کمتر کسی جرات میکنه با حالت توهین آمیز باهاتون برخورد کنه.
سلام من و خواهرانم خارج از کشور زندگی میکنیم و پدرومادرمان چندین سال پیش فوت کردند اما خواهر بزرگمان وشوهرش حکم پدرومادربرای نا رو دارن وخانواده سنتی ومذهبی هستیم، برای خواهر کوچکترم یک خواستگار با واسطه امد و وقتی خواهرم دفعه اول ودوم باهاش صحبت کرد انتظار داشتیم که برای خواستگاری رسمی و واقعی مادرشان که ایران و همشهری و نزدیک هم هستد رو پیش خواهر بزرگترم بفرستن برای هم اشنایی خانواده ها هم خواستگاری رسمی اما این آقا نفرستاد وحتی خودش هم نمیخواست با خواهر بزرگمان اشنا بشن و خودشونو معرفی کنند بالخره با چندین بار گفتن زنگ زددرحد یک سلام علیک خالی وقتی خواهرم گفت مادرت رو بفرست با کلی گلایه گفت که من خودم مگه چمه که مادرم رو بفزستم بالخره مادرش رو نفرستاد وخواهر کوچیکم بله رو بهش گفت یک روز امدند گفتند ۱۴ سکه ودیگه هیچی ما وقتی اعتراض کردیم و شرایط ضمن عقد و اینکه عقد توتالار کوچیک وساده بلشه چون خونه ما تو وضعیت کرونا خیلی کوچیک بود گفتند ما انتظار دیگه ایی از شما که مذهبی هستین داشتیم من گفتم نه ما مذهبی نیستیم ،مگه ما همه چیمون خیلی اسلامیه که این یکی اسلامی باشه به خدا فقط همین جمله رو گفتم نه زیاد نه کم که روحانی واسطه دستاشو بهم زد وگفت پس هیجی بلند شیم بریم پسره هم گفت چرا وقت مارو گرفتین من این همه راه رو امدم چند بار،دیگه حوصله ندارم ومیخوام برم گفت که من باخود خواهرتون تلفنی توافق کردیم خواهر دیگم که از من یکم بزرگتر گفت خوب برا خودتون بردین ودوختین ، که پسره ادای خواهرم رو دراورد ومسخرش کردوخواهرمن فقط نگاش میکرد منم چون دیگه توهینارو نمیتونستم تحمل کنم ونمیتونستم بگم خوش امدید بدون اینکه چیزی بگم رفتم تو اتاقم . ومیشنیدم که پسره هی راه میرفت وهی داد وفریادمیکرد که شما خواهرتون رو تحت فشار قرارمیدین ونمیزارین خودش مهریه ۱۴ تا سکه رو قبول کنه . درحالی که ما اصلا همین ۱۴ تا رو هم نمیخواستیم و درعوض یک مهریه معنوی و شرایط حق طلاق رو برای ضمانت خواهرم میخواستیم وخواهرم خودش هم از سکه خوشش نمیامد اما از ترس پسره فقط سکوت کرده بود. بعد روحانیه گفت برن خودشون دوتا تو اتاق دوباره صحبت کنند. من چیزی که بیشتربهم برخورد این بلند شدنشون واینکه همش میخواستن برن و خواهرام هیچی نمیگفتند، بالاخره رفت تو اتاق و صحبت کردند بدون اینکه چیزی تغییر کنه، خواهر ساده من براشون دوباره شام گرم کرد چون نهار هم اینجا بودند وازشون پذیرایی کرد بعدشم شاد وخندون وپیروز از اینکه ما سه تا خواهر تنها رو گیر اوردند رفتند منم تو اتاق از اینکه اینقدر پررو اند وخواهرام تازه ازشون پذیرایی هم میکنند احساس میکردم این ذلته که فقط با خود خواهرم صحبت میکنند درباره همه چی وفقط زحمت پذیرایی با خواهر بزرگم بود ومسخره شدن، بعد چند مدت عقد کردند حالا هم هر هفته میاد و انگار نه انگار اصلا مادرش نرفت خواستگاری، مهریه هم یک مهر معنوی و دیگه هیچی، حتی برای عقد هم به خواهر بزرگم تو ایران به خاطر احترام هم که شده زنگ نزدن اجازه بگیرن، بعد عقد هم زنگ نزدن تبریک بگن تو ایام عید ومناسبت ها هم اصلا انگار نه انگار یک زنگ به بزرگترای ما نمیزنن، احساس بدی دارم وفکر میکنم پسره خواهرم رو انگار از تو خیابون پیداش کرده وعقد کرده و بزرگترا اصلا وجودخارجی ندارن ،هر هفته میاد میخوره ،میخوابه ولم میده تو خونه ما انگار نه انگار ،من وخواهرم هم ازبزرگتری فقط نقش بشور وبپز رو داریم وخیلی احساس بد وذلت میکنم یک روز به خواهر کوچیکم گفتم چرا وقتی فلانی میاد ما همش باید بشوریم بپزیم ولی به عنوان بزرگتر هیچی حق نداریم بگیم گفت میشوری بشور نمیشوری خفه شو برو تو اتاقت که الان میاد، من حالم از رفتار خواهرم بدترشد الان نمیدونم چکار کنم هرچی قبلا به روی خودم نیاوردم وقتی امدپذیرایی کردم خوش امد گفتم اما تو دورونم اتیشه ودلم خونه واحساس میکنم به کل خانوادمون توهین شده که فقط میاد میخوره میخوابه ،خیلی خوش به حالش هست که پدر زن ومادرزن نداره دوتا خواهر زن مظلوم داره که هیچی نمیگن جز روی خوش.من دارم به زور تحمل میکنم و نمیدونم چکار کنم. گاهی فکر خودکشی میزنه به سرم که چرا اینقدر بدبختیم که باید سکوت کنیم.
سلام به شما سرکار خانم سحر بزرگوار
واقعیتی وجود داره و اون اینکه خواهر شما که با ایشون ازدواج کرده باید جلوی رفتارهای اشتباه این آقا می ایستاد و اجازه این بی حرمتی هارو نمی داد. اما نه تنها ایشون کاری نمی کنند بلکه با سکوت شون باعث شدند که این آقا گستاخ تر بشن. من ناراحتی شما رو درک می کنم. اما شما دو راه بیشتر ندارید. یا اینکه به این آقا و خواهراتون بفهمونید که از ایشون خوشتون نمیاد و هیچ کاری خاصی برای پذیرایی از ایشون نکنید یا اینکه به خاطر خواهرتون تا جایی که حرمت شخص شما زیر سوال نرفته این شرایط رو تحمل کنید.
چون با توجه به مواردی که فرمودید هر دو خواهر شما انتخاب شون اینه که این شرایط رو تحمل کنند و با این وضعیت کنار بیان. اما قرار نیست انتخاب شما هم این باشه.
من می فهمم که خواهرتونو دوست دارید و ناراحت هستید از رفتارهای همسر ایشون، اما واقعیتش اینه که تا زمانی که خواهرتون خودش نخواد کاری براش نمیشه کرد. شما فقط می تونید برای خودتون کاری انجام بدید چون فقط روی خودتون کنترل دارید و بقیه رو نمیشه و نباید کنترل کرد.
در همه روابط باید یه محاسبه هزینه و فایده همیشه داشته باشید. به این صورت که اگر بخوام رفتار مورد علاقه خودمو بکنم، چه هزینه ها و منفعت هایی ممکنه برای خودمو و خانواده ام داشته باشه، اگر بخوام مدارا کنم چطور. بعد با محاسبه این هزینه و منفعت، می تونید تصمیم بگیرید که چطور باید رفتار کنید.
حال بد شما رو درک می کنم اما واقعیتش اینه که ما نمی توانیم آدم هارو محبور به انجام کاری یا فهمیدن مطلبی کنیم، مگر اینکه خودش بخواد. گاهی می بینیم که یکی از عزیزان مان داره با سر میره تو چاه، اما هر کاری می کنیم و هر حرفی می زنیم اون توجهی نمی کنه. این جا وظیفه ما فقط هشدار دادنه و هیچکار دیگه ای نباید انجام بدیم تا وقتی که خودش هم به نتیجه ما برسه و بخواد اقدامی انجام بده. پس لطفا حرص نخورید برای موضوعی که کنترلی روی اون ندارید.
سلام وقتتون بخیر
دانشجوی دختر هستم.
استادم(آقای ۳۵ ساله)پشت تلفن عصبانی بودند و گویا ظرفیت و تحمل ادامه ی مکالمه را نداشتند و شروع کردند به توهین به من.این دومین بار هست که ایشون این اشتباه را مرتکب میشوند
وویس مکالمه ام با ایشون را برای بزرگتری پخش کردم و تایید میکنند ایشون خیلی زیاده روی کردند با وجود مدارا و سکوت من.
با توجه به اینکه باید باز هم با ایشون در ارتباط باشم برای درسم ممنون میشوم پیشنهاد شمارا در این خصوص بدانم.
سپاس
سلام به شما سرکار خانم سارای بزرگوار
متاسفانه در چنین مواردی چون به اصطلاح دستمون زیر سنگه ایشونه، سخته که بخوایم بی پروا و جسورانه پاسخ شونو بدیم. پس بد نیست یکم چاشنی عقلانیت هم استفاده کنیم.
مثلا فعلا با ایشون راه بیاید، البته اگر قابل تحمله، بعد وقتی کارتون تموم شد، خیلی راحت می تونید بدون نگرانی از عکس العمل ایشون، باهاشون برخورد کنید. برخورد هم همیشه حرف زدن مستقیم نیست، می تونید به حراست دانشگاه تون مراجعه کنید و شکابت ایشونو بکنید. حتی اگر حراست توجه چندانی هم نکنه، اما یک سابقه بد برای ایشون ثبت میشه و حداقل دانشجویان بعد از شما، کمتر مشکلات اینچنینی خواهند داشت.
اما فعلا هیچ چیز مهمتر از رسیدن شما به خواسته تون یعنی گذروندن اون درس یا پروژه نیست. پس فعلا مدارا کنید
سپاسگزارم
تمنا می کنم
در خدمتون هستم
سلام ،من یه دختر ۲۹ساله هستم یه خواهر ۷سال کوچکتر از خودم دارم تو آپارتمان باخانواده زندگی می کنیم خواهرم هر بار به عناوین مختلف به من فحاشی میکنه و فحشای خیلی رکیک میده جوری که صداش تمام آپارتمان و خانه های اطراف بره و بهم تهمتای ناجور میزنه ،گاهی باهام خوبه ولی گاهی سر کوچیکترین مسئله یا بی دلیل شروع به فحاشی میکنه خیلی ناراحتم چطور با این حرفایی که میزنه تو چشم همسایه ها نگاه کنم وقتایی که باهاش خوبم میگم چرا بهم این فحاشیارو میکنی میگه میخوام خالی بشم اون فحشاو تهمتا دلم و خنک میکنه عصبانیتش سر مسائل کوچیک بیش از اهمیت اون مسئله اس ،خانواده ام به توهیناش عادت کردن و جرات ندارن از ترس آبرو که داد و بیداد نکنه چیزی بهش بگن ،من خیلی شخصیتم خورد شده از همه مهتر تهمتاش ،یبارم دعوام شد که نتیجه اش شکستن دماغم بود بعد سعی کردم سکوت کنم ولی افسرده شدم ،فعلا جایی رو ندارم برم چیکار کنم کمتر اسیب ببینم،میشه لطفا راهنمایی کنید.
سلام به سرکار خانم پونه بزرگوار
خواهر کوچیک شما کاملا مشخصه که یا مشکلی داره که اینقدر پرخاشگر شده و یا همیشه با پرخاش کردن موفق شده به اون چیزی که دوست داره برسه. در واقع این رفتارش تقویت شده. چون هر بار که داد و فریاد کرده ، شما ار ترس آبروتون و یه سری مصلحت ها سکوت کردید یا کوتاه اومدید.
باید دست از این تقویت بردارید. نباید اجازه بدید که با این رفتار به هدفش برسه. مثلا وقتی شروع به فحاشی میکنه، سریع کوتاه نیاید، نزارید اینجوری به خواسته اش برسه. چون اگر هر بار که داد و بی داد می کنه، شما کوتاه بیاید، اون می فهمه که با این رفتار همیشه می تونه به چیزی که می خواد برسه.
پیشنهاد اول من اینه که باهاش محبت آمیز صحبت کنید وسعی کنید بفهمید که مشکلش چیه که انقدر پرخاشگر و خشن شده.شاید مشکلی داره، برای حل شدن اون مشکلش کمکش کنید. شاید واقعا نیاز باشه به مشاور یا روانشناس مراجعه کنه. اگر بتونید شما یا مادرتون یا هر کسی که خواهرتون از اون حرف شنوی داره، راضیش کنید که برای کنترل خشمش به مشاور مراجعه کنه خیلی براش مفیده. شاید مشکلی داره که با شما نتونه درمیون بزاره اما به مشاور بگه.
پیشنهاد بعدی اینه که در مقابل پرخاشگری هاش کوتاه نیاید، ترس و عقب نشینی شما رفتار اونو بیشتر تقویت می کنه. جلوش وایسین. بزارید بفهمه که نمی تونه با این شیوه به خواسته اش برسه.
سلام.من۲۱سالمه.من از موقعی که وارد دبیرستان شدم حالم بدشد کلا ی ادم دیگه شدم منزوی افسرده ضداجتماع
و مشکلی که من دارم اینه وقتی فحش میشنونم از کسی دیگه یادم نمیره انقدر تو ذهنم میمونه که عذابم میده دیگه خستع شدم هر روز هرشب همیشه فقط دارم به گذشته فکر میکنم که کی بهم فش داد.از بس خود خوری کردم دیگه کاملا نابود شدم.نمیدونم چیکار کنم.ممنون میشم راهنماییم کنید
سلام خدمت جناب یاسین عزیز
حال بد شمارو درک می کنم
متاسفانه در فرهنگ ما، انگار اگر کسی فحش بشنود و عکس العمل متقابلی نشان ندهد آدم بی غیرت و ترسویی است
در حالیکه این نوع نگاه بسیار اشتباه و بی اساس است. البته منظور من این نیست که نباید عکس العمل نشان داد، بلکه منظورم بیشتر درگیری های ذهنی بعد از رویداد فحش دادن و فحش خوردن است.
اگر شما بعد از فحش شنیدن انقدر به هم میریزید به احتمال بسیار زیاد به خاطر باورهای سفت و سخت شماست. مثلا یکی از باورهایی که ما ایرانی ها داریم این است که هیچکس نباید به من فحش دهد. صد البته که کسی حق ندارد به ما بی احترامی کند، اما آیا در دنیای واقعی می توانیم جلوی همه آدمها را بگیریم که به ما فحش ندهند؟
باورهای بعدی :
اگر به من فحش بدهند آنگاه :
خیلی وحشتناک است
غیرقابل تحمل است
من آن چیزی که می گویند ممکن است باشم
اگر این باورها را تغییر دهیم آنگاه انقدر به هم نمی ریزیم.
چطوری؟؟
با زیر سوال بردن این باورها:
کی گفته من هیچوقت نباید از هیچکس فحش بشنوم؟ چه قدرتی وجود دارد که در دهان همه مردم را قفل بزند؟
چرا فحش شنیدن انقدر وحشتناک است؟ واقعا انقدر فاجعه بزرگیه؟
واقعا فحش شنیدن غیرقابل تحمله یا من اینطور فکر می کنم؟ آیا نمیشه فحش بشنوی و تحملش کنی؟ اگر تحمل کنی میمیرم؟
آیا اگر کسی مثلا به من بگوید احمق، من واقعا احمق می شوم؟ این طرز فکر از کجا می آید اگر کسی خدای ناکرده به پدر یا مادر من بی احترامی کرد یعنی پدر و مادر من اینطوری هستند؟ واقعا این باور از کجا می آید که ما انقدر سفت و سخت به آن چسبیده ایم.
با زیر سوال بردن این باروها، موقع قحش شنیدن انقدر به هم نمی ریزید. البته زیر سوال بردن باورهای خشک ما، معنایش این نیست که حق نداریم ناراحت شویم یا اینکه حق نداریم عکس العمل نشان دهیم. اصلا…بلکه بهتره جملات زیر رو با خودمون مرور کنیم :
فحش خوردن خیلی بده و من ناراحت میشم. اما وحشتناک و غیر قابل تحمل نیست و من می توانم آن را تحمل کنم. اگر کسی به من فحش دهد، هیچ قانونی وجود ندارد که نشان دهد من واقعا آن چیزی که او گفته هستم. مگر اینکه خودم قبول کنم. هیچ چیز تبدیل به واقعیت زندگی من نمی شود مگر اینکه من آنرا قبول کنم.
ممنون از فایل صوتیتان،راستش من خیلى از رفتار توهین آویز و تحقیرکننده استادم ناراحت شده بودم وواقعا انتظار شنیدن این حرف رو نداشتم و این حق را بهشون نمیدادم که این گونه با من صحبت کنند،در آن لحظه سکوت کردم هیچ چیزی نگفتم و از درون ناراحت وعصبی شدم بعد از این که از در اتاقشون اومدم بیرون به شدت ناراحت بودم و گریه کردم و فکرم رو مشغول کرد دنبال راهکارى بودم که چ کنم با این ناراحتى که فایل صوتی شما تاحدى من را آرام کرد?فقط همش دوست دارم یه روز بهشون بگم از گفته ایشون ناراحت شدم با اینکه سکوت کردم و رنجیدم ویه جوری بهشون بفهمونم این حق را نداشتند آیا اینکار را انجام بدهم؟
سلام به شما دوست گرامی
خوشحالم که فایل صوتی براتون مفید بود
به نظر بنده اگرم خواستید چنین کاری کنید، حتما زمانی اینکارو انجام بدید که دیگه با ایشون درس نداشته باشید. چون ممکنه اگر این انتقاد رو مطرح کنید، روی رفتار و شیوه برخورد ایشون با شما تغییر کنه و بخواد تلافی کنه.
البته اگر با این موضوع خودتون کنار اومدید، دیگه نیازی به گفتن نیست. کاری که الان دارید انجام میدید بیشتر به خاطر مسئولیت اجتماعی اهمیت پیدا می کنه که دیگه اینکار رو با بقیه نکنه. که البته معلوم نیست انتقاد شما چقدر تاثیرگذار باشه.
ممنون از پاسخ به جا و منطقیتان،بله قطعا بعد از اتمام تحصیل خواهم گفت،شاید موثرواقع شود.بازهم بی نهایت ممنونم به خاطراینکه حقیقتا به من کمک کرد و من ناراحتیم فروکش کردو باعث شد واقع بینانه تر به این مسئله نگاه کنم تا اذیت نشم.?
تمنا می کنم
آفرین به شما که هیجان تونو کنترل کردید و سنجیده تر تصمیم گرفتید
در خدمتتون هستیم
سلام عرض میکنم خدمتتون و بسیار تشکر میکنم از فایل صوتی که قرار دادین
عرضم به حضورتون بنده ۲۳ سال سن دارم و در محلی که زندگی میکنم یکی از دوستان و هم محلی های قدیمی بنده که دو سال و خورده ای هم ازم کوچکتره متاسفانه از راز و مشکل شخصی زندگی بنده مدتی هست که مطلع شده و گاهی اوقات که ایشونو در محل میبینم توهین و متلک های زننده ای رو به اسم شوخی درباره من و مشکل شخصی زندگی بنده میگوید و این حرف ها به شدت دل من رو شکسته و نمیتونم از ذهنم خارج کنم
میخواستم نظر شما رو درباره ی نحوه ی رفتار با این شخص بدونم
در ضمن بنده چندسالی هست به دلایل دیگر دچار افسردگی شدید شدم به همین خاطر توهین دیگران بسیار من رو میرنجونه و نمکی هست بر روی زخم
با تشکر
سلام به جناب علی رضای عزیز
در اینکه کار ایشون فوق العاده اشتباهه هیچ شکی نیست. اما چرا نمیرید باهاش صحبت کنید و ازش بخواین که اینکارو نکنه. اما به طور هوشمندانه اینکارو انجام بدید.می تونید بهش بگید که این مردانگی نیست که مشکل و راز رفیقتو توی سرش بکوبی. این چه رفاقتیه. آدم با دشمن شم نباید اینکارو بکنه. سعی کنید با عذاب وجدان دادن بهش کاری کنید از این حرکتش دست بکشه.حتی می تونید بگید اگر خودت یه مشکل یا یه راز در زندگیت داشتی و من باهات چنین کاری می کردم، خوشحال میشدی؟
اگر نمی خواید اینکار رو انجام بدید، پس هیچ چاره ای نیست مگر اینکه کلا در ظاهر ایشونو نادیده بگیرید. یعنی وقتی دیدینش بهش هیچ توجهی نکنید. هر چی گفت و هر کاری کرد جوری رفتار کنید انگار که نیست.گرچه کار راحتی نیست ولی بعد از یه مدتی وقتی ببینه رفتاراش روی شما تاثیری نداره، کم کم از این حرکت دست میکشه.
در مورد افسردگی شدیدتون پیشنهاد می کنم به روانپزشک یا روان درمانگر مراجعه کنید. اگر افسردگی تون واقعا شدید باشه، باید به کمک یک درمانگر یا روانپزشک برطرفش کنید
خیلی ممنون از راهنماییتون
به نظرم همون کم محلی بهتر باشه چون سنش از بنده کمتر هستش صلاح نمیدونم بخوام به روش بیام و من خودم به شخصه راز زندگی خیلی از بستگان و دوستان رو میدونم حتی این شخصی که به بنده این حرفا رو میزنه یکی از اعضای خانواده شون معتاد هست و من هیچوقت به روی این شخص نیاوردم که همچین مشکلی در زندگیشون هست یعنی اصلا نمیدونه که از این مسئله خبر دارم چون خودم دلم از خیلیا شکسته میدونم که شکستن دل چه دردی داره و آقای متین عزیز بعضی از مشکلات هست که دست انسان نیست امتحان الهیه و مشکل شخصی بنده اینه که یکی از اعضای خانواده ناراحتی اعصاب داره و این تقصیر من یا پدر و مادرم نیست ای کاش خدا به همه این درک رو بده که این دنیای گذرا ارزش این کارا رو نداره و متاسفانه ایشون اولی نیستن آخری هم نخواهند بود همین حرف ها منو به شدت گوشه گیر و افسرده کرده
بازم یه دنیا از شما ممنونم بابت راهنمایی خوبتون انشالا همیشه در زندگیتون موفق و شاداب باشید
سلام مجدد خدمت جناب علی رضای عزیز
آفرین به شما به خاطر این دیدگاه ارزشمند و اینکه انقدر درک تون نسبت به این مسائل بالاست
اما یک نکته جالب رو خدمتتون عرض کنم :
واقعیتی که شما پذیرفته باشیدش دیگه باعث آزارتون نمیشه. همونطور که خودتون گفتید داشتن مشکل اعصاب یکی از اعضای خانواده، مسئله ننگین یا خفت باری نیست و تقصیری متوجه شما نیست. و اگر شما واقعا پذیرفته باشید دیگه هیچکس نمیتونه با این مسئله آزارتون بده. مثلا فکر کنید پیش همه میگه که برادر یا خواهر شما مسکل اعصاب داره یا مشکل روانی داره. وقتی شما پذیرفته باشید میگید بله. این واقعیت زندگی منه . چرا باید بابتش خجالت زده باشم؟ مسئله ای که شما هیچ نقشی توش نداشتید.
پیشنهاد می کنم مقاله خودپذیری رو هم با کلیک روی عبارت زیر مطالعه کنید. میتونه کمک تون کنه و دیدگاه تون رو غنی تر کنه :
خودپذیری چیست؟
سلام خیلی پاسخ مناسبی دادین و من همین پاسخ رو ب ایشون منتقل کردم.دارم زندگیمو طوری تغییر میدم ک کسی ب خودش اجازه نده ب من توهین کنه و من تحقیر بشم.خیلی ممنون.من هر روز از مطالب مفیدتون در وقت هایی ک وقت دارم استفاده میکنم.سلامت و پیروز و موفق باشید.یا علی…
بسیار عالی
خوشحالم که تصمیم مهم و قاطعی برای خودتون و زندگی تون گرفتید
در خدمتتون هستیم
اصلا نمیدونم راجب کی حرف بزنم الانم بغض کردم انقدر ب من توهین شده ک بیشعوری و خنگ و نادان و بی شخصیت ک سرچ کردم چگونه با شعور و با شخصیت باشیم.کاش بتونم ی مشاوره یا روانپزشک خوب مراجعه کنم چون از استرس دچار بیماری های ریوی و روده شده و تپش قلب هم گرفتم.حتی وقتی ب توهین یکی از این عزیزان واکنش نشون دادم ب من گفت تو دوقطبی شدی گاهی خوبی و گاهی بد.ب حدی عصبانی و ناراحت و غمگین هستم ک باور بفرمایید دندونام از دندون قروچه داره تک تک میشکنه و خراب میشه.با وجود اینک۲۰سال بیشتر ندارم اما سختی های زیادی کشیدمو کسی نیست حتی ذره ای درکم کنه.لطفا کمکم کنید.
سلام به سرکار خانم زهرای بزرگوار
حتی اگر فرض کنیم، دقت کنید گفتم فرض کنیم که شما دوقطبی هستید، بازهم هیچکس حق ندارد به شما بی احترامی و توهین کند.
حتی اگر شما در رفتارتون پر از اشتباه باشید بازهم کسی حق اهانت ندارد. اگر قرار است انتقادی کنند، باید محترمانه و در کمال ادب باشد.
بنده پیشنهاد می کنم حتما به یک روانپزشک مراجعه کنید. با توجه به علائمی که در جسم تون به وجود آمده، بهتره که برای برطرف کردنشون اقدام کنید تا منجر به بیماری نشوند.
مراجعه به روانپزشک دقیقا کار آدم های عاقل است. و من به شما تبریک میگم که برای رفع مشکل خودتون، چنین کار سنجیده ای کردید. پیدا کردن یک روانپزشک کار سختی نیست. اگر هیچکس را نمی شناسید که به شما در پیدا کردن یک روانپزشک در شهر محل سکونت تان کمک کند، کافیست به ساختمان پزشکان شهر خودتون برید و از روی تابلوها به دنبال روانپزشک بگردید.
سلام آقای متین
من دانشجوی دکترا هستم و استادی فوق العاده بی ادب دارم پارسال چند مدتی من رو طرد کرد و گفت نمیخوام اصلا ببینمت به قدری بی ادب هستند که برای کوچکترین مساله ای پرخاشگرانه شخصیت من را خرد می کنن از دکترا خوندنم پشیمانم و حالم هر روز بدتر میشه با اینکه الان دو سال میگذره و ولی اونقدر خسته شده ام که با هر ایمیلی که برایم می زند تمام بدنم میلرزد هر کوتاهی ای از دانشجوی ارشد رو به گردن من می اندازد.واقعا نمیدونم چه کار باید بکنم خودکشی و افسردگی در دانشجویان دکترا همونجور که اطلاع دارید زیاده.خسته شدم واقعا تمام انرژیم رو میگیره با این رفتارش.توروخدا یه راهکار بدید بتونم تحمل کنم
سلام خدمت خانم زهرای بزرگوار
حال شما را تا حدودی درک می کنم. و شما کاملا حق دارید که ناراحت باشید. اما چند نکته رو خدمتتون عرض می کنم که می تونه حالتونو بهتر کنه و کمک تون کنه با شرایط راحت تر کنار بیاین :
اول اینکه هرگز هیچ توهینی اگر درست باشد، نمی تواند شخصیت ما را زیر سوال ببرد. فرض کنیم که من کار احمقانه ای انجام داده ام. آنگاه فردی به من می گوید تو احمقی. من حق دارم ناراحت شوم، اما حق ندارم توهین آن فرد را به عنوان یک واقعیت قبول کنم. چرا که آن فرد فقط بر اساس یک یا چند رفتار اشتباه من، کل شخصیت مرا قضاوت کرده. در حالیکه شخصیت هر انسانی متشکل از میلیون ها رفتار، تفکر و احساس است. چطور با چند اشتباه به چنین نتیجه ای رسیده است. پس نتیچه می گیریم که آن فرد از روی عصبانیت یا نادانی چنین برچسبی به ما زده و توهینش اصلا واقعیت ندارد. خیلی مهم است که این جور مواقع یا حداقل بعد از ماجرا، خودمان چنین گفته ای مطابق با نکته ای که گقته ام با خود داشته باشیم. این گفتگوی سازنده بسیار در تغییر احساس و تفکر ما مفید است.
دوم اینکه تا زمانی که ما یک توهین را به عنوان واقعیت قبول نکنیم، آن توهین نمی تواند بر شخصیت ما اثرگذار باشد. در واقع توهین و بی احترامی ای که به شما می شود، واقعیت شما نیست مگر اینکه شما قبولش کنید.منظور اصلا این نیست که شما هم به طرف مقابل بگید هر چی گفتی خودتی، نه. بلکه منظور این است در درون خود توهین آن شخص را به عنوان واقعیت خود قبول ندانید.
سوم اینکه شما حق ناراحت شدن از توهین افراد را دارید. ناراحتی یک احساس طبیعی در این جور مواقع است. پس ناراحت شوید، اما دلسرد و ناامید نه. گاهی پاسخ توهین را دادن، هزینه بسیاری برای ما دارد. و ترجیحا با این شرایط ادامه دهیم، به دستاوردهای بیشتری می رسیم. التبه انتخاب با شماست. ببینید که هزینه های پاسخ دادن بیشتر است یا پاسخ ندادن.
در نهایت یک نکته تکمیلی و مهم رو یادآور بشم. عده ای بی شعورن و واقعا تا زمانی که خودشون گامی در جهت رفع این بی شعوری برندارن، کاری نمیشه کرد. پس به جای جنگیدن با این وضعیت و شرایط، سعی کنید بی شعوری ایشون رو به عنوان یک واقعیت اجتناب ناپذیر بپذیرید. گاهی با یک تغییر نگرش ساده، می تونید کلی از بار ناراحتی یک واقعه رو کاهش بدید. یادتون باشه که شاید هدف ایشون دقیقا دلسرد کردن و منصرف کردن شما از این مسیر باشه. پس اجازه ندید به این هدفش برسه.
ممنونم نوشته هاتون رو آویزه گوشم میکنم تا دوره دکترام تموم بشه بسلامتی.دعام کنید بپذیرم ولی اونقدر قوی بشم از نظر علمی که خودش بفهمه اشتباه کرده گرچه میدونم هیچوقت نمیفهمه.
بسیار عالی
تبریک میگم که چنین تصمیم سنجیده و قاطعانه ای گرفتید
شما موفق بشید به هدف تون برسید، فهمیدن یا نفهمیدن ایشون اصلا اهمیتی نداره
براتون آرزوی موفقیت دارم
سلام آقای متین متاسفانه در محل کارم با یکی از همکاران آقا به مشکل برخوردم وایشون توهین های بدی کردند .البته محل کار ما از همدیگر جداست.لطف کنید و بگید من چطور رفتار کنم؟این مهم که توهین های این جناب اصلا از ذهنم نمیره.ممنون
سلام خدمت سرکار خانم همتیان بزرگوار
ناراحت شدن از توهین دیگران حق ماست و اشکالی ندارد که اگر چند روز از بابت این اهانتها ناراحت باشیم.
اما آنچه ایراد دارد این است که توهین های آن فرد را واقعیت خودمان تلقی کنیم. یا اینکه احساس بی ارزشی کنیم.توهین فردی به ما هیچ واقعیتی رو در مورد ما نشون نمیده، بلکه واقعیت فرد توهین کننده رو بیشتر به نمایش میزاره.
یک نکته خدمتتون بگم که اگر ایشون در جمع به شما توهین کردند، نگران قضاوت بقیه نباشید. گاهی ما احساس می کنیم در مقابل جمع کوچیک شدیم. در حالیکه اگر از تک تک اعضای اون جمع برید بپرسید متوجه میشید که اتفاقا اصلا هیچ فکر بدی راجع به شما نکردند، بلکه ارزش و شان فرد توهین کننده براشون پایین اومده. اینو از کجا می تونید بفهمید؟
فرض کنید این آقا به جای شما به همکارتون بی احترامی و توهین کرده بود. طرز فکر شما راجع به همکار خودتون چی بود؟ قطعا براش ناراحت میشدید و اصلا فکر نمی کردید که آدم بی ارزش و حقیریه. اما ممکن است که فرد توهین کننده در دیدگاه تون کوچک و کم ارزش شود.
در نهایت می تونید از طریق حراست محل کارتون یا اگر حراست ندارید از طریق یک مقام بالاتر پیگیر بشید که به ایشون تذکر جدی بدن. حتما این تکته رو یادآور بشید که شما می توانستید متقابلا بی احترامی کنید اما به خاطر رعایت ادب و حفظ منزلت ادراه یا شرکت تون چنین کاری نکردید. گاهی باید گوش عده ای رو پیچوند تا یاد بگیرن که اجازه ندارن به آدمها بی احترامی کنند.
سلام خانمی هستم دارای فوق لیسانس برق و ترم اخر کیسلنس که بودم با ی اقای بازاری ازدواج کردم اوایل تحمل ایشون برام خیلی سخت بود ی کلماتی موقع ناراحتی با دوستانشون یا پشت سرشون بکار میبرن که خیلی ناراحتم میکرد و بسیار ناراحت بودن از انتخابم، بعد ۴سال ازدواج هم یبار منو زد و خلاصه رفتم منزل پدرم انقدر رفت و امد گل اورد برای خانوادم و من برگشتم اما متاسفانه به دلیل مشکلاتی که در فایل صوتی گفتید که واقعا در مورد شوهر من درسته و خیلی ازتون تشکر میکنم که این فایل گذاشتین بسیار أرام شدم گاهی سر مسائل خیلی کوچک با من بحث میکنه مثلا سر فعالیت درسی من در اینساگرام، یک سری پاورپویت اموزشی دروس ریاضی و فیزیک دوست کردم و سر همین که که چی بشه میخای تبلیغ کنی که بری خونه مردم درس بدی و .. این اخرین بحث ما بوده ولی همین رو یجوری میگن که واقعا میرنجونه منو، ی مقدار هم بی ملاحظه ان و حتی اوایل جلوی خانوادش هم عصبانی میشد به من توهین میکرد من چه کنم هنوز سر کار هم نمیرم اما درس خوندم که سر کار برم دانشگاه درس بدم و ..اما با این حساب با ایشون نمیدونم چه کنم، حتی میترسم که بچه بیارم و حتی به فکر اینم که اگر خواستم بچه بیارم اول ازش امضا بگیرم که بچه مال منه و …ادامه با این ادم کار درستیه؟ من واقعا بعد از بحث بهم میریزم
سلام خدمت شما خانم بزرگوار
خوشحالم که این فایل صوتی در بهتر شدن حال شما مفید بوده
دقیقا مشکل ایشون با سرکار رفتن شما چیه؟ آیا از اول گفته بودن که نمی خوان شما کار کنید یا شما شرط کرده بودید که می خواید کار کنید؟
بشینید با ایشون صحبت کنید و بپرسید که دقیقا از چه چیزی در مورد سرکار رفتن شما ناراحت میشه. اگر امکان داشت بهانه هاشو برطرف کنید. شاید اگر بهانه هاش برطرف بشن دیگه مانع ایجاد نکنه.
در مورد بچه هم خواهش می کنم که به حرفای آدمای غیر متخصص اطراف تون مثل پدر و مادر و دوست و همسانه توجه نکنید که اگر بچه بیاد، تغییر میکنه و همه چی خیلی خوب میشه. اصلا اینطور نیست. بچه هرگز نمیتونه مشکلات بین شما و ایشون رو حل کنه. نهایتا سر این مشکلات سرپوش بزاره. که اونم بعد از یک مدتی دوباره سر باز میکنه. در مورد امضا گرفتن هم بسیار بعیده ایشون چنین شرطی رو بپذیره. و حتی ممکنه بعد از شنیدن شرط شما، اوضاع بدتر هم بشه.
در مورد جدا شدن یا نشدن از ایشون، باید بگم که این تصمیم خیلی مهمیه.پیشنهاد می کنم که اول به یک مشاور خانواده یا ازدواج مراجعه کنید. اما قبلش پیگیری کنید که حتما مشاور ازدواج و خانواده باشه. با ایشون مشورت کنید. اول تنهایی به ایشون مراجعه کنید و برای جلسه اول ترجیحا همسرتونو در جریان نزارید که مشاوره میرید. چون ممکنه به شدت گارد بگیره نسبت به این موضوع و اونوقت هر کاری که بکنید و هر چیزی بگید بهتون بگه لابد از مشاورت یاد گرفتی.
ببخشید من توی خانواده با یکی مشکل پیدا کردم که به من توهین کرده بود و دعوام شد باهاش و دیگه با اون خیلی حرف نمیزنم ولی اون همچنان به من علاقه داره ولی میترسم بهش روی خوش نشون بدم و پرو بشه
سلام خدمت جناب سجاد عزیز
هر زمان که خواستید با ایشون آشتی کنید حتما بهش انتظارات تونو بگید که دیگه از حد خودش خارج نشه. البته باید مراقب رفتار خودتونم باشید. گاهی رفتار ما باعث میشه آدما فکر کنند می تونن از حدود ما خارج بشن. خط قرمز ها تونو به بقیه بگید. البته این نکته رو هم اضافه کنم که ما نمی تونیم رفتار بقیه رو کنترل کنیم. شاید شما خط قرمزتونم به افراد توضیح بدید و انتظارات تونم بگید اما باز عده ای از حدودشون خارج شدند. منظور اینکه نمی تونیم آدمها رو کنترل کنیم. اما می تونیم نسبت به اونا واکنشهای مناسب نشون بدیم. مثلا اینکه بگیم اگر دفعه بعدی چنین رفتاری کنی با فلان واکنش من روبرو میشی.
سلام. من پدری بسیار دیکتاتور دارم که توضیحش بسیار مفصل هست علاوه بر اذیت و آزار مادرم طی بیست سال و اینکه مادرم از داد و بیداد ترس داشته و همیشه از کوچکترین حق هاشم گذشته. پدرم به من خیلی خیلی توهین میکنه فحش های بسیار رکیک بماند اخیرا بخاطر اینکه بهش گفتم چرا دوباره ناراحتی گفت تو اگر بمیری من با اهنگ و شادی خاکت میکنم چون یه ادم پست دیگه کنارم نیست. گفت که به هیچ وجه منو دوست نداره و…. اونقدر فحش هاش زنندست نمیشه گفت و اینکه مدام خفت و خواری میده بهم . چند وقت پیش میخواست بهم بگم دیگه حق ندارم برم سر کار گفت بیا جلوی من دوزانو بشین و دستات رو بزار روی پاهات کاملا مثل برده ها. ازش نفرت دارم و تو این بیست سال زندگیم همیش همینطور بود من یکبار بی ادبی یا تورو برگشتن و بددهنی نکردم این فقط منو تحقیر میکنه. حتی ازش پول نمیخوام. وقتی مریض میشم نمیگم. اجازه نمیده رانندگی کنم. اجازه نمیده برم خونه پدر بزرگم. میگه نباید خاله هاتو دوست داشته باشی چون من گردنم کلفته…. تو قفسم که مدام توهین میشنوم. چه کنم چون پدره نمیتونم جوابشو بدم با عمه هامم مشورت کردم باهاش حرف زدن اما اثر نکرد مشاوره هم نمیاد
سلام. من پدری بسیار دیکتاتور دارم که توضیحش بسیار مفصل هست علاوه بر اذیت و آزار مادرم طی بیست سال و اینکه مادرم از داد و بیداد ترس داشته و همیشه از کوچکترین حق هاشم گذشته. پدرم به من خیلی خیلی توهین میکنه فحش های بسیار رکیک بماند اخیرا بخاطر اینکه بهش گفتم چرا دوباره ناراحتی گفت تو اگر بمیری من با اهنگ و شادی خاکت میکنم چون یه ادم پست دیگه کنارم نیست. گفت که به هیچ وجه منو دوست نداره و…. اونقدر فحش هاش زنندست نمیشه گفت و اینکه مدام خفت و خواری میده بهم . چند وقت پیش میخواست بهم بگم دیگه حق ندارم برم سر کار گفت بیا جلوی من دوزانو بشین و دستات رو بزار روی پاهات کاملا مثل برده ها. ازش نفرت دارم و تو این بیست سال زندگیم همیش همینطور بود من یکبار بی ادبی یا تورو برگشتن و بددهنی نکردم این فقط منو تحقیر میکنه. حتی ازش پول نمیخوام. وقتی مریض میشم نمیگم. اجازه نمیده رانندگی کنم. اجازه نمیده برم خونه پدر بزرگم. میگه نباید خاله هاتو دوست داشته باشی چون من گردنم کلفته…. تو قفسم که مدام توهین میشنوم. چه کنم
سلام به سرکار خانم سارای بزرگوار
با توجه به مواردی که می فرمائید کاملا مشخصه که پدر شما دچار مشکلاتی مربوط به روان یا حتی اختلال روانی هستند
رفتار ایشون با شما با این شدت واقعا عجیبه. البته حال شما رو می فهمم که چقدر بابت این رفتار ناراخت و آزرده خاطر میشید اما باید بدونید که ایشون به شکلی بیمار هستند.
البته اطلاعات شما خیلی دقیق نیست. شما فرزند چندم خانواده هستید؟ آیا خواهر و برادر هم دارید؟ آیا فقط پدر شما در کل فامیل شما چنین رفتاری داره؟
فرزند اول هستم برادرم دوازده سالشه و خودم بیست و یک سال
خیر فامیل فکر میکنن ایشون فرشتن … با هر کسی صحبت میکنه خیلی مؤب اما تو خونه اصلا اینطور نیست . مدامم از خودش تعریف میکنه و میگه همسایه هام تو محل کارم خیلی رو من حساب میکنن و از این حرفها
سلام مجدد
بسیار شرایط سختیه. و از اونجایی که حتی عمه هاتونم با ایشون صحبت کردن اما فایده ای نداشته پس احتمالا از کسی حرف شنوی ندارند.
واقعیتش در مواجهه با هر مسئله ای ما راه حل های قطعا خواهیم داشت. اما هر راه حلی پیامدهای خودشو داره و هیچ راه حلی بدون هرینه و پیامد نیست. و ما ناچاریم بین راه حل ها یکی را انتخاب کنیم.
چند راه حل پیش روی شماست :
۱.یه بار در حالیکه حال هر دوتون خوبه یعنی هم شما و هم پدرتون، بشینید با ایشون صحبت کنید و بفهمید که دقیقا انتظار ایشون از شما چیه. ازش بپرسید که من چکار کنم تو از من راضی میشی؟ (قرار نیست هر کاری که گفت رو انجام بدید، این سوال برای اینه که بدونیم علت این رفتارشون چیه. شاید انتظاری که داره انجامش برای شما خیلی سخت نباشه. و اگر حرفش نامعقول بود میتونید قبول نکنید و به همین شیوه ادامه بدبد)
۲.برنامه ریزی کنید و در زمانی که می تونستید از ایشون جدا بشید. می دونم در شرایط اقتصادی الان شاید کار فوق العاده مشکلی باشه. اما اگر بتونید سرکار برید امکانش هست که در آینده موفق به اینکار بشید. ممکنه سالها طول بکشه، اما اگر کاری نکنید باید همیشه ایشونو تحمل کنید.
۳.مراقب باشید برای فرار از این شرایط تن به ازدواج اشتباه ندید.ممکنه این توی ذهن تون باشه که اگر ازدواج کنم از دستش خلاص میشم و تن به بک ازواج اشتباه بدید. اشکالی نداره که ازدواج کنید، اما ممکنه فشار این مسئله باعث بشه، اشکالات اساسی رو در همسر آینده تون بی خیال بشید که میتونه زندگی تونو خراب کنه.
۴. در نهایت اگر هیچ راهی فعلا ندارید، سعی کنید تا حایی که براتون امکان داره با ایشون مدارا کنید،کمتر چلوی چشمش باشید، و امکان اصطکاک رو تا حد ممکن پایین بیارید. این رفتار پدر شما اصلا رفتار عادی مخصوصا با فرزندانش نیست، پس به چشم یک آدم بیمار بهش نگاه کنید.این نگاه حداقل کمک تون میکنه شرایط و رفتار ایشونو راحت تر تحمل کنید.
سلام جناب متین
من سر همین دعواها و ناسزاگویی هایی که بهم شده
و با توجه به اینکه ادم مظلومی هم هستم دچار افسردگی و خودخوری و اضطرای و خلاصه ناآرامی های روحی شدم یعنی مدام و در هر حالتی به اون اتفاقات منفی فکر میکنم و اینکه نتونستم از خودم به خوبی دفاع کنم و جواب شخص را بدم منو شدیدا ازار میده بارها سعی کردم فکرم را منحرف کنم اما هر کاری کردم تاثیری نداشته حتی باعث شده انگیزه و حوصله م برای انجام کارهای روزمره م رو از دست بدم و گوشه گیر و منزوی شدم . راه حل من چیه ؟! احساس میکنم در یک جهنم فکری گیر کردم و هر لحظه از نظر روانی دارم آزار میبینم .
سلام به شما چناب آقای سامان عزیز
با توجه به مواردی که فرمودید بنده پیشنهاد می کنم حتما در دوره رایگان سایت ما شرکت کنید. در این دوره دقیقا مسائلی آموزش داده میشه که به شما خیلی خیلی کمک می کنه.
برای شرکت در دوره رایگان، روی عبارت زیر کلیک کنید :
دوره رایگان اعتماد به نفس و عزت نفس
سلام ممنون از وقتی که میذارید. نزدیک به نوزده سالمه و ریشه این مشکلات در شانزده سالگی اتفاق افتاد که یک معتاد رو زدیم و اون معتاد ترک کرد و در هیفده سالگی در اوج قهرمانی ورزشیم به یه فرد پدوفیلی تبدیل شد و شروع کرد به انتقام گرفتن دوتا از دوست هام خونشون رو از ترس جابهجا کردن در محله شروع به اذیت کردن من کرد به حدی که میترسیدم از خانه بیرون برم چون میدونستم با دوستام چکار کردن چون همدست داشت و همیشه با موتور سر خیابون پاتوقشون بود. به هر حال با واسطه هایی که داشتم طرف رو یه هفته در زندان اطلاعات کتک زدیم و بعد از آن دست از پدوفیلی بودن برداشت تا اینکه پارسال شنیدم به جرم حمل مواد مخدر اعدام شده. این ریشه مشکل من بود یا هست چون که همه دوستام در محل زندگی رفتار رفیقانه اشون با من عوض شد و شروع کردن به تمسخر من با اینکه میدونن به من تعرض جسمی نشده از طرف اون، اما انگ ببخشید …. بودن میزنن به حدی که سر این مسئله باهاشون درگیر شدم اما واقعا جواب نمیده چون اینقدر این مسئله به من ضربه وارد کرد که در گزینش افسری برای تحقیقات محلی خط خوردم. افسردگی گرفتم چند روز پیش چند تا از دوستای سابقم رو دیدم و رفتیم قهوه خانه بحث باز شد و شروع کردن به تمسخر من البته میدونم کار من اشتباه بود که باهاشون بیرون رفتم اما فکر کردم درست شدن یا حداقل یادشون رفته یا دیگه حرفی از اون موضوع نمیزنن میتونم برخورد فیزیکی باهاشون داشته باشم اما میدونم سریعا درخواست دیه میکنن و پرونده قضایی برام تشکیل میشه.
در این حد این مشکل بزرگه که تا نانوایی میرم سر راه که دوستای قدیمی توی مغازه کار میکنن شروع میکنن به مسخره کردن من ، اینقدر این موضوع آزار دهنده هست که هر لحظه ممکنه با قمه تکه تکه اشون کنم ، نزدیک به دو ساله هیچ دوستی ندارم. حتی دوست های مدرسه از جریان از طرف دوست های محله ام خبردار شدن و دیگه باهام رفاقت نکردن. میتونم تنها زندگی کنم بدون دوست اما اینقدر تمسخر دیگران رو شنیدم که به فکر خودکشی هستم. دوست دارم از لحاظ شخصیتی قوی تر بشم تا از من حساب ببرن یا حداقل اذیت نکنن، چکار کنم خواهشا جواب بدید ممنون. واقعا دوست ندارم به کسی صدمه بزنم چون یه بنده خدایی گفت پدوفیلیا خودشون در بچه گی بهشون تعرض شده ، تو هم ملت رو اذیت کن تا ازت حساب ببرن، اما واقعا دوست ندارم کسی و اذیت کنم. محله پایین شهر هستم و سطح شعور اجتماعی پایینه. ببخشید اگر طولانیه.
سلام به شما جناب محمد آقای عزیز
بنده حال شما را کاملا درک می کنم و واقعا می فهمم که شرایط سختی پیش رو دارید
در مورد مطالبی که فرمودید چند نکته رو خدمتتون میگم و امیدوارم که بهتون کمک کنه :
اولین نکته ای که باید بهش توجه کنید اینه که اون تهمتی که افراد به شما می زنند به هیچ وجه صحت نداره و شما با قدرت به این مسئله مطمئن هستید. یادتون باشه اینکه اونا چی فکر می کنند خیلی اهمیت نداره و واقعیت زندگی شما رو تفکرات و نگرش خود شما تعیین می کنه. پس نگرش شما مهم و درسته نه بقیه. تنها زمانی نگرش اونها می تونه واقعی بشه که شما قبولش کنید.
نکته بعدی: با اینکه می فهمم کار راحتی نیست اما بهترین راه بی اعتنایی به تمسخر کردن های اونهاست. هر چقدر که شما به اینکارشون واکنش نشون بدید مطمئن بدید اونا بیشتر اینکار رو انجام میدن. چون به اون هدفی که مد نظرشونه میرسن. هدف شون اذیت کردن و عصبانی کردن شماست. پس چیزی که دنبالشن رو بهشون ندید. بی اعتنایی کنید انگار که نیستند. البته میدونم کار راحتی نیست اما قطعا عملیه. مطمئنا بعد از مدتی این کارشون کمتر میشه یا کلا قطع میشه.
نکته بعدی در مورد دوستاتونه. محمد آقای عزیز، دوست واقعی اونه که به شما احترام بزاره و حرف تونو قبول کنه نه اینکه سعی کنه با مسخره کردن شما رو آزار بده. اونم وقتی میدونه که شما ناراحت میشید. پس این افراد دوست شما نیستند.میفهمم که شما هم به دوست و ارتباط دوستی نیاز دارید. همه ما نیاز داریم. اما خب واقعیتش بدون دوست بودن بهتر از بودن با این دسته از آدماست.
نکته بعدی اینکه هیچ وقت کاری نکنید که بعد از اون مجبور بشید پیامدهای سنگین اونو تحمل کنید. با کتک زدن یکی از اونا کار به جایی نمی برید. تازه اوضاع بدتر هم میشه و شاید همین یک اتفاق به ظاهر کوچیک به قیمت خراب شدن کل زندگی تان تموم بشه. پس لطفا مثل همیشه سنجیده عمل کنید. آفرین میگم به شما که تا الان هم تا حدود خیلی زیادی عاقلانه و بالغانه عمل کردید.
نکته آخر :
یک ضرب المثلی هست که خیلی زیباست. البته در مثل مناقشه نیست. ولی یادتون باشه که اگر قرار باشه به هر طرف که سگی پارس میکنه،سنگی به سمتش پرتاب کنید دیگه فرصتی برای رسیدن به خواسته هاتون نمیمونه. برای خودتون یک هدف بزرگ انتخاب کنید و برای رسیدن به اون هدف تلاش کنید.سعی کنید بیشتر تمرکزتونو روی اون هدف بزارید و از فکر کردن به این مسائل دوری کنید. اون هدف باید زندگی آینده شما رو بسازه و کمک تون کنه به جایی که لایقش هستید برسید. پس سعی کنید اونو پیدا کنید و برای رسیدن بهش برنامه ریزی کنید.
و در نهایت سعی کنید دوستی انتخاب کنید که از محله تون و مسائلش خبر نداشته باشه. و اگر خبردارم شد انقدر فهمیده باشه که بیاد و ماجرا رو از خودتون بپرسه و حرف شما براش از همه مهمتر باشه. این نکته کوجیکم بگم که واکنش خیلی تند شما به مسخره کردنهای بقیه باعث میشه بقیه بیشتر باور کنن که واقعا چنین تهمتی که اونا میگن واقعیت داشته باشه. پس سعی کنید خونسردتر باشید
سلام وقت بخیر.خسته نباشید.رها هستم من عضو انجمنی هستم که باید با شخصی از اون انجمن به عنوان راهنما گاهی مشورت کنم در مورد مسائل زندگیم چندر روز پیش که یک جلسه تصویری با چند نفر دیگه در زوم داشتیم که راهنمام گفته بود شرکت کنم من از تصاویر جلسه اسکرین شات گرفتم با گوشیم فقط به قصد دلتنگی از راهنمام عکس گرفتم بعد که من راهنمام زنگ زدم ایشون به من گفت عکس گرفتی من گفتم بله با عصبانیت که تو به چه حقی عکس گرفتی میخوای پخش کنی و کلی توهین به من کرد منم از حرصش بهش گفتم من عکسای اینستاتون دارم که بیشتر عصبانی شد و… خلاصه من ازشون عذر خواهی کردم والان دوباره بهم پیام داده که جلسه فلان روز هست من خیلی خجالت میکشم دوباره ایشون ببینم ویا بقیه اعضا چون اونا هاست جلسه بودن و فهمیدن که من عکس گرفتم مدام خودم سرزنش میکنم که چرا این اشتباه کردم وبا چه رویی دوباره رودر رو بشم
و نمیدونم که باید در جلسه از اعضا عذر خواهی کنم یا اصلا به روی خودمم نیارم . ممنون میشم راهنماییم کنید
سلام به شما سرکار خانم رهای بزرگوار
به عقیده بنده اگر فردی شبکه ای اجتماعی دارد و عکس خودش را در آن بارگذاری می کند پس نباید نگران پخش شدن عکسهایش باشد چون همانطور که از اسمش پیداست محیطی اجتماعی است. اما یک نکته هم نباید فراموش کنیم که به حریم افراد ما موظفیم احترام بزاریم. عکس گرفتن شما در مکالمه ویدئویی اونم بدون اجازه کار صحیحی نبوده و نوع بیان و انتقاد راهنمای شما هم اشتباه بوده. اما آفرین به شما که جسارت پذیرفتن اشتباه خودتون و عذرخواهی کردن رو داشتید و این یعنی شجاعت.
حالا دو راه دارید :
اگر مطمئن هستید که همه اعضای جلسه فهمیدند می تونید در شروع جلسه از همه عذرخواهی کنید و بگید نیت بدی نداشتید اما اشتباه تونو می پذیرید. محکم حرف بزنید نه با ترس.
یا اینکه استرس و حال بد شرکت در جلسه رو قبول کنید و به روی خودتون نیارید و در جلسه شرکت کنید ( شما قبلا عذرخواهی کردید و همین کافیه، همه آدمها اشتباه می کنند و این اولین و آخرین اشتباه شما در زندگی نبوده، سعی کنید روی درسی که ازاین اشتباه گرفتید متمرکز باشید). سرزنش خودتون، سبب هیچ اقدام موثر و مفیدی نمیشه جز اینکه روحیه و اعتماد به نفس تون رو تخریب کنه. یادتون باشه همه آدم هایی که در اون جمع هستند توی زندگی شون یه عالمه اشتباه بزرگ و کوچیک کردن)
سلام
من در محیطی هستم که زیاد از آدماش خوشم نمیاد. ( محیط دانشگاه) به خاطر اینکه بچه هاش خیلی بی ادبن. ازشون کناره گیری می کنم. آخه فقط با من اینجورین و نمی دونم چرا. من اصلا نمیخوام تو زندگیم اثری ازشون بمونه. دانشگاه من پولیه یعنی کار می کنم پولشو می دم. انتظار دارم تو محیطش آرامش داشته باشم. اما بچه ها هی به بهانه های مختلف سر راهم سبز می شن. مثلا یهو می گن چیه زبون حرف زدن داری؟ ببخشید اینو می گم ولی من اصلا حوصله ریختشونو ندارم. خوب وقتی آدم از یکی خوشش نمیاد باهاش حرف نمیزنه دیگه. نمی دونم از من اگه خوششون نمیاد چرا انقدر در پی جلب توجه منن. چرا نمیرن رد کارشون. من درگیری های فکری و کاری زیادی دارم و واقعا نمی خوام تو دانشگاه انقدر با اینا کل کل کنم. به نظرتون چیکار کنم. آخه حتی دوست ندارم باهاش حرف بزنم. می شه بهم راهکار بدین؟
سلام به شما دوست عزیز
حالا که محیط دانشگاه رو دوست ندارید به نظرم بعد از اتمام کلاس سعی کنید اصلا در محیط نمانید و سریعا محیط رو ترک کنید.بعد از اتمام کلاس هم سعی کنید در کلاس نمانید و بازهم کلاس رو ترک کنید.
هر زمان فردی سعی کرد با شما ارتباط برقرار کنه بهانه هایی از قبیل ببخشید من علجه دارم یا ببخشید میخوام جزوه پاکنویس کنم،یا رفتارهایی مثل نگاه کردن به ساعت، نگاه به تلفن همراه استفاده کنید. مطمئنا این رفتارها بعد ازمدتی به هر فرد جسوری نشان می دهد که نمی خواهم با تو مکالمه داشته باشم. در نهایت هم اگر افاقه نکرد می توانید خیلی مستقیم بهشون بگید که من خیلی درگیری فکری و کاری دارم و دوست ندارم وارد بحث هایی دیگه بشم.
ممنونم از کمکتون
خواهش می کنم
در خدمتون هستم
سلام
حرف هایتان کاملا صحیح بود .
بذارید یه نکته رو بهش اضافه کنم :
ما تو قرن ۲۱ هستیم ، قرنی که اوج تفکرات انسانیه و قومیت اصلا چیز مهمی به شمار نمیاد .
جناب متین من در این دوره ، جنگ روحی – روانی شدیدی دارم . وضعیت روانیم اصلا خوب نیست . امروز با یکی سر همین مباحث قومیتی ۲ ساعت در مجازی به علت توهین هاش بحث کردم و اصلا خواب راحتی نداشتم و تا الان ، سرم درد میکنه و مدام استرس داشتم .
نمیدونم تا الان ، وضعیت من رو فهمیدید یا نه ، اما حس میکنم این یه جور نقطه ی عطف من در زندگی به شمار میاد ( حل کردن این بحران یا فاجعه ) که باید حتما حلش کنم .
این رو بگم واقعا از پشتیبانی شما خیلی بهره بردم و مخصوصا از مقالاتتون . امروز عصر مقاله ی خود پذیری رو خوندم که واقعا برام جالب و امید بخش در زندگی بود . بدون اغراق مطالبتان خیلی عالیه .
در راستای همون مطلب یا مقاله اجازه بدید بگم که ، یکی از بهترین راه ها برای پیشرفت شکرگذاری و تفکر در اینکه اگ این چیزایی که الان نداشتم ممکن بود چه اتفاقای بدی بیوفته !!!
خلاصه اینک خیلی خوشحالم تو این زمان حاد برای من ، خیلی کمک کردید . اگ اجازه بدید ، از این به بعد اگ سوالاتی داشتم ، از شما بپرسم .
تنها چیزی که من هیچ وقت نتونستم حلش کنم و مدام دنبال جوابش بودم این بود که ، جناب متین ، چطوری از کینه به نفع خودم استفاده کنم ؟
یا چطور از ناراحتی که دارم با سیاست به انگیزه و قدرت تبدیلش کنم ؟
در این حد میدونم ، این مشکل ، حل کردنش چندان راه ساده ای نیست . من این سوال خیلی وقته در ذهنمه و چیز موثری به یادم نیومده .
آیا بنظر شما برای تبدیل حالات روحی مثل این ، تلقین به خود کار درست و حسابیه ؟
یا تفکر در اینک آره کینه به تو هیچ کمکی جز حرص و گند زدن به اوقاتت نمیکنه پس بذار کنار تا راحت زندگی کنی و فلانو فلان .
من اصلا با این موافق نیستم که همچین قضایایی رو بذارم کنار . چون میتونم از این شرایط به نفع خودم استفاده کنم . اما چالش من همیشه این بود چه راهی رو پیش بگیرم تا به این هدف برسم ؟
آیا اینک قرآن میگه یه ساعت فکر بهتر از فلان قدر نماز خوندنه ، آیا باید بشینم درست و حسابی ، روی کاغذ و … نقشه بچینم و فلان ؟
یا اینک به خودم جلوی آینه کلماتی رو تلقین کنم ؟
جناب متین ممنون میشم ، راهنماییم کنید . من هر چه در گوگل زدم چیزی نیاورد . حتی از کسایی هم پرسیدم ، گفتن باید در ضمیر ناخود آگاهت بنظرم جا بیوفته .
خلاصه شما متخصص هستید ؛
راهکاری برام دارید در این مورد ؟
سلام جناب متین
متوجه پاسختان نشدم
سلام مجدد محمد آقای عزیز
هر انسانی در مواجهه با هر مشکل، چالش یا واقعه ای یه سری سوال به صورت خودکار از خودش می پرسه. مثلا سوالاتی مثل اینکه چطور حلش کنم؟ چرا اصلا اینجوری شد؟ چرا واسه من فقط پیش میاد؟ چرا آدما اینطورین؟ به کی بگم مشکلو؟ چه راههایی برای حل این مشکل دارم؟ و سوالاتی از این قبیل
انسانی که می خواد مشکلات خودشو به طور صحیح و با جداکثر کارایی و عملکرد حل کنه، باید سوالات خوب از خودش بپرسه. سوال خوب سوالی هست که در نهایت منجر به جوابی مفید و کمک کننده بشه.
اگر امروز با کسی دعوام شده و خیلی ازش دلخورم، سوالی مثل اینکه چرا با من اینجوری کرد یا چرا آدما انقدر بد شدن، هیچ کمکی نمیکنه اما اگر این سوالات رو آگاهانه از خودم بپرسم که چطوری می تونم حالم رو تغییر بدم؟ چطوری می تونم از این احساسم در جهت انجام یک کار مفید استفاده کنم؟چطوری می تونم این مشکل رو برطرف کنم که حداقل هزینه (منظور از هزینه، پیامد هست) رو داشته باشه؟
این پرسش ها از خودت در بسیاری از شرایط باعث میشه احتمال یک واکنش مفید رو بالا ببره. سعی کن موقع مواجهه با مشکلات بیشتر از سوالاتی استفاده کنی که چگونه شروع میشن و در نهایت سوال رو طوری بپرسی که جوابش منجر به یک اقدام موثر بشه.
یا جناب متین ، اگ بخوام مثال خیلی واضح تری بزنم اینه که مثلا من کردم ، تو یه جا یه گروه ، یا یک گروه تلگرامی میرم
و میگم مثلا : من با افتخار کوردم
بعد طرف بر میداره یه چرت میگه و …
منظور من اینه ؛ من میترسم اینگونه چیز ها رو بیان کنم و چون اعتماد به نفس کمی دارم فکر میکنم نمیتونم ازش دفاع کنم ، پس ترجیح میدم هیج جا بیانش نکنم ؛ و یاد تون هست پرسیدم غیرت چه راه هایی برای افزایشش دارید ؟ بخاطر این بود که جرئت دفاع از چیزایی که دارم رو داشته باشم .
میدونم ، واقعا این که من بگم کوردم برای من فایده ای نداره و برای جامعه هم همینطور ، اما برای اینک قومم شناخته بشه ناچارا باید هر جا رفتم خودمو کامل معرفی کنم . شرایطی که باهاش بزرگ شدم همین بود . تا یک چیز میگفتی از سر نژاد پرستی یا چرتی میگفتن ، یا مسخره میکردن ، یا بد نگا میکردن ، ینی شرایط طوریه که .. خودتون دیگ حدس بزنید چقدر وضعیت خرابه !!!
یا یه نکته دیگ در مورد شرایط بگم اینه که همه برای خودشون ، فارس ترک کرد احترام دارن و توهین به اونها یه چیز نهی شدس پیش مردم ، اما توهین به ما چیز نهی شده ای نیست و توهین کردن یا متلک انداختن عیبی نداره !!
این باز شرایط رو خیلی بدتر میکنه که چیزی بگن یا بپرونن .
من همیشه شنیدم جناب متین ، آدم در شرایط سخت رشد میکنه . بار ها خودمم تجربش کردم و بعضی اوقات سالم اومدم بیرون ؛ در مورد کودکی وضعیت همین بود . کسی نگفت محمد دفاع کن ، محمد فلان کن ، میدم طرف داره تیکه میندازه اما چیکار کردم ؟ هیچی فقط نگاش کردم تا پرو تر بشع و وضعیت طوری بشه که همه آدم باشن و دارای احترام ولی ما ، آدم نیستیم و اگ توهینی کردن اشکالی نداره :((
الانم شرایط و اوضاع خیلی برام سخته . کاملا از لحاظ روحی و روانی داغونم . واقعا چرا انقدر نژاد پرستی ؟؟؟ . من اصلا عادت ندارم از کسی بپرسم یا جستجویی کنم تو نت ، اما بدونید اینک اومدم پیش شما و سوال کردم میخام از این وضعیت برم بیرون ، اوضام اصلا خوب نیست . مدام منفی بافی ، مدام فکر کردن به بقیه ، مدام به این فکر کنم اگ اینطوری راه برم مسخرم میکنن اگ اینطوری رو نیمکت بشینم مسخرم میکنن ، اگ جایی بگم فلانم تیکه میندازن به قومم و …
خلاصه ،
شما متخصص هستید .
اگر برای من در این مورد توصیه ، راهکار مثل اینک رو باور هام کار کنم ، رو کاغذ چیزی بنویسم و جلو آینه تکرار کنم ، یا هر چیز دیگ ای ، باور کنید خیلی ممنون میشم با هم من در اشتراک بگذاریدشون .
سلام دوباره محمد آقای عزیز
اول اینکه چه اصراری هست که هر جا رفتیم برای معرفی قوم خودمان را معرفی کنیم. وقتی می بینیم حساسیت ها بالاست چه اصراری هست. این ضعف نیست بلکه عین سیاست و زرنگی است. این یعنی استراتژی درست. آدم های باهوش و عاقل از استراتژی استفاده می کنند. چرا بیهوده وقتی آدم های اطراف خود را می شناسیم آنها را حساس کنیم؟
مثلا من ایرانیم. اگر می دانم جایی زندگی می کنم که روی ایرانی بودن من حساس هستند چرا روی ایرانی بودن خودم تاکید کنم؟ آیا تاکید نکردن من یعنی بی غیرتم؟ یعنی از ایرانی بودن خودم پشیمانم؟ یعنی خجالت زده ام؟ قطعا نه. من استراتژی ای در پیش می گیرم که حداقل تنش ممکن وجود داشته باشد و بتوانم با آدم های اطرافم روباط بهتری داشته باشم.
البته اگر جایی ناچار بودیم اشکالی ندارد ولی تا زمانی که ناچار نیستیم چرا به مسئله دامن بزنیم.
تاکید بیش از اندازه روی قومیت خودت باعث میشه آدم های اطرفت هم حساس بشن و فکر کنند این تو هستی که داری قویمت خودتو به رخ بقیه می کشی.
سلام مجدد جناب متین عزیز
پاسخ تان را خواندم بسیار منطقی و لذت بخش بود و حتما از آن استفاده میکنم
متاسفانه یک مشکلی دارم که حل کردنش به سادگی نیست !
برای شما شرایط رو توضیح دادم و با اینک هیچ گونه توهینی از هیچ کس نشنیدم ، اما بسیار به توهین های قومیتی حساسم . شرایط طوریه که من همیشه انتظار دارم طرف توهین قومیتی کنه !!!!
این شرایط ، خیلی زندگی رو برای من دشوار میکنه . چرا ؟
چون اگ فیلم تاریخی یا کلیپی در مورد قومیتم خواستم بسازم ، همیشه یه فکر اذیتم میکرد و میکنه ؛ اونم اینه که خودتو نشون نده تا مسخرت نکنن ، یا به عبارتی این مستند ها یا روایات رو ننویس برای بقیه تا مسخرش نکنن .
نمیدونم اوضاع روحی و فکری من رو در این زمان درک کردید یا نه ؟
ولی اینطوریه که اگ بخام کاری کنم ، از ترس اینک طرف توهین کنه شدیدا منصرف میشم . یا اگ بخام دعوا کنم ، اصلا دوس ندارم توهین بشه پس جایی ک باید دعوا بشه رو کنار میزارم و فرار .
در این مورد ، راهنمایی یا رهکار ، توصیه ای برای من دارید ، تا بلکه از این وضعیت بد روحی خلاص شم ؟؟؟
سلام مجدد محمد آقای عزیز
فکر کنم پاسخی که در نظر قبلی گذاشتم تاحدودی جواب این سوالت هم بود
تمرکزت بیش از حد روی این موارده. کمی ذهنت را به سمت مسائل اساسی تر که میتونه زندگی آینده ات رو بسازه متمرکز کن.
به هر چیزی در زندگی ات بیشتر توجه کنی، باعث میشه بیشتر در رابطه با اون بخوای تلاش کنی. بخوای حرکت کنی. گاهی بی توجهی سریعترین و راحت ترین راه حله.
گوینده این فایل صوتی نامش چیست؟
چه سمت و عنوانی دارند؟
سلام به شما سرکار خانم ابراهیمی بزرگوار
گوینده این فایل صوتی بنده هستم :
حامد متین
مدرس و مربی در زمینه های مهارت های حرفه ای زندگی
سلام مجدد جناب متین عزیز
واقعا از حرف های شما لذت بردم
چون در موقعیتی بودید یا تجربه ای کردید دقیقا مشابه من
و من خیلی خوشحالم با شما هم صحبتم
حرف هایتان را کامل قبول دارم و شک نکنید به گفته ها و راهنمایی هاتون عمل میکنم
من باید در مورد قومیتم که واقعا جمعیتی کم و اقلیت گونه هستش ، بگم خدا هیچ کی رو از اسب نندازه 🙂
فارس کامل شناخته شدس ترک هم همینه مطمئنا
اما هیچ وقت شرایطی پیدا شد تا کامل انزوا بگیرند ؟ نه .
اینک میگم خدا هیچ کی رو از اسب نندازه یعنی اینک طوری از ندانم کاری و از ماست که برماست از اسب افتادیم که بار ها به گذشتگان و کارهایشان افسوس میخوریم در حدی که میخایم لعن کنیم . طوری همگی ، نه فقط من ، بلکه همه زمین خوردیم که اعتماد به نفس چنان زیادی نداریم ( همینطور اتحاد ) . چرا ؟ چون همه انگار از ما شاکی هستند که چرا روزی قدرت داشتیم و حالا انگار دارن از ما انتقام آن روز ها رو میگیرن . وقتی از بطن تولد که نه ، وقتی پا به مدرسه میگذاری ، قشنگ آموزه های پدر ها رو مشاهده میکنی که بچه هاشون بر چه اساس بزرگ میکنند ؟ از همان روز های بچگی طعم نژاد پرستی و انگ بیگانه رو در دیار خودت میشنوی و حس میکنی . اینک اکثر عموم طور دیگری بهت نگاه کنن ، جناب متین ، رشد کردن واقعا سخته . اینک اصلا عزت نفسی داشته باشی تو این شرایط خیلی سخته . این روند تا دانشگاه ادامه داره اما خداروشکر قشر سواد کرده مثل من وشما وجود داره . تازه میفهمیم اینها همه واقعا نژاد پرست بودن . اما متاسفانه در دانشگاه هم از این قبیل هستن و من باهاشون برخورد داشتم .
دیگ چه باید گفت جناب متین ؟
فکر میکنید ما با وجود اقلیت واقعا قدرتی نداشتیم ؟؟؟
دست کم نگیرید . اینک میگم طوری زمین خوردیم که کلا نابود شدیم . طوری تقدیر رقم خورد که … . خیلی بد و غم انگیزه . خیلی آدم رو ناراحت میکنه فکر کردن به این سرگذشت ها و سختی هایی که باید نسل های بعدی ما هم تو دیار خودمون بکشن . نه فقط من بلکه همه ی ما . در مورد قومیت بگم که چه زمین هایی از ما گرفته شد و ما آواره شدیم که الان اگ نام بیارم شک نکنید میشناسید اون هارو و خیلی اتفاق های دیگ . من از این ها ، واقعا تجربه ها و نکات زیادی را گرفتم که اشتباه را تکرار نکنم .
از حرف های بالا فقط خواستم این جمله ی از اسب قدرت افتادن ینی چه رو کاملا با مفهوم برای شما متصور بشم .
اگ منظورتون رو از حرف هایی که زدید در جواب ، بگم اینه که دنبال توهین های دیگران نباشم و پشت به آنها کنم یا همون بی اعتنایی . مدام رشد کنم تا تاثیر گذار باشم . اگ جایی اشتباه هست بگید ؟
در آخر ، خیلی ممنونم از لطف و پشتیبانی شما ، خواستم یک سوال دیگ که مربوط به این بخش نمیشه بپرسم . اگ اجازه بدید .
من همه ی این اتفاق ها رو میبینم و تنها چیزی که برای من اتفاق میوفته ، ناراحتی ، حرص ، اوقات تلخی ، دل شکستن ، اما دریغ از یک فکر ، یک اندیشه یک عمل !!! فقط در حال تماشا و حرص خوردن کارهای دیگران .
خواستم بپرسم چطوری باید فکر کنم ؟ اینک گفتید نشستم فکر کردم دیدم و ارزیابی اینک زور من به آنها نمیرسه و رشد کردم . شما مجبور به چنین کاری شدید و قطعا انگیزه داشتید . وقتی من نمیتونم به جای حرص خوردن تفکر در مورد آیندمو تنظیم کنم ، آیا راه حلی برای من دارید ؟
منظورم اینه من مشتاق نیستم . شاید انگیزه باشند اما نمیتونم واقعا فکر کنم . حوصلم نمیاد . انگار فقط این کارها رو برای سرگرمی یا اذیت خودم میکنم .
اگر مقاله ای هست در مورد اینک بشینیم و فکر موثر کنیم ، یا خودتون جواب منحصر به فردی دارید ، سرتاپا به گوشم .
و ، در مورد غیرت واقعا عالی گفتید .
کلا جوابتان مفید و تاثیر گذار بود و لذت بردم . خیلی به من لطف میکنید در این مورد هم راهنماییم کنید .
بازم ، خیلی ممنون .
سلام مجدد خدمت محمد آقای عزیز
همان طور که میدونی من تا حدودی شرایط شما رو درک می کنم. اما به نظرم زیاد از حد داری به این موارد توجه می کنی. پیشنهاد من اینکه برای خودت به دنبال یک ارزش و یک هدف بزرگ باش. ارزشی که بتونه برای زندگی خودت و اعضای خانوادت مفید و تاثیرگذار باشه. به جایی اینکه متمرکز بشی روی اینکه چرا از اسب افتادیم و چرا گذشتگان چنین کردند، به این فکر کن که چه اقدام موثری می توانی انجام دهی که بتوانی شرایط را تغییر دهی.
البته نباید اینطور تصور کنی که همین امروز فکر می کنم و یک ارزش و یک هدف بزرگ پیدا می کنم.نه… گاهی پیدا کردن آن زمان می برد و حتی ممکن است روزها و ماه ها طول بکشد.
پیشنهاد می کنم که با خودت به قراری بزاری. اینکه از امروز در کنار های همه وطایف زندگیم به این فکر می کنم که چطور می توانم کاری انجام دهم که بتوانم بر خلاف آدم های نژاد پرست اطرفم مفید باشم و به مردم خدمت کنم. چکار می توانم انجام دهم که بتواند خودم و خانواده ام یا اگر مجردی خانواده آینده ات را در شرایط یا مکانی متفاوت قرار دهی.
تمرکزت را بزار روی پیدا کردن رسالت زندگی ات بگذار. در این راه حتما به علایقت، به اشتیاقت و استعدادهایت توجه کن. اینها راه را به تو بهتر نشان میدهند.
آموزش های مارا هم دنبال کن. چون حتما در آینده من در مورد موارد زیادی که میتونه بهت کمک کنه صحبت می کنم. از من میشنوی آموزش رو هیچوقت ترک نکن.
با سلام و خسته نباشید
جناب متین بزرگوار از شما راهنمایی میخواستم. من دختری مجرد و با مدرک فوق لیسانس هستم. مادر من زنی مهربان دلسوز و حمایت گر برای من و خواهرم بوده و هست و انشالله خواهد بود. مشکل من این هست که مادرم بسیار کنترل گر هست و اصرار دارن که به تمام جوانب زندگی من تسلط داشته باشن. با عرض معذرت ایشون حتی در خرید لباس های زیر من هم دخالت می کنن و دو بار با مادرم سر این قضیه بحث کردیم و بدون هیچ خریدی از مغازه بیرون زدم چون اصرار داشتن مدل و جنسی که مدنظر خودشون هست را بخرم. در مورد لباس های دیگه که خب طبیعتا بارزتر هست. کمدم را قفل می کنم به همه افراد خانواده اطلاع میدن که الان دو ماهه کمدش قفله و.معلوم نیست چی توش داره. روزه می گیرم با اصرار و تهدید و حتی وسط روز میخان منو مجبور کنن روزه نگیرم. ایشون خودشون هر سال روزه میگرفتن و من نه و امسال من بنا به دلایلی روزه گرفتم و مادرم بخاطر بیماری رایج در کشور نگرفتن به من میگن هر سال که من روزه بودم نمی گرفتی الان که من روزه نگرفتم میگیری. من شاغل بودم و مدتی هست بیکار شدم مدام به شیوه های گوناگون به من بابت این قضیه طعنه میزنن در حالیکه میبینن تلاش و دوندگی می کنم. وای به روزی که اختلاف نظر پیدا کنیم یا حرفی بزنم که خوششون نیاد منو به رگبار طعنه و توهین و تحقیر میبندن. بهم میگن تو هیچ وقت خوشبخت نمیشی یا خدا تو سرت زده و… که گاهی از شدت ناراحتی حس می کنم در حال انفجارم. اوایل جواب حرفهاشون را میدادم ولی الان سکوت می کنم که قضیه بدتر نشه ولی مادرم مدام توهین و تحقیر را تکرار می کنه تا منو به مرز انفجار برسونه و وقتی ناخواسته حرف بدی میزنم به همه میگه دیدین چی گفت و طوری رفتار می کنه که عذاب وجدان و گناه ولم نمی کنه و همیشه حس بد بودن و بی لیاقتی دارم. حس می کنم اونقدر بدم که حتی خدا هم منو نمیخاد. و گاهی به فکر خودکشی هم میفتم که خدا رو شکر به خاطر عقاید مذهبی منصرف میشم. مادرم کمال گراست و هیچ کار من راضیش نمی کنه اگر هجده می گرفتم می گفت بیست که نشدی بیست میشدم میگفت حالا مگه چکار کردی؟ می گفتم فلانی گفته تو خوشگلی می گفت غلط کرده البته نه با لحن بد ولی خب تعجب میکردم چرا اینو میگن. من مداوم ترس از خطا و اشتباه و سرزنش های کلامی مادرم را دارم. تازه اگر در مورد یک موضوع خاص با من اختلاف نظر داشته باشن کل بدیهای من از دوران کودکی را جلوی چشمم میارن. نمیدونم واقعا رفتار درست چیه بحث کار رو بدتر می کنه و سکوت هم فقط شنیدن توهین و سرزنش بیشتر. شما بگید چی درسته؟
سلام به شما سرکار خانم لیلای بزرگوار
موردی که فرمودید متاسفانه در بسیاری از مادرهای عزیز وجود داره منتها به شکل ها و در دُز های مختلف. بنده بسیار با فرزندانی که دچار مشکلی مشابه شما هستند گفتگو کرده ام. مادرهای کنترلگر و کمال گرا دقیقا همین مدلی هستند که شما فرمودید. اونا زندگی نزیسته خودشونو در میخوان در زندگی شما تکمیل کنند و تصور می کنند که هر ایراد یا مشکلی در شما از نظر بقیه ایراد از ایشون و شکل تربیت شونه. مادران این مدلی حرف بقیه خیلی براشون مهمه و هرچقدر هم که بگن اینطور نیست واقعیت رو عوض نمیکنه.
چند مورد خدمت تون عرض می کنم که شاید کمک تون کنه :
اول اینکه مادر شما همانطور که خودتون فرمودید دچار کنترلگری و کمال گراییه و یه جورایی متوجه نیست که رفتارش تا چه اندازه می تونه به شما ضربه بزنه. در واقع ایشون فکر می کنه داره به شما خدمت بزرگی می کنه. شاید اگر با محبت و در شرایطی که دوتایی تنها هستید و حال هر دوتون خوبه براش بگید وقتی که چنین رفتارهایی میکنه جه حس بدی در شما ایجاد می کنه، بتونه تا حدودی موثر باشه. دقیقا براش بگید چه احساسی پیدا می کنید و چقدر حالتون بد میشه. حتما بهش بگید که می دونید اینکارارو به خاطر شما میکنه و خوبی شما رو می خواد اما خب حس بدی در شما ایجاد می کنه. دقیقا بهش بگید اگر ایرادی میبینه بهتون چطوری بگه. و بگید که شما هم اگر در توان تون باشه سعی می کنید اونو برطرف کنید. گاهی مادرها نیاز به توجه شونو اینطوری برطرف می کنند. شما توجه رو زودتر بهش بدید و بزارید احساس کنه دیده میشه. گاهی ازش قدردانی کلامی کنید، ازش تعریف کنید و تاییدش کنید.
اما در مورد دخالت ایشون حتی در خریدهای معمولی شما. به پیشنهاد می کنم که قبلا تست شده و جواب گرفتیم.در خرید هایی که خیلی مهم نیستند اتفاقا بزارید ایشون انتخاب کنند. شما که در درون خودتون می دونید که هدف شما ازاینکار چیه پس احساس بدی پیدا نمی کنید. مثلا اگر یه روسری به سلیقه ایشون بخرید یکی به سلیقه خودتون به جایی برنمی خوره. ولی علنا بهش بگید که میخوام یکی از روسری ها حتما با سلیقه تو باشه.
اما در مورد خریدهای مهم، اگر امکان داره تنهایی یا با دوستانون یا سایر اعضای خانواده برید خرید. اگرم امکان ندازه بهش بگید که می دونم سلیقه تو بهتره ولی بزار این یکی رو بخرم. چون بیشتر به دلم نشسته. در مورد خریدهایی که برای خودش انجام میده رو هم سعی کنید تاییدش کنید.
اینطوری تا حدودی می تونید هم به خواسته های خودتون برسید، هم رابطه تون با مادرتون بهتر میشه و هم کنترل گری ایشون تاحدی ارضا میشه.
واقعیتش پدر و مادرها به سختی تغییر می کنند و ما گاهی چاره ای نداریم جز اینکه تحملشون کنیم البته با استراتژی و یا اینکه کلا ترک شون کنیم.
سلام وقتتون بخیر بابت آموزشاتون ممنون..من ۱ سالی هستش ک مربی مهد هستم از همون روز اولی ک وارد شدم یکی از همکاران که به لحاظ سنی از بقیه کوچکتره بهم توهین میکردن مثلا اگر صدام میزد و متوجه نمیشدم با حالت طلبکارانه میگفت مگه کری؟ میومد به بقیه دست میداد و سلام میکرد منو رد میکرد میرفت نفر بعدی زیراب منو پیش مدیر میزد البته با تمام همکاران همین رفتار رو داشتند اگر کسی به حرفش توجه نمیکرد باهاش دعوا میگرفت .در برابر این رفتار ها فقط سکوت کردم چون بقیه همکاران میگفتن با این خانم در نیوفت ک برات بد میشه و بیشتر ب کاراش ادامه میده.تمام همکارا از این خانم میترسند.بسیار دختر لاتیه.ب مدیر گفتم رفتار این خانم رو ولی گفتند من میدونم ک چ طور ادمیه حتی با منم درگیر میشه فشار خونم بالاست نمیخوام باهاش درگیر بشم ولی به خاطر سر زبونی ک داره مجبورم تو مهد نگهش دارم
آقای متین من چیکار کنم؟؟شغلم شده موجب عذابم در کنار این دختر خانم?
سلام مجدد خدمت شما
در نظر قبلی که گداشته بودید پاسخ تونو تا حدودی داده بودم
اینجا دوباره مطرح می کنم
همینطور که فرمودید این شغل مزایای زیادی داره و فعلا نمی خواید از دستش بدید پس چاره ای نمی مونه جز اینکه بهاشو بدید. ما در حل هر مسئله ای ممکنه چند راه حل پیش روی خودمون داشته باشیم که هیچ کدام از این راه حل ها بدون پیامد نیستند. این ما هستیم که باید انتخاب کنیم که می خواهیم مسئولیت پیامد های کدوم ازاین راه حل ها را قبول کنیم. از دست دادن شغل و به دنبال اون از دست مزایای اون یا تحمل کردن اون خانم و اعصاب خوردی و ناراحتی ناشی از اون.
اما یک نکته مهم دیگر هم وجود دارد. الان شما با این مسئله مواجه هستید. سعی کنید فکر کنید که چطور می توانید میزان درگیری با این همکارتونو به حداقل برسونید. یا چکار میتونید انجام بدید که برای خودتون انجامش خیلی سخت نیست اما باعث میشه رابطه تون با ایشون بهتر بشه. شاید یکم توجه یا احترام بهش باعث بشه یکم کوتاه بباد ( البته این یه پیشنهاده و گاهی ممکنه جواب نده). یادتون باشه که اینجوری به ماچرا نگاه نکنید که وای چرا من ازش میترسم و چرا منو انقدر بهم میریزه.بلکه اینطور نگاه کنید که من الان به این شغل احتیاج دارم و چه استراتژی ای باید در پیش بگیرم تا بتونم هم کارمو از دست ندم هم کمترین میزان تنش رو داشته باشم.
شاید بتونید با کمک همکاراتون یه گوش مالی بهش بدید. مثلا همه بهش بی توجهی کنید. البته قبلش با همکاراتون مشورت کنید.
سلام.لطفا فایل صوتی نحوه برخورد با افرادی که توهین میکنند را برام بفرستید اینجا فایل شما باز نشد.ممنون میشم
سلام به سرکار خانم رعنای بزرگوار
لطفا به انتهای این مقاله مراجعه کنید و روی دکمه آبی رنگی که در آنجا قرار داده شده کلیک کنید تا بتوانید فایل صوتی این درس را دانلود کنید
سلام جناب متین ،
من در پاسخ شما ، متنی رو تهیه کردم ممنون میشم راهنمایی کنید .
میترسم نبینید یه وقت ??
محمد آقای عزیز
متن شما رو با دقت مطالعه کردم و پاسخ تونو نوشتم
خیالتون راحت
درود بر استاد گرامی و سپاس از سخنان ارزشمندتان
با آرزوی بهترینها ???
سپاس فراوان از شما
خوشحالم که این مظلب مورد توجه تون قرار گرفت
اون دو نفر گفته بودند این ها کلا فلانن
کتک میزنن بی احترامی میکنند
و یه عالمه چرت و پرت دیگ :((
یادم رفت بگم
ممنونم از اینک توجه میکنید .
سلام آقای متین
وقتی که کسی از ما از نظر سطح و شان پایین تره و توهین و مسخره می کنه، چه طور باید رفتار کرد؟ من الان با چند نفر دو ساله سرکارم، درگیرم. تا الان هر رفتاری کردن فقط ندید گرفتم. چون می گفتم اینا در حدی نیستن که باهاشون درگیر بشم. اما متاسفانه گستاخ تر شدن و سکوت رو نشانه پایین تر بودن شان من قلمداد کردن. از طرفی اصلا دوست ندارم باهاشون دهن به دهن بزارم و سعی می کنم کمترین برخورد رو داشته باشم. اما از قصد هی میان دم در اتاق من و یه چی می گن و می رن. به نظرتون چه رفتاری کنم، بهتره؟ کم کم دارم ازشون می ترسم، رفتاراشون غیرعادیه برام.
سلام به شما دوست بزرگوار
سکوت در برابر توهین هیچوقت توصیه نمیشه مگر اینکه سکوت یه استراتژی برای رسیدن به هدف بهتری باشه. مثلا فرض کنید کسی به شما اهانت می کنه و شما مطمئن هستید که اگر سکوت نکنید چیزهای مهم و بزرگی رو از دست می دید. پس سکوت رو به عنوان یک استراتژی انتخاب می کنید تا به هدف مهمی برسید یا داشته مهمی رو حفظ کنید
اما در سایر موارد سکوت اشتباهه. چون دقیقا باعث گستاخی طرف مقابل و تقویت رفتار اشتباهش میشه. من پیشنهاد می کنم حتما پاسخ آنها را بدهید. البته لزوما پاسخدهی اهانت متقابل نیست. مثلا می توانید به یک مقام بالاتر در محل کارتان از آنها شکابت کنید و بخواین که با آنها برخورد بشه. من خودم از این شیوه بارها استفاده کردم. مثلا کارمند بانک بهم بی احترامی کنه، میرم پیش رئیس بانک شکایت می کنم. اگر رئیس بانک پیگیری نکنه میرم سرپرستی شعبه اون بانک و اونجا شکایتم رو میگم.بارها تجربیات این شکلی داشتم و در بیشتر مواقع نتیجه گرفتم.
ممنونم از پاسخ و راهنمایی تون
همین طور که فرمودید در مورد اینکه چه زمانی سکوت کنیم، راستش من خودم چون فوبیا دارم و دچار استرس شدید می شم، بیشتر ترجیحم این بود که از دسترسشون دور بشم. اما چون دست بردار نبودن، به این جهت نمی دونستم چه رفتاری بهتره. پس به نظرتون بهتره این مزاحمت هارو به مدیرمون بگم؟
سلام مجدد خدمت شما
خواهش می کنم
بله حتما. مگر اینکه راه بهتر یا موثرتری سراغ داشته باشید
در غیر اینضورت چاره ای جز اینکه این شرایط رو با مدیر در میون بزارید قعلا نیست
با سلام خدمت شما ، آقای متین عزیز .
قبل از اینک شروع کنم و از شما متخصص گرامی سوالم را بپرسم ؛
واقعا خوشحالم با سایت شما آشنا شدم و میبینم که جواب کاربر ها رو میدید
موضوع سوال من ، توهین قومیتیه ؛
سوال اولی که از شما داشتم ، این بود که آیا توهین قومیتی میتونیم این رو مثلا اینطوری بگیم که طرف از کرد ها هست ، ولی بگیم تورکه ؟ آیا این توهین حساب میشه یا اظهار نظر ؟
یا اگ با لحن بد گفته بشه توهین حساب میشه ؟؟؟
سوال دوم در مورد اینه که آیا باید در برابر اینطور توهین ها ساکت باشیم ؟؟؟
– چیزی که میخام بگم اینه متاسفانه طائفه ی ما در منطقه جوری هست که همه ساکتن در برابر توهین ها ، ینی رو پیدا کردن و وقتی میگن خیالشون راحته کسی چیزی نمیگه شاید از کمبود اعتماد بنفس طائفه ی ما یا قوم ما .
من نمیدونم باید ساکت بشینم یا نه اما میدونم اگ چیز بدی بهشون نگم ساکت نمیشن و این روند ادامه داره 🙂
یه سوال جداگونه ای داشتم و اون اینه که من واقعا نمیتونم در برابر اینگونه توهین ها ، یا حتی توهین ساده ج بدم . چند وقت بود داشتم کلاس کاراته میرفتم ، اما من واقعا میترسم برای دعوا یا جواب دادن به توهین هاشون . این ترس مطمئنا ناشی از کمبود اعتماد به نفس منه . چجوری باید برطرفش کنم ؟ با ادامه ی این روند کلاس ، آیا این ترس برطرف میشه ؟
ببینید من کلا یک چیزی که متوجه شدم اینه که اگ طرف اعتقاد یا ایمان بالایی داشته باشه ، قطعا عرقش بیشتر میشه و تعصبی تر و همین باعث ایجاد یک تشنج در فرد یا اقدام .
من یک ساله که در مورد هویت قومیتی خودم تحقیق میکنم و نسبت به گذشته واقعا تعصبی تر شدم
نمیدونید جناب متین ، من ۳ روز از بس ناراحت بودم بابت فحش ها یا همون اظهار نظر های مسخره ای ک سوال پرسیدم ، هیچی غذا نمیخوردم و مدام میترسیدم که چی میخان جواب بدن من چی بگم در جواب
واقعا نمیتونستم بر اثر استرسی ک داشتم و ناراحت بودن فکر کنم که ارزش نداره
۲ هفته گذشته اما هنوز که بیاد این توهین ها میوفتم واقعا اعصابم خورد میشه و از لحاظ غذا خوردن اصن اشتهام رو میبره
باور کنید لاغر شدم و رنگم پاک سفید شده بود :((((
انگار مریض بودم !!!
شب ها خواب نداشتم و همش فکر میکردم !!!
یادمه تو یک پیجی دو نفر افتاده بودن هر چی از دهنشون در اومده بود گفته بودن ، خداشاهده انقدر ناراحت شدم و الان هستم که اصلا داغ و رنگم قرمز میشه !!!!!!!!!!! انشالله خدا این ها رو لعنت کنه .
یادمه دعواهای تورک ها و کورد ها رو تو ترکیه میدیدم
فیلم گذاشته بودند که یک نماینده ی کرد اومد حرفاش رو زد و گفت تورکان فلانن
تورکان میگفتند اعدامش کنید فلانش کنید
براهمین واقعا نمیفهمم اصن توهین قومیتی چی هست ؟
اینک کسی میاد یه چیزی میگه توهینه ؟ یا توهین قومیتی همون مستقیم فحشه ؟؟؟
این آخرین سوالم بود و خیلی ممنون میشم جواب سوالاتم را بدید .
اگر لطفی در حقم کنید و وقتی پاسخم را دادید بهم در ایمیل اطلاع بدید خیلی لطف کردید .
سلام به جناب محمد عزیز و بزرگوار
اجازه بدید نظر شخصی خودم رو در مورد قومیت بگم
از نظر بنده، هیچ قومی نسبت به قوم دیگری هیچ برتری ای ندارد. همه ما قبل از اینکه کجا و در چه طایفه ای به دنیا آمده باشیم، انسان هستیم. و این اصلا صحیح نیست که شان و منزلت آدم ها رابر اساس قومیت آنها دسته بندی کنیم. فردی که چنین دیدگاهی دارد شک نکنید تحت تاثیر تعصبات قومی و افکار اشتباه است. انسان آگاه، دانا و فهیم هرگز انسان ها را چنین نگاه نمی کند.کرد یا ترک یا فارس بودن چه مزیتی دارد؟؟ اینکه کجا به دنیا آمده ایم، مگر دست خودمان بوده که حالا بابت آن کلی افتخار کنیم و حتی به خاطرش به یکدیگر توهین کنیم. بابت دستاوردی باید افتخار کنیم که برای بدست آوردن آن زحمت کشیده ایم.
اینکه با لحن بد قومیت کسی را به او نسبت دهیم، صد البته باعث ناراحتی او می شود. حتی اگر با لحن بد به کسی سلام هم دهیم، احتمال دارد ناراحت شود. لحن بد کلا می تواند سبب دلخوری شود.
در کشور ما یه سری تعصبات قومی بیجا وجود دارد که اینها بیشتر سبب اختلاف و اهانت شده تا همبستگی و دوستی.
اولا که تعصب کلا غلط است و بهتر است تفکر جایگزین آن شود. اینکه من روی قوم خودم تعصب داشته باشم، چه فایده ای برای من و دنیای من دارد؟ چه چیزی به این دنیا و زندگی من اضافه می کند؟ انسان متفکر برای همه قوم ها احترام قائل است و می داند که هیچ قومی بر دیگری برتری ندارد. قوم ها و زبان های مختلف به وجود آمدند تا انسان ها در قالب گروه های اجتماعی کنار یکدیگر برای زندگی بهتر و راحت تر جمع شوند. نه اینکه به جان همدیگر بیفتند.
دوما اگر فردی به قومی توهین می کند از سر نادانی اوست. فردی که انسان ها را بر اساس قومیت آنها دسته بندی می کند، انسان آگاه و دانایی نیست. توهم دارد که قوم خودش برتر است. در حالیکه هیچ دلیل قوی و محکمی ندارد. در ضمن اگر روزی یک فارس یا کرد یا ترک یک اشتباه بزرگ می کند، نباید آن را پای قوم او نوشت. این اشتباه اوست نه قوم او.
البته هیچکس حق ندارد به فردی بابت قومیت او بی احترامی کند.ما موظفیم به تمام انسان ها احترام بگذاریم.حالا از هر قوم و نژادی که هستند.
من نمی گویم که اگر کسی به شما بی احترامی کرد سکوت کنید، اما وقتی فردی به قومیت شما بی احترامی می کند، قبل از هر واکنشی به این فکر کنید که او چقدر ناآگاه و نادان است. به این فکر کنید که آیا چنین فردی ارزش درگیری دارد؟ آیا برای اینکه به او بفهمانم که در اشتباه است لازم است او را کتک بزنم؟ اصلا امیدی به درک کردن این موضوع دارد؟ اگر هم بخواهم این موضوع را به او بفهمانم،آیا درگیری فیزیکی مفید واقع می شود؟
این سوال ها را از خود بپرسید تا بتوانید عاقلانه و سنجیده برخورد کنید.
این جمله وینسنت بنت (شاعر و نویسنده) خیلی جالبه :
۵ دقیقه بعد از تولدتان اسم، ملیت و دین شما را تعیین می کنند و شما بقیه عمر خود را صرف دفاع از چیزهایی می کنید که خودتان انتخاب نکرده اید.
اگر به این جمله عمیقا توجه کنید، آنگاه ارزش تفکر به جای تعصب را بیشتر درک خواهید کرد.
سلام مجدد
خیلی ممنون از لطف و راهنماییتان جناب متین
من نکته ای رو باید بگم ؛
قومیت من در ایران ( تقریبا طائفه کوچک ) اصلا رسمیتی ندارد . از من توضیح یا اسم نخواهید ولی قومیت من در شهر خود مظلوم است و نصف شهر ، با اطمینان تمام به شما میگم ، نسبت به قومیت ما متنفر و بیزارن و مدام ما رو با نژاد پرستی هاشون اذیت میکنن .
در این حد به شما بگم ما قدرتی نداریم ، رسمیتی نداریم و …
حرف های شما کاملا درست و منطقی بود . به حرف هاتون کاملا واقفم . هیچ شکی نیست که ما همه انسانیم .
اما وقتی نصف مردم یک شهر یا بیشتر وقتی همین فارس ترکی ک میگید ، تو اون شهر از ما بیزارن !! جواب توهین باید چه باشه ؟
من هر چه در مورد قومیتم بگم کم گفتم ، اگر در مورد ایمان ما به تشیع و انسان مداری هر چقدر بگم کم گفتم و به والله به هیچ وجه از سر عرق به قومیت نمیگم ، حقیقتیه که تو کتاب ها نوشتند .
اما چرا از ما بیزارند حتی همان کرد های مهمان دوست کشورمان ؟؟؟ ( نه همه ی افراد یک قوم اما اکثریت یا نصف به بالا :(( این است اوضای ما ! )
چون با آنها فرق داریم .
جناب متین ، همچین قومیت ساکت و مظلومی رو دیدید . وقتی تو یک جا نباید به کرد یا ترک فحش بدی اما فحش به قومیت تو ، با لحن بد حرف زدن با قومیتت آزاده و هیچ کی مزاحمت نمیشه
جناب متین چه حسی از این دنیا ، از این افراد ، از این مردم بهت دست میده ؟؟؟
مرد نباید گریه کنه 😉
اما من اعتقادی ندارم چون تو این یک ماهی ک درگیر این حرف ها شدم بار ها دلم شکسته و اشک هام سرازیر شده ، شب ها نمیخوابیدم ، غذا دلم نمیکشید …
حتی همین الان ک در جواب شما این متن رو آماده میکنم اشکام میریزه چون نژاد پرستی و این مذخرفات در مورد ما زیاده .
اما گریه و زاری من چه بدردی میخوره جناب متین ؟؟؟؟
چه دردی رو دوا میکنه از من و هم قومام ؟؟؟
ما شناخته شده نیستیم که اصن بحث تعصب باشه .
وقتی یکی میاد چرت میگه توی عموم ، نه جلوی من ، توی جامعه ، هر دری وری ک دلش میخاد ، من باید ساکت بشینم ؟؟؟ یا جوابش رو بدم ؟
وقتی یکی بنده خدا نمیشناسه مثلا فارس کیه ؟ میاد از یکی ک از فارس متنفره میپرسه ، اون بهش میگه فارسا فلان فلان اصلا بهشون اعتماد نکن ، بعد اگ شما فارس باشی چیکار میکنی ؟ نگاش میکنی یا میزنی تو دهنش ؟
ببخشید لحنم بده فقط خواستم وضعیت رو متصور بشم .
من منظورم اینه جناب متین ، ما که اصن به مرحله ی شناخته شدن نرسیدیم !!! که بخایم حرف از تعصب یا … بزنیم .
خداشاهده انقدر به ما ظلم میشه از طرف همین افراد قومیت ها ، البته همشون بد نیستن زشته بخام جمع ببندم بعضی هاشون رو میگم تو دیار خودمون ، انقدر اذیت میکنن ما رو ک با خودمون جنگ روانی داریم :(((((
میدونم جناب متین ، لعن زیاد کار رو پیش نمیبره ، پس باید خودم دست به کار شم . باید انتقام بگیرم غیر اینه ؟
یا اگ تفکراتم اشکالی داره بگید .
بزرگ شدن بین کسایی ک همسایت هستن ولی ازت بیزار چه وضع روحی رو میتونه براتون بیاره ؟
وقتی تو دیار خودت یه جور دیگ نگات میکنن انگار گناهکاری …
میدونستید یکی از اقوام بر سر همین نژاد پرستی فوت کرد ؟؟؟؟!!!!!
میدونستید وقتی کمک خواست جوابشو چی دادن ؟
حتی یک …
میدونستید وقتی به ما تو عموم توهین میکنن ، تو دیار خودمون تازه تشویقشم میکنن ؟؟؟؟؟
حق ما ، همیشه خورده شد ولی نه مسلمونی اعتراض کرد نه کافری .
فقط خواستم یه در دو دل کوچیکی بکنم جناب متین . همین .
با این اوضاع بنظر شما ، جواب توهین چی باید باشه ؟ آیا بازم باید همون سوال ها رو از خودم کنم ؟؟ آیا با این وضع بد ، نباید تو دهن کسی که این حرف ها رو میزنه بزنم ؟ یا باید رومو برگردونم و اعتنایی نکنم تا اونا عموم رو با اراجیفشون پر کنن ؟؟؟
من رو میشناسن جناب متین ، حاضرم از حق خودم ببخشم ، اما هیچوقت کسی رو که به قومیتم توهین میکنه نه ، متاسفم .
خلاصه خیلی دلم پره ، نخواستم سر شما رو درد بیارم .
فقط یک سوال جدا گانه ای هم پرسیدم
ممنون میشم این رو هم جواب بدید :
چگونه غیرتم را زیاد کنم ؟ اگ در یک چیز غیرت کمی دارم چگونه آن را تا حدی زیاد کنم که حتی جانم را برایش فدا کنم ؟
مثل شهیدانی که شهید شدن و عاشق بودن ، چجوری غیرتم رو زیاد کنم تا حدی که حاضر باشم برا این ارزشم بمیرم ؟ یا صدمه ببینم ؟ آیا باید شبانه روزی بهش فکر کنم ؟ در موردش بخونم ؟ گفتگو کنم ؟ صبح ها باید بلند شم ؟ تو آینه چیزی رو تکرار کنم ؟؟ چجوری غیرتم رو زیاد کنم ؟
من تو این مورد خیلی گیر کردم که چجوری غیرتم رو به یک چیز افزایش بدم تا حدی که حاضر باشم براش کتک بخورم اما توهینی بش نشه ؟؟؟
خیلی امید بخشه که حداقل یکی هست حرف های من رو بشنوه و
استاد هایی مثل شما هستند که راهنمایی میکنند . ممنونم که متن ها رو میخونید و جواب میدید ، نمیدونم واقعا چطوری باید از امثال خدمت گذارانی مثل شما تشکر کرد !؟ ❤
سلام مجدد خدمت محمد آقای عزیز
بنده شرایط شما را تا حدودی درک می کنم. اینکه میگم تا حدودی، چون جای شما نیستم. جالبه بدونید من هم شرایطی مشابه با شما در زمان خدمت سربازی داشتم. من در گروهانی بودم که ۱۰۰ نفر بود. تنها فارس در میان اون ۱۰۰ نفر من بودم و بابت فارس بودنم بارها مسخره میشدم و حتی توهین می شنیدم. من آن زمان با خودم فکر می کردم که واقعا چکار می توانم بکنم.اهانت ها و تمسحر آنها دیگه قابل تحمل نبود. جنگیدن با آنها سودی نداشت. چون هم تعدادشان زیاد بود و هم قدرت بیشتری از من داشتند و هم جنگیدن تاثیرگذاری نداشت. چندنفر را می توانستم بزنم؟ چند نفر را میتوانستم با اهانت ساکت کنم؟ فرض بر اینکه چند نفر را هم می زدم یا به آنها اهانت متقابل می کردم. پیامد های اینکار خیلی بدتر و پرهزینه تر بود و در نهایت فایده چندانی هم نداشت. پس یک تصمیم گرفتم.
تصمیم گرفتم که رشد کنم و یکی از بهترین سربازان پادگان در همه حوزه ها شوم. هم آموزش رَسته ( حوزه ای که در آن آموزش نظامی دیده بودم)، هم در نگهبانی هم در انضباط شخصی و هم در انجام مسئولیت هایی که به من سپرده می شد.
نتیجه این تصمیم چه بود : بدست آوردن احترام کادر ارتش و سایر سربازان.بعد از اینکه پیشرفت کردم هم مورد احترام بودم و هم حرفم خریدار داشت. اینجا بود که من توانستم تاثیرگذار باشم.
حالا پیشنهاد من به شما همین است. سعی کنید پیشرفت کنید و در جایگاهی قرار بگیرید که بتوانید موثر باشید. نمیخوام بگم رئیس جمهور یا نماینده مجلس بشید. فقط باید رشد کنید و از نظر خرد انسانی و جایگاه اجتماعی در مکانی قرار بگیرید که حرف تان موثر باشد.
با پاسخ دادن اهانت ها، با دعوا کردن و زد خورد کردن نه تنها نتیجه نمی گیرید بلکه برچسب های اشتباه نسبت به قومتان بیشتر می شود. آنگاه همه می گویند دیدید به چه دلیل به اینها فحش می دادیم. چون چنین و چنان بودند.
در نهایت اگر تحمل چنین شرایطی فوق العاده مشکل است، می توانید به شهر دیگری مهاجرت کنید. میدونم کار راحتی نیست، اما گاهی راه حل خوبی است. گاهی دوری از محیط بسیار مفید و راه حل مسئله است.
تعریف غیرت با آنچه که شما فکر می کنید متفاوت است. غیرت این نیست که از دعوا و زد و خورد نترسیم. این نیست که از مردن در راه عقاید نترسیم. غیرت به تلاش و سختکوشی در مسیر حل کردن مسائل به شکل سنجیده است.
امیدوارم روزی فرهنگ و خرد همه مردم ایران عزیز به جایی برسد که انسانها را بابت ملیت، دین، قومیت و زبان شان دسته بندی نکنند.
سلام خسته نباشید.. من ویس شماروگوش کردم اما شما گفتین فقط درک کنید ولی منظورتون این نیست که سکوت بکنید! دقیقا اگه بخواییم درک کنیم که باید سکوت کنیم ،وقتیم که سکوت کنیم رفتارها ادامه پیدا میکنه .. و اینکه میخواستم بگم من دبیرستانیم از حدود سه ماه پیش یه راهیو شروع کردم که کسیو با زبانم خدای نکرده مورد بی احترامی قرار ندم درصورتی که قبلا اینجوری نبود و من دوستانی دارم که از قبل این قضیه باهم بودیم و الان اگه یه کلمه زشتی هم بگن که میگن از روی رفاقته و من اگه بگم یعنی چی چرا این حرف رو زدی میگن خیلی آدم بی جنبهای هستی ،چرا اینقدر زود رنگ عوض کردی ویا خیلی مغروری این غرورت خیلی بیخوده.درصورتی که جنبه اصلا به اینکه هرحرفیو بهت بزنن و تو قبول کنی نیست!! ولی بنظر خودم این تغییر بسیار درست و عاقلانهای هست که کسی رو با زبانمون اذیت نکنیم. لطفا یه جملهای که ناراحت نشن و عاقلانه باشه و یکبار بگم به دوستام چی بگم؟ (چون این چندتا دوستی که الان دارم واقعا من رو دوست دارن اینا حاضرن بخاطر اینکه اذیت نشم حرفم رو قبول کنن ، خیلیهاهم ازاین دایره دوستان خارج کردم به عبارت دیگه ترکشون کردم چون دیدم با تذکر اوکی نشدو رفتارشون ادامه میدن) ..
سلام خدمت سرکار خانم سارای بزرگوار
قطعا منظور بنده سکوت نبوده. گاهی بنا بر یک سری دور اندیشی ها ما تصمیم می گیریم که در مقابل یک توهین حتی سکوت کنیم. اما این معنایش این نیست که این روش همه جا درست است و جواب می دهد. گاهی برخورد قاطعانه بهترین رویکرد است.
در مورد مطلبی که فرمودید یادتون باشه که این حق فردی ماست چی رو بگیم و چی رو نگیم. ما می توانیم هر چی دوست داشتیم بگیم و هر چی رو نخواستیم نگیم. امروز یه مدل صحبت کنیم و فردا یک مدل دیگه. کسی نمی تونه برای ما تکلیف تعیین کنه که چی بگیم و چطوری بگیم.
اما نکته مهم دیگه ای در این بین وجود داره. و اون اینکه باید مسئولیت شکل صحبت کردن و اینکه چه چیزی رو می گیم رو باید کاملا قبول کنیم. مثلا ممکنه من به دوستم بگم احمق و بگم شوخی کردم. گرچه ما شوخی کردیم، ولی دوست ما حق داره که این شوخی رو بپذیره یا نپذیره.اگر اون نپذیرفت، ما می توانیم به این شوخی ادامه دهیم، اما باید پیامدهای این ادامه دادن رو هم قبول کنیم. مثل برخورد تند او با ما، مثل ترک کردن ما و حتی پاسخ بی ادبانه او. چون قبلا به ما گفته بود که این شوخی رو نکنیم.
در نهایت چون شما به دوستان تون گفتید که نمی خواید حرف بدی بزنید، این انتظارو در اونها ایجاد کردید و حالا اونها حرف های شما رو بر اساس قضاوت خودشان بد یا خوب می دانند و بابت آنها شما را زیر سوال می برند.
اینکه شما امروز تصمیم داشته باشید حرف بد نزنید و فردا حرف بد بزنید جز حقوق فردی شماست. نشان از دورویی نیست، بلکه این یک تصمیم آگاهانه است. و عوض کردن تصمیم (نه عوض کردن تعهد، شما که به کسی تعهد نداده بودید) هم جز حقوق فردی شماست.
می تونید به اونها بگید که من که به کسی تعهد نداده ام که حالا متهم به دورویی باشم. من بر اساس شرایط موجود ممکنه که روش جدیدی در پیش بگیرم. این دو رویی نیست بلکه استراتژی است.
سلام اقای دکتر صحبت های شما عالی بود
از صمیم قلب متشکرم چون خیلی ذهنم به خاطر یک مسعله اشفته بود ولی العان اروم هستم
واقعا ممنون
سلام خدمت سرکار خانم نهال بزرگوار
خوشحالم که تونستم خدمتی هر چند کوچیک در جهت بهتر شدن حال شما انجام بدم
و ممنونم که نظر ارزشمندتونو برای ما نوشتید
سلام وقت بخیر من حدود س سال پیش با یه اقای اشنا شدم ک شروع رابطه ما برای ازدواج بود ودرواقع رابطه ما برای ازدواج شروع شد من بعد از یسال فهمیدم این اقا اسمشو بمن دروغ گفته تقریبا هربار که میرفتیم بیرون و ایشون چیزی میخرید منظورم رستوران یا فست فوده کارت بانکیشو طوری میگرفت ک من نبینم چن بار بهشون گفتم ک واقعا شما اسمتون اینه گفت اره توهم زدی از خدا نمیترسی تهمت میزنی و خلاصه یروز ایشون منو ب عمد برد سمت داشبورد ماشین ک مثلا ی قرصی و ازاونجا بدم بهشون ی پاکت گذاشته بود ک روش نوشته بود مثلا مهندس فلانی ک من مطمن شم اسمی ک بمن گفته همون اسم خودشه ک من با دیدن این پاکت بیشتر شک کردم و تلاشمو کردم بشناسمشون قبل اینهم تلاشمو میکردم ولی هربار ب در بسته میخوردم اینسری خلاصه فهمیدم ک بله دروغ گفته وقتی من فهمیدم ضربه بدی خوردم ولی اونموقع ایشون ی مریضی بدی گدفته بود و من نتونستم اینچیزای ک فهمیده بودم و باهاشون در میون بزارم از لحاظ روحی بشدت داغون بودن طوری ک فکر میکردن مریضیشون سرطانه خلاصه من نتونستم چیزی بگم و کنارشون موندم کم کم ایشون حالشکن بهتر شد و امیدواریشون برگشت ولی من بدجور وابسته شده بودم و اینسری ترس از جدا شدن نمیزاش چیزی بگم چون اگه میگفتم طبیعتا نباید تو این رابطه میموندم و موندن تو این رابطه ینی حق دادن ب کارای اون خلاصه ایشون حالشون بهتر شو و من خوشحال این اقا در طول این مدت یروزای میومدن و از اینده و هدف برا زندگی مطرح میکردن و یروز کاملا بی تفاوت انگار ک اصلا من وجود ندارم خلاصه من نمیدونستم چ چیزی انتظارمو میکشه تلفنای مشکوک و حرف زدنای مشکوک شروع شده بود هربار ی بهونه ی توضیح ک ایشون بنای منه کارگر منه خلاصه یروز طاقت نیوردم و شماره ای ک بهش زنگ میزد و برداشتم و تو تلگرام دیدم ی دختر خانمیه ازسون راجب اون دختر پرسیدم گفت نمیشناسمش خلاصه ی هفته گذشت و من نتونستم بازم بفهمه چیزیو و یشب ک دعوامون شد طاقت نیوردم ب این خانم پیام دادم شما فلانیو میشناسی ایشون صبح اس و تماس ک شما کی هستین در کمال ناباوری دیدم با این خانم هم در ارتباط بوده نه ماه از رابطشون میگذشته ودر کمال ناباوری ب ایشون هم فامیلیشو یچیز دیگه گفته خلاثه اون دختر گفت از رابطه خارج میشه و من ب ایشون گفتم باید حرف بزنیم منظورم طرفمه خلاثه گفتن چیزی بینشون نبووه و ن بمن تعهد دارن ب اون دختره ک منم کم کم فاصله گرفتم ولی باز تماس ک بی معرفتی و ی اشتباهو کردی پیراهن عثمان و هرسری میگی من باایشون موندم ولی هربار بدتر از قبل ناراحتی درونیم از یطرف فحشا و ناسزاهای این شخص از طرف دیگه طوری ک اینسری بمن تهمت های میزد ک واقعا مستحقش نبودم هربار ک فاصله میگرفتم میگفت سرت با کی گرمه ولی یادش نیست با من چیکار کرد الان این شخص هنوز تو زندگی منه هنوز بعضی وقتا راجب اینده حرف میزنه و بعضی وقتا میگه تو زنگم نزنی برام مهم نیست در صورتی ک پیگیرش نشم شاکی میشه با کسی هستم هربار ک توهین کرده گفتم چرا واقعا بی احترامی میکنی ولی خیلی راحت برمیگرده میگه چون بدت میاد بازم میگم .نمیدونم واقعا چیکار کنم س سال واقعا زجر کشیدم هربار ازش فاصله گرفتم دوباره اومده و من تو دلم نتونستم ترکش کنم واقعا نمیدونم چیکار کنم
سلام به سرکار خانم نیلوفر بزرگوار
کل مطالبی که نوشته بودید رو به دقت خوندم
اول موردی که باید روی اون بیشتر دقت و پافشاری می کردید موضوع دروغ گفتن اسم ایشون بود. نباید این موضوع رو ازش عبور می کردید و از ایشون به صورت جدی توضیح می خواستید. هیچ دلیلی قانع کننده ای برای گفتن این دورغ و پنهان کردن اسمش وجود نداره. حتی اگرهم باشه باید به شما اینو می گفت. وقتی فردی نام خودشو پنهان می کنه یعنی نمی خواد اجازه بده شما بشناسینش. بدون شناخت هیچ رابطه ای به درستی شکل نمی گیره.
رابطه ای که پایه اش با چنین دروغ بزرگی بنا بشه و اعتماد و احترام که جز مهمترین ارکان یک رابطه سالم هستند در اون وجود نداشته باشه ، اصلا به آینده اش نباید امیدوار باشید. الان که ایشون دسته گلی جدید زدن و با فرد دیگه ای هم رابطه عاطفی داشتند.
من هیچوقت به شما نباید بگم که چکار کنید. چون این شما هستید که باید تصمیم بگیرید. ولی فکر کنم کاملا واضح باشه براتون که با یک فردی که براحتی مهمترین مسائل مثل نام شو دروغ میکه و خیانت میکنه، باید چکار کرد.
من کاملا می فهمم که شما درد می کشید، وابسته شدید و جدایی براتون سخته، اما درد رو جای درست بکشید.
موندن در این رابطه درد کوناه مدت و بلند مدت بسیار بزرگ و بی نتیجه ای داره، ولی جدایی یک درد کوتاه مدت همراه با نتیجه مثبت داره.
دیگه تصمیم با شماست که یخواین درد رو با چه هدفی تحمل کنید.
به خودتون یه فرصت دوباره بدید برای اینکه بتونید در آینده با فردی باشید که به شما و شعور شما احترام میزاره و واقعا دوستون داره.
در نهایت پیشنهاد می کنم این مقاله رو حتما مطالعه بفرمائید که کمک تون میکنه این درد رو راحت تر تحمل کنید :
چرا نمی توانم از وابستگی عاطفی رها شوم؟
سلام وقتتون بخیر.
خواهش میکنم کمکم کنید. ۴ سال پیش آپارتمانی خریدیم که یک خانم میانسال مدیر گروه بود که خیلی به ما گیر میداد. در نهایت یکروز که باز تماس گرفته بود و خیلی بی ادبانه صحبت میکرد. منم گفتم خانوم دیگه با ماتماس نگیر بخاطر مساعل بی اهمیت همونجا بهمگفت احمق بیشعور و قطع کرد. باز نصفه با پسرهاش و شوهرش اومدن دم درب منزل ما. وتا تونست به من فحاشی کرد جلوهمسر من. حتی من چونقیافم شرقی هست . حتی به این قضیه هم به حالت تحقیر توهین کرد. و بعدم همه تلاششو کرد تا همسایه ها رو با چپ کنه ک موفق هم شد.متاسفانه ۴ ساله دارم عذاب میکشم . ازین که اینقدر توهین شنیدم و جوابی ندادم. نمیتونم فراموش کنم. دلممیخواد همینطوری بهش توهین کنم
سلام به سرکار خانم فرزانه بزرگوار
بنده حال شما را کاملا درک می کنم. چند نکته را اینجا ذکر می کنم که فکر می کنم باعث بشه حالتون بهتر بشه
اول اینکه کسی که توهین می کند اوج حقارت و ناتوانی خود را می رساند. انسان سالم و فهیم از طریق گفتگو و در نهایت اگر موفق نشد از طریق مجاری قانونی سعی می کند حق خود را بگیرد. ولی آنکه ناتوان و حقیر است به توهین روی می آورد.
دوم اینکه توهین همسایه شما گرچه کار ناپسندی یوده و ناراحتی شما هم طبیعی بوده اما اینکه چهارسال تمام شما را درگیر خود نگه داشته، دیگه به ایشون ربطی نداره و به خود شما برمی گرده. انگار که شما کنترل افکار و احساس تان را به دست ایشون دادید. توهین یک فرد به ما منطبق بر واقعیت ما نیست مگر اینکه ما آن را به عنوان واقعیت بپذیریم.
توهین فردی به ما واقعیت شخصیت اونو نشون میده نه ما رو. تا زمانی که ما آن را نپذیریم، نمی تونه به واقعیت ما تبدیل بشه.
سوم اینکه از آنجایی که ما نمی توانیم دیگران را کنترل کنیم، پس هر لحظه ممکن است از طرف فردی مورد اهانت و تمسخر قرار بگیریم. اما روی یک مورد کنترل داریم آنهم واکنش خودمان است. اینکه چه واکنشی نشان دهیم مسئولیتش با ماست. می توانیم توهین آن فرد را تبدیل به یک معضل فکری کنیم و با آن خود را آزار دهیم.یا اینکه می توانیم به ماجرا اینطور نگاه کنیم که توهین او نشان از ضعف شخصیت و ناتوانی در گفتگوی سالم است نه واقعیت من. چرا باید بابت حقارت دیگری خودم و فکرم را درگیر کنم.یادتون باشه ارزش و ویژگی های شخصیتی شما را دیدگاه بقیه تعیین نمی کنه بلکه واقعیت درونی شما و دیدگاه خودتون تعیین کننده است.
باسلام من ا مروز به ام بی احترامی شد اما از ترس دعوا واعتماد به نفسی که داشتم نتونستم جوابش رو بدم خیلی نگرانم که کسی میخواد در بیرون بی احترامی به ام بکنه نمی تونم جوابش رو بدم از ترس اینکه باش درگیر به ام ونتونم از نظر فیزیکی از خودم دفاع کنم حق هم به من است
باسلام من مروز به ام بی احترامی شد اما از ترس دعوا واعتماد به نفسی که داشتم نتونستم جوابش رو بدم خیلی نگرانم که کسی میخواد در بیرون بی احترامی به ام بکنه نمی تونم جوابش رو بدم از ترس اینکه باش درگیر به ام ونتونم از نظر فیزیکی از خودم دفاع کنم حق هم به من است
سلام به شما دوست عزیز آقا یا خانم راد بزرگوار
درگیری فیزیکی همیشه آخرین راه انتخابی باید باشه و اگر از من می شونید ۹۵ درصد اوقات حتی آخرین راه هم نباید باشه و تا می توانید از آن اجتناب کنید. چرا که پیامدهای بسیار سنگینی دارد که تقریبا همیشه از انجام آن پشیمان می شویم. دعوا نکردن و درگیر نشدن آن به به صورت فیزیکی اتفاقا استراتژی انسان های عاقل است. فرقی نمی کند که بزنید یا بخورید. در هر صورت پیامدهای بدی دارد. تا جایی که می توانید با حرف و عمل عاقلانه حق خود را بگیرید. وقتی راه های زیادی برای احقاق حق وجود دارد چرا دعوا. پیشنهاد می کنم دوره رایگان ما را حتما شرکت کنید. در این دوره راجع به قاطع بودن و گرفتن حق یک جلسه صحبت کرده ام.
البته ناراحتی شما را درک می کنم. وقتی حق مان خورده می شود خیلی زور دارد
اما اول یاد بگیرید که حق خودتان را به شیوه های صحیح بگیرید، و بعد خوشحال باشید که از درگیری های فیزیکی اجتناب می کنید.
در نهایت این واقعیت را باید بپذیرید که همیشه نمی توانیم حق مان بگیریم. هیچکس نمی تواند در همه موارد، حقش را بگیرد. هر قدر هم زور و قدرت داشته باشد. گاهی ناچاریم از حق مان بگذریم. البته گاهی. چون در بعضی مواقع گرفتن حق مان هزینه اش خیلی بیشتر از گذشتن ازحق مان است.
سلام ..
من نمیتونم حرف های منفی بقیه رو از ذهنم بیرون کنم
مثلا وقتی یکی بهم در مورد هدفم گفت گنده تر از توهاش نتونست تو میخوای …
خیلی حالم بده نمیتونم حرفشرو از ذهنم بیرون کنم
سلام خدمت جناب آقا نیمای عزیز
من کاملا درک می کنم که حرف و نظر اطرافیان ما روی ما تاثیر میزاره و نمیسه این تاثیر رو منکر شد
اما آنچه مسلمه اینه که حرف بقیه تا چه اندازه روی ما تاثیرگذار باشه دست ماست.
همه آدم ها با توجه به آنچه که می دانند و تا الان یاد گرفته اند فقط نظر شخصی و دیدگاه خودشان را راجع به ما و یا موضوعات دیگه بیان می کنند. آیا می توان گفت نظر آنها دقیقا منطبق بر واقعیت است؟ آیا نظر بقیه، واقعیت زندگی ما را معلوم می کند؟ قطعا نه. واقعیت زندگی ما را فقط خود ما می دانیم و درک می کنیم. آیا کسی که به شما می گوید نمی توانید از تمام افکار، ایده ها، انگیزه ها، اهداف،توانایی ها و استعدادهای شما با خبر است؟ معلومه که نه. اون فقط دیدگاه شو میگه. ولی اینکه دیدگاه اونو چقدر درست و مطابق با واقعیت بدونیم این دیگه انتخاب ماست.
از این بعد هر کسی به شما گفت نمی توانید، فقط کافیست در دلتان بگویید این نظر توست. نه واقعیت من.
البته بد نیست دلایل اون فرد رو هم برای اینکه می گوید شما نمی توانید بشونید. شما واقعا شما لازم باشد در مسیر رسبدن به هدف تون، مهارتی یاد بگیرید یا قبلش علمی رو لازم داشته باشید. که حتی اگر اینطور باشد بازهم مشکلی نیست. هز چیزی را که لازم باشد می توان با تلاش و آموزش یاد گرفت.
پدرم مدام به من توهین و بی احترامی میکنه
منو مقصر تموم مشکلات زندگی میدونه.هر چی میشه تو خونه، میندازه گردن من.مثلا لینکه چرا بیکاری .همه دانشجوها کارمیکنن..و من همیشه بهش میگم واقیتو که من میگردم دنبال کار اما پیدا نکردم خب.تقصیر خودشه که هیچ شرکت و کارخونه ای نداره .تمام مهندسایی که من میشناسم تو کارخونه و شرکت فامیلاشونن.من بی کس و کارم تقصیر خودمه؟…همه اتفاقات ؛ حتی اتفاقات مسخره ای مثل سرقت گلدونای اپارتمان….حتی اونم از چشم من میبینه!!!نمیدونم باید چیکار کنم.مدااام فحش میده و اذیتم میکنه .از طرفی اجازه نمیده خواستگار برام بیاد!!!من اگر ازدواج کنم و از این خونه برم ،چون دیگه منو نمیبینه احساس ارامش پیدا میکنه…البته من هیج وقت جوابشو نمیدم.نمیدونم کار درستی کردم یا نه.چون فک میکردم اینطوری که جوابشو ندم کوتاه میاد .اما اصلا اینطور نشده .و برعکس بدتر رفتارمیکنه با من.فعلا که مجردم باید چی کارکنم با این شرایط؟
سلام به شما دوست عزیز
آیا کسی که هست که پدر شما از اون حرف شنوی داشته باشه؟ کسی که پدر شما بهش احترام بزاره. می تونید مشکل تونو با اون مطرح کنید و ازش بخواین با پدرتون صحبت کنه. منتها نباید بفهمه که شما به ایشون چیزی گفتید. بلکه باید بگه خودم دیدم که با فرزندت اینطور رفتار کردی.حتما دلیل این رفتارهاشو بپرسه. دانستن دلیل رفتارهای ایشون به شما در گرفتن تصمیم درست کمک تون می کنه. اول مطمئن بشید که چرا اینطور رفتار می کنه.
بهترین پیشنهادی که من می تونم به شما بکنم اینه که از پدرتون مستقل بشید. اولین مرحله استقلال مالی هستش. میدونه سخته اما بالاخره شما باید به روزی مستقل بشید. چه بهتر از همین الان براش کاری انجام بدید. شاید هیچ راهی جز ترک پدرتون نباشه. برای ترک باید استقلال مالی داشته باشید. البته گاهی بعد از اینکه به استقلال مالی رسدید متوجه می شید که شاید دیگه نیازی به ترک نباشه. چون دیگه پدرتون میدونه که نمی تونه روی شما اعمال زور و قدرت کنه.
به ادم دورو چه جواب دندون شکنی بدهیم که دیگه واسه ما شاخ و شونه نکشه یکی از اطرافیانم دورو هستش و ما باهم خیلی مشکل داریم
سلام مجدد خدمت شما سرکار خانم فاطمه بزرگوار
بهترین جواب برای این چنین آدمها اینه که بهشون بگید که اون روی دیگه شونو می بینید.و لازم نیست برای شما نقش بازی کنه. قاطعانه و بدون ترس گفتن این حرف خیلی اینجور آدمها رو وادار به عقب نشینی می کنه.
سلام شوهر خواهر من یک ادم دورو هستش و همیشه با رفتارش و حرفاش منو اذیت میکنه شوخی های مذخرف و گیر دادن الکی نمیتونم تحمل کنم پیش بقیه رفتارش خوبه ولی وقتی با من تنها میشه کلا رفتارش عوض میشه چن بارم بهش گفتم من ادمی نیستم که باهام از اینجور شوخی هایی بکنید باید چجوری باهاش رفتار کنم که دیگه اصلا باهام شوخی نکنه چه خوب باشه چه بد و اینکه چجوری بهش بگم از ادم های دورو بدم میاد
سلام به شما سرکار خانم فاطمه بزرگوار
اگر بارها و بارها بهش تذکر دادید که اینکار رو انجام نده اما بازهم تکرار می کنه، راهی به غیر از ترک ایشون نمی مونه. باید بهش بگید که نمی خواین باهاش در ارتباط باشید و ناچارا بی محلش کنید. بی اعتنایی کم کم باعث میشه که از این رفتارهاش دست بکشه. تا زمانی که از طرف شما عکس العمل می بینه به این کارش ادامه میده. چون می دونه روی شما اثر گذاره.اما وقتی ببینه دیگه این رفتارش تاثیر نمی زاره ناجارا دیگه این کارو نمی کنه
سلام ببخشید ولی فایل سوتی شما راجع به ترک کردن بود ولی من رفیقامو دوستشون دارم و نمیخوام ترکشون کنم ولی بعضی اوقات رفتارشون با من خیلی ناراحت کننده میشه و بعضیاشون بد جوری ادمو زایع و مسخره میکنن میشه راهنماییمون کنید که چطور به ما احترام بزارن و چطوری جلوی مسخره شدن رو بگیریم
سلام به شما جناب آقای میلاد عزیز
ترک کردن برای زمانی که هست که به اونا تذکر دادیم و ازشون خواستیم که مارو مسخره نکنند اما اونا همچنان به اینکار شون ادامه میدن. دوست واقعی برای شما احترام قائله. نه اینکه کاری رو انجام بده که شما رو تا این اندازه ناراحت می کنه.برای اینکه شما رو مسخره نکنن باید ازشون بخواین که اینکار رو انجام ندن.باهاشون دوستانه صحبت کنید و بگید که اینکارشون به دوستی تون لطمه میزنه.بگید که شما دوست شون دارید و نمی خواین این رابطه خراب بشه. ولی این رفتار باعث خراب شدن رابطه قشنگ دوستی مونه. بگید که احترام برای دوام و ماندگاری یک رابطه دوستی خیلی مهمه.
البته خودتون هم باید اینکار رو انجام بدبد و به اونا احترام بزارید.
لطفا این صحبتها را با لحنی دوستانه و جدی بهشون بگید تا بدونن شما در خواسته تون قاطع هستید
سلام وقت بخیر
من نزدیک یکسال هست که با اقایی وارد رابطه شدم
شرط اولم واسه رابطمون احترام به هم دیگه بود چون من خودم ادم بد دهنی نیستم و همیشه احترام همه رو نگه میدارم اولین توهینی که به من کرد خیلی ناراحت شدم و شرط رابطمونو بهش یاداوری کردم کلی معذرت خواهی کرد ولی همون یکبار بود
بعد از اون سر هر چیزی که بحثمون میشه حتی اگه خودش هم مقصر باشه شروع میکنه به فحاشی و بی احترامی به من و خانوادم هر فحش و حرف بدی که فکر کنید به من و خانوادم میزنه میدونم موندن تو این رابطه اشتباهه حتی قرار بود ازدواج کنیم که خدارو شکر هربار یه چیزی پیش اومد و جور نشد
من حتی تو جواب بی اخترامی هاش یکبار هم جوابشو ندادم و همیشع سکوت کردم بعد که اروم شد بهش گفتم که چرا اتقد بی احترامی میکنی مگه من تا حالا بهت بی اخترامی کردم میگه هرچی لیاقتته بهت گفتم
ازتون میخوام کمکم کنید که چه جوری با این اقا رفتار کنم که انقد فحاشی نکنه چون دوسش هم دارم و متاسفانه وابستگی شدید به ایشون دارم
سلام به شما سرکار خانم ستاره بزرگوار
واقعیتش اینه که وقتی احترام در رابطه ای نباشه، امیدی به بقای اون رابطه وجود نداره
شما نمی تونید ایشون رو کنترل کنید یا تغییر بدید. فقط روی رفتار خودتون کنترل دارید. متوجه هستم که به ایشون علاقه دارید، و به قول خودتون وابسته هستید اما لازمه با این واقعیت روبرو بشید که ایشون تا زمانی که خودشون نخوان تغییر نمی کنند. با اینکه به ایشون تذکر دادید اما همچنان اینکار رو انجام میدن معلومه لزومی به تغییر رفتار در خودش نمی بینه. و حتی در کمال بی ادبی به شما گفته این توهین ها لایق شماست. مطمئن باشید اگر با ایشون ازدواح کنید نه تنها بهتر نمیشه که حتی بیشتر از گذشته به شما توهین خواهد کرد.
اگر رابطه تونو با این فرد ادامه بدید، عزت نفس شما رو به کلی نابود می کنه و درد فراوانی خواهید کشید. اما چرا درد رو جای درست نمی کشید. موندن و ترک این آقا هر دو دردناک و تلخه. اما درد ترک کردن حداقل به یک نتیحه خوب ختم میشه و فایده داره. ادما درد ماندن با او هیچ نتیجه ای نداره.کمک تون می کنه با این واقعیت راحت تر کنار بیاین. البته این شما هستید که باید تصمیم بگیرید. اما یادتون باشه که هر تصمیمی، پیامدهایی به دنبال داره. این انتخاب شماست که می خواین مسئولیت پیامدهای کدوم تصمیمی رو بپذیرید: ماندن یا رفتن. فرصت پیدا کردن یک فرد مناسب که به معنای واقعی شما رو دوست داره رو از دست ندید. کسی که شما رو واقعی دوست داره قطعا به شما احترام میزاره.چون احترام اساس یک رابطه سالم است.
لطفا از واقعیت فرار نکنید. و پیشنهاد می کنم حتما مقاله زیر رو مطالعه کنید :
خودپذیری چیست؟ و چرا به خودمان دروغ می گوییم؟
ممنون از راهنماییتون
من این رابطه رو تموم کردم به قول شما هر دو دردناکه ولی بهتر اینه که اینجوری درد بکشم تا اینکه ذره ذره تموم بشم. اینطوری بعد یه مدت میتونم دوباره شروع کنم. روزای سختیه ولی توکلم به خداس دعا کنید برای ارامش دلم???
سلام مجدد خدمت سرکار خانم ستاره بزرگوار
بسیار عالی. تبریک میگم که با جسارت تصمیم درستی گرفتید. امیدوارم در این مسیر بتونید محکم قدم بردارید
چنانچه احساس کردید که کمکی از دست ما بر میاد یا اینکه سوالی داشتید ما در خدمت شما هستیم
می توانید سوالات خودتونو در قسمت نظرات سایت یا از طریق شبکه های اجتماعی با ما در میان بگذارید
اکانت شما در شبکه های اجتماعی در تلگرام و واتس اپ :
۰۹۱۹۸۰۴۰۴۰۱
سلام من از یکی از همکارام خوشم اومده. بنده وایشون تو یه گروه هستیم.یه بار تو گروه این آقا آهنگ خیلی عاشقانه فرستاد بعدش ک من نوشتم عالیه ایشون بلافاصله یه آهنگ عاشقانه دیگه فرستادن. من شنیدم برای اینکه پسری عاشق دختربشه باید دختر کم محلی کنه و خیلی در دسترس نباشه ولی من هربار یکم ازشون دور شدم ایشون خیلییییی سرد شدن و کم محلی کردن ولی بعدش دوباره خوب شدن. نمیدونم دوسم داره یانه ولی نشونه های زیادی دیدم
۲تاسوال داشتم اینکه من چجوری رفتار کنم باهاشون؟ چون من یکم کم محلی میکنم صدبرابر کم محلی میکنه
دوم اینکه آیا یه پسر بی دلیل آهنگ عاشقانه برای دختر میفرسته؟
سلام به شما سرکار خانم نرگس بزرگوار
متاسفانه این واقعیت وجود داره که بعضی انسان ها به کسانی که از طرفشون کم محلی می بینند بیشتر جذب می شوند منتها به شرطی که اونها رو دوست داشته باشند
اگر خود شما به فردی هیج علاقه خاصی نداشته باشید و اون شمارو دائما بی محل کنه آیا بهش جذب میشید؟؟ معلومه که نه.
ولی اگر علاقه باشه احتمالا این جذب اتفاق میفته
اینکه یک نفر آهنگ عاشقانه برای شما بفرسته دلیل محکمی مبنی بر اینکه شما رو دوست داره نیست. گرچه می تونه این احتمال رو قوت ببخشه.
اگر شما فردی هستید که حتما باید دیگران بهش ابراز علاقه کنند پس باید سعی کنید علاقه تونو به ایشون به روشهای غیرمستقیم نشون بدید تا ایشون جرات کنه و جلو بیاد. ممکنه به شما علاقه داشته باشه اما از ترس پاسخ نه شما جلو نمیاد.
اما چه جوری؟ یه سرچ در گوگل بزنید با این عنوان که “از کجا بفهمم که یه دختر از من خوشش میاد “. مقالات زیادی میان که رفتارهای مختلف یه خانم علاقه مند رو نشون میده. بعضی از اون رفتارها که مطابق با شخصیت شماست و می توانید انجام بدهید رو انتخاب کنید و اونا رو انجام بدبد تا بفهمه که شما بهش علاقه دارید.
سلام خسته نباشید . ۱۸ سالمه و دختر اول خانواده ام و دوتا خواهر کوچکتر دارم . پدرم مدام بی دلیل باهام بد رفتاری میکنه و بد دهنی ونفرین میکنه و جلوی جمع غرورمو خورد میکنه با بقیه مقایسه میکنه سرم داد میزنه کتک میزنه کاری کرده که بقیه هم به خودشون اجازه میدن همین طوری رفتار کنن عزت نفس وغروری برام نزاشته احساس حقارت میکنم . بقیه هم از اینا استفاده میکنند واذیتم میکنند .
اصلا مراعات نمی کنه امسال کنکور دارم مدام بهم امر و نهی میکنه نمی زاره درس بخونم .
پدرمه نمی دونم چی کار کنم واقعا نیاز به کمک دارم لطفا راهنمایی کنید .
سلام به شما سرکار خانم لیلی بزرگوار
به نظر بنده پدر شما نمی دونه که این رفتارش چه آسیبی میتونه به شما بزنه. گرچه به عنوان پدر به احتمال قوی فکر می کنه که این شیوه رفتار در نهایت به نفع شمائه، اما کاملا در اشتباهه. به عنوان اولین گام باید پدرتونو از آسیب های این رفتارش آگاه کنید. اگر در خانواده کسی رو دارید که میتونه با پدرتون صحبت کنه و همین حرف هایی رو که به بنده زدید، به ایشون بگه، خیلی خوب میشه. اگر ندارید کسی که پدر از حرف شنوی داره. مثل مادر یا پدر خودش یا برادرش. به هر حال باید پدر متوجه بشه که این کارش اشتباهه. البته قبل از اینکه این موضوع رو مطرح کنید با کسی، مطمئن بشید که این فرد مورد اعتماد و احترامه پدر و از طرفی پدرتون تصور نکنه که قصد شما خراب کردنش پیش اون فرد بوده. ممکنه بگه چرا به خودم نگفتی. اگر فکر می کنید خودتون می تونید بهش بگید عالبه. البته فکر می کنم اگر یک نامه برای ایشون بنویسید و توی نامه حرفاتونو بزنید خیلی تاثیرگذارتره. سعی کنید لحن نامه تند نباشه و فقط مشکلاتی که با این رفتار پدر پیدا کردید رو بنویسید. حتما سعی کنید براش بنویسید دوسش دارید اما رفتارهاش چه مشکلاتی برای شما به وجود آورده. براش بنویسید که دوست دارید درس بخونید و موفق بشید تا باعث افتخار ایشون بشید. اینکارو انجام بدید و نتیجه شو دوباره به بنده اطلاع بدید.
سلام خسته نباشید.
عذر میخوام من یک سوالی برام در این زمینه پیش اومده
من فردی هستم که همیشه مبادی اداب بودم و برام رفتار و شانم خیلی اهمیت داره
نمیدونم چرا و به دلایلی که نمیدونم اطرافیانم هیچوقت از وجود من، مشارکت من، راضی نیستن و همیشه بیخود و بی جهت و سر چیزای خیلی خیلی معمولی شروع میکنن به اهانت کردن به من…عجیبه من وقتی علت رو از اطرافیان جویا میشم میگن به خاطر اینه که اونا همشون همینن و دوست داشتنشونو اینجوری نشون میدن ولی نه من نمیتونم قانع بشم چون اصلا برام باورکردنی نیست که فردی همچین رفتاریو بروز بده من فرق شوخی و جدی رو کاملا متوجه میشم به نظر من واقعا از عمد این کارو میکنن و نمیدونم چرا من ادم منزجر کننده ای هستم؟ همیشه سعی کردم مهربون و فروتن باشم ولی دیگران از من متنفرن …کم کم دارم از خودم متنفر میشم حتی افراد مطرود هم با من بد رفتار میکنن وقتی میخوام بهشون کمک کنم …همه ی تست های افسردگیم جوابشدن مثبت میشه و حد بالا نزدیک خودکشی رو نشون میده …دلم میسوزه چون خانواده ام سعی کردن که زندگی خوبی برام فراهم کنن ولی من دارم مریض و افسرده میشم …از خودم واقعا متنفرم واقعا میگم حس میکنم هیچ کس چشم دیدنمو نداره حتی وقتی هم که میخوام خرید کنم اخرین نفری هستم که فروشنده بهم توجه میکنه واقعا خسته شدم.
سلام به شما سرکار خانم پارسیان بزرگوار
مبادی آداب بودن و فروتن بودن بسیار عالی و پسندیده است
از اینکه رفتار درستی دارید نباید ناراحت باشید. اما گاهی فروتنی با ناتوانی در ابرازوجود و مبادی آداب بودن با از شور درآوردن قاطی میشه و مرزشون مشخص نیست.
اگر شما آخرین نفری هستید که فروشنده بهش توجه میکنه به خاطر اینه که ابرازوجود نمی کنید و منتظر می شید که ایشون به شما توجه کنه. برای فروشنده، معمولا فرق نمی کنه مشتری کی باشه چون اصلا شناختی روی مشتری ها نداره پس به کسی توجه می کنه که ابراز وجود کنه و حرف بزنه و خواسته شو بگه. نه کسی که حتی مودب یه گوشه وایساده.
اما در مورد دیگران. من فکر می کنم نیاز به توضیح بیشتری از طرف شما دارم. اما با همین توضیحات کوتاه شما، باید بگم که ما نمی توانیم دیگران را کنترل کنیم. و فقط وفقط روی خودمان کنترل داریم. اینکه دیگران شما را دوست ندارند، اگر واقعا مشکلی از سمت شما نباشه ( که بعید می دانم اینطور باشه احتمالا در رفتار شما هم مسئله ای وجود داره) پس جای نگرانی نیست. ما نمی توانیم از آنها بخواهیم ما را تحت هر شرایطی دوست داشته باشند. اما نباید این عدم توجه و تنفر دیگران را به درون خود انتقال دهیم و انتخاب آنها را ما هم انتخاب کنیم. دیگران من را دوست ندارند، اما خودم که می توانم خودم را دوست داشته باشم.
پیشنهاد من اینه که برای درمان افسردگی تون حتما حتما به یک روان درمانگر مراجعه کنید. خیلی می تونه بهتون کمک کنه.
نگران نباشید. مسئله تون قابل حله. فقط لطفا به یک روان درمانگر هر چه زودتر مراجعه کنید. چون برای درمان افسردگی نیاز به کمک یک روانشناس دارید. و یادتون باشه که آدم عاقل و بالغ به روانشناس مراجعه می کنه چون میدونه مشکلی داره که برای حل آن نیاز به کمک داره. این جمله آخر رو از این جهت گفتم که فکر نکنید مراجعه به درمانگر چیز بدیه یا حتما باید مشکلی حادی داشته باشید که مراجعه کنید.
ممنون از پاسختون
من نمیدونم سوال درسی پرسیدن توی گروه درسی یا خواهش برای اینکه کسی یک دقیقه کانال تلوزیون رو عوض کنه اشکالی در رفتار من هست که پاسخش توهین بسیار شدیدی از طرف بچه های کلاسمونه که منجر میشه من به ناظم اطلاع بدم تا براشون تنبیه مشخص کنن یا مثلا دعوا کنم با کسی سر یک مسئله بچگونه…من خیلی محترمانه هم خواسته و سوالاتم رو مطرح میکنم بعد کشمکش های فراوون همه مدعی هستن که با من شوخی کردن و من جنبه ندارم یا اگه خیلی منصف باشن یه عذر خواهی ساده کنن و بحثو جمع کنن
من همیشه سعی کردم فرد محبوبی باشم همه دوستم داشته باشن ولی نتیجه عکس داده نمیدونم چرا انگار به قولی روو اعصاب همه هستم خیلی عجیبه من ادمی هستم که سرم به تنم میارزه و پوینت های خیلی مثبتی توو زندگیم دارم خداروشکر و از خونواده سرشناس و محترمیم خانواده ام افراد محبوب و پر طرفداری بین ادمای نسبتا بالا رتبه ان هیچوقت و هرگز حتی سعی نکردم چیزیم رو به رخ کسی بکشم تا همه با من حس راحتی کنن ولی خودم هیچ بهره ای نبردم بعضیا میگن به علت حسادته…من نمیخوام اینجوری فک کنم ولی هرچی که هست من خیلی اذیت میشم من ادم ارومی هستم و حوصله کشمکش یا حتی ادب کردن کسی رو ندارم متاسفانه بین دوستامم کسی اونقدر حامی من نیس که جلوی بقیه به خاطر من بایسته و ازم دفاع کنه حس میکنم کلا ادم بی پناهی هستم
سلام مجدد خدمت شما
با توجه به مواردی که ذکر کردید من فکر می کنم شما به مقدار روی مسائل و دیدگاه و رفتار دیگران حساسیت بیش از حد دارید و یا اینکه تفسیرتون از رفتار بقیه، تفسیری نیست که به شما کمک کنه. نمی دونم دوره رایگان را شرکت کردید یا خیر . در این دوره بنده یک جلسه کامل و مفصل در مورد تفسیر درست و سازنده از مسائل صحبت کرده ام که می تونه هم به نوع نگاه شما کمک کنه و هم عزت نفس تونو افزایش بده.
چنانچه در این دوره شرکت نکردید پیشنهاد می کنم در این دوره غیرحضوری با کلیک روی عبارت زیر شرکت کنید :
دوره رایگان اعتماد به نفس و عزت نفس
اگر هم در دوره قبلا شرکت کردید پس حتما درس ۴ دوره را مجددا ببینید و تمرین های اونو انجام بدید.
امیدوارم توانسته باشم به شما کمک کنم
سلام
۴۱سالمه و ایران زندگی نمیکنم،تا حالا هیچ رابطه جدی نداشتم ولی مدت ۷ ماهه با یک آقای ایرانی که قبلا با یک خانم آلمانی ازدواج کرده بود و زندگی شون از هم پاشیده دوست شدم،۴ماه اول دوستیمون همه چی خوب بود تااینکه بددهنی کردنهاش و تحقیر کردنهاش شروع شد
مدام میگه از اینکه تا خوش هیکل نکنی خودت رو باهات جایی نمیرم،احمقی،شخصیت نداری و اینکه افسرده ای و افکار منو خیلی درگیر خودت کردی و …. و اینکه واسه این تاحالا ازدواج نکردی و تنهاموندی چون اخلاق گندی داری و به خانوادم خیلی توهین میکنه و میگه بی خانواده و اینکه خودش شیرازی هست، خودش رو دارای تمدن میدونه و به من میگه ترکی دیگه اصالت نداری ووووو….
خودش رو که خالی میکنه چند روزی باهام خوبه ولی باز هفته بعدش تکرار میکنه
یعنی قشنگ هفته ای یکبار اینکارها و رفتارها تکرار میشه.
من اینجا خیلی تنها هستم ،نمیدونم باید چکار کنم
نمیدونم بایدولش کنم یا با این اخلاقش کنار بیام؟
هر چقدر با محبت باهاش رفتار میکنم فایده ای نداره اصلا راضی نمیشه و مدام میگه آدمت میکنم،تو رو خدا کمکم کنید بتونم تصمیم درستی بگیرم
سلام به شما سرکار خانم فتانه بزرگوار
امیدوارم حالتون خوب باشه
در هر رابطه ای یکی از اصولی که نشانه علاقه واقعی طرف مقابل است احترام است. وقتی کسی میگه شمارو دوست داره یعنی اینکه برای دیدگاه، شخصیت و عقاید شما احترام قائله. علاقه باید در عمل نشون داده بشه. این شما هستید که باید تصمیم بگیرید که با ایشون بمونید یا جدا بشید
اما اجازه بدید یک واقعیت رو بهتون بگم. تنهایی بهتر از بودن در یک رابطه اشنباه است. مخصوصا رابطه ای که دائم به ما بی احترامی میشه و تحقیر می شیم. ادامه چنین روابطی عزت نفس ما را از بین می برد و باعث می شود باور کنیم که انسانی حقیر و فاقد حق برای داشتن یک رابطه زیبا هستیم. کسی که در یک رابطه رمانتیک حتی غیر رمانتیک برای فرد مقابل احترام قائل نیست، هیچوقت نمی تواند یک دوست خوب و قابل اعتماد و اتکا باشد.
این فرد نه تنها به شما احترام نمی گذارد بلکه تمام تلاشش را می کند تا شما را تبدیل به کسی کند که نیستید. اگر علاقه اش به شما واقعی بود یا یهتر بگوییم خود واقعی شما را دوست داشت، شما را همین طور که بودید قبول می کرد و بهتون احترام می گذاشت.
فکر می کنم الان می تونید تصمیم عاقلانه ای بگیرید برای ماندن یا ترک این رابطه.
سلام خسته نباشید من دختری ۲۴ ساله هستم ارشد مدیریت دارم …من ۹ ماهه ک عقد کردم نامزدم از هفته دوم عقد هربحثی ک میشد شروع میکرد به توهین کردن به من و خونوادم مثل کاربرد کلماتی مانند آشغال و …. خیلی نصیحتش کردم ک ادم وقتی عصبانی میشه نباید از کلمات توهین و بدهنی استفاده کرد …..اخرش میاد ببخشید میگه و میگه من نمیفهمم چی میگم تو به دل نگیر……میخام ازتون بپرسم ادامه دادن با این فرد برای زندگی درسته ؟ یا باید جدا بشم؟!
سلام به شما سرکار خانم رها بزرگوار
رعایت احترام در هر شرایطی حتی در شرایطی مانند بحث و جدل لازم و مهم است. اگر فردی یک بار دچار چنین خطایی شود و در بحث های دیگر دیگر اینکار را نکند، این یک بار قابل چشم پوشی است. اما وقتی به او تدگر می دهید و او همچنان این کار را تکرار می کند معلوم است که فعلا یا اصلا قصدی برای ترک این کار اشتباه ندارد
اینکه با این فرد بمانید یا جدا شوید تصمیمی است که باید خود شما بگیرید. اما بنده نکاتی مطرح می کنم که برای گرفتن تصمیم مناسب کمک تان کند :
اول اینکه وقتی به این فرد تذکر می دهید باید قاطع باشید و روی حرفتان بایستید. این نباشد که هر بار سعی کنید فقط با مهربانی تذکر دهید. البته تذکر مهربانانه برای یکی دوبار اول ممکن است مفید باشد اما وقتی بی احترامی های ایشان تکرار می شود آن وقت نیاز به تذکری قاطعانه و محکم تر از قبل دارد.تذکر قاطعانه معنایش تذکر با تندی یا بی احترامی نیست، بلکه یعنی محکم بگید که این حرکت ایشان شما را ناراحت می کند و حتی برایش تنبیه در نظر بگیرید مثل منع کردن او از دیدار یا تماس با خودتان. فقط برای اینکه متوجه کار اشتباهش بشود و بداند شما در حرف و رفتارتان قاطع هستید. وگرنه قهر طولانی مدت توصیه نمی شود چرا که تاثیرگذار نیست و به اصل رابطه ممکن است لطمه بزند.
دوم اینکه اگر ایشان بهانه هایی نظیر اینکه من نمی توانم جلوی خودم را بگیرم یا نمی توانم خشم خودم را کنترل کنم می آورد یا عادت کردم به این طرز صحبت، پس به او بگویید ( حتما تذکرات را در حضور دو نفره تان به او بگویید نه جلوی بقیه) برای کنترل خشم خود به یک مشاور مراجعه کند و اگر کاری صورت ندهد بعید است که رابطه تان سرانجامی داشته باشد. زیرا که احترام یکی از اساسی ترین ضروریات دوام و بقای یک رابطه سالم است.
در نهایت اگر ایشان هیچ توجهی به تذکرات و صحبت های شما نکرد و هیچ تغییری ایجاد نکرد یا اینکه تغییرات کوتاه و موقتی بود و دوباره ادامه داد آنگاه شما باید یک تصمیم بگیرید :
می خواهید با فردی زندگی کنید که احترامی حداقل در کلام برای شما قائل نیست و در آینده هم وقتی زیر یک سقف رفتید قطعا بدتر از این برخورد خواهد کرد یا پیامدهای جدایی از ایشان را می پذیرید.
سلام وقتتون بخیر من مدت ۵ سال هست که ازدواج کردم و از همان روز اول برخورد من با خانواده ی شوهرم با بی محلی شدید و تیکه پرانی های اونها مواجه شدم طوری که انگار من داخل جمع وجود ندارم بی محلی میکنن،از آنجاییکه جوانهای این خانواده به شدت بی بند و بار هستند و هیچ حدودی را رعایت نمیکنند و من هم به شدت از بی بند و باری متنفر هستم حاضر نشدم تا در محافل خصوصیشان حضور پیدا کنم که همین باعث بدتر شدن رفتار آنها با من شد البته که سیاست کلی اونها بی محلی به عروس هست و اینکه عروس رو به حساب نمیارن،نا گفته نماند در تمام این سالها تمام سعی خودم را کردم تا با خوبی کردن و صحبت کردن مشکلات را حل کنم اما رفتارهای خواهر و برادر شوهرم هر روز بدتر میشود و مادر و پدر همسرم ما را تحت فشار میگذارند تا به دخترشان احترام و محبت کنیم یک طرفه و دائم من را مقصر میدانند همسر من هم گاهی اوقات تحت تاثیر حرفهای مادر و پدرش با من بد رفتاری میکنه.ناگفته نماند که تمام عروسهای این خاندان از طبقات پایین جامعه هستن مثل جاری خودم و به شدت خودشان را تحت هر شرایطی تطبیق میدن با وضعیت موجود گویا اصلا جاری من شخصیت نداره،اما من چون مثل خودشان از موقعیت مالی خوبی برخوردارم با من بدرفتاری و بی محلی میکنه دخترشون
میشه بگید با بی محلی ها و بدی کردن های خواهر شوهرم باید چه کنم و دلیل این همه بی محلی و بد رفتاری چیه
سلام به شما سرکار خانم مریم بزرگوار
اینکه چرا خواهر شوهر شما این چنین رفتار می کند را دقیق نمی توان توضیح داد. چون نیاز به اطلاعات بیشتر وجود دارد. اما می تواند عواملی مانند حسادت، تربیت غلط و مشکلات روانشناختی خود ایشان تاثیرگذار باشند.
با توجه به اینکه فرمودید که همه کار کردید تا بتوانید با آنها مدارا کنید و مشکلات را حل کنید پس می توان نتیجه گرفت که آنها نمی خواهند با شما مسئله شان حل شود. از طرفی هم شما عقایدی دارید که به خاطر پایبندی به آنها نمی توانید بیشتر از این به آنها نزدیک شوید چراکه شاید مجبور باشید برای صمیمی تر شدن در محافل شان شرکت کنید.
به نظر بنده وظیفه شما فقط رعایت احترام ایشون و سایر اعضای خانواده همسرتون هست. اما نه این معنا که آنها هر کاری هم کردند شما فقط احترام بگذارید. تا جایی احترام بگذارید که آنها هم به شما احترام میگذارند و چنانچه آنها به این اصل پایبند نبودند باید حتما یک رفتار متفاوت در پیش بگیرید. مثلا اینکه به همسرتان بگویید اگر احترامم رعایت نشود دیگر به منزل شان نمی آیم. همیشه مدارا کردن فایده ندارد گاهی باید قاطعانه روی رعایت حقوق خودتان بایستید.
در نهایت بدانید که هر کاری که انجام دهید و هر مسیری که انتخاب کنید قطعا پیامدهایی خواهد داشت. باید تصمیم بگیرید که می خواهید مسئولیت پیامدهای کدوم مسیر را انتخاب کنید و بپذیرید.
سلام ببخشید من یه مشکل با همکلاسی ام دارم و نمیدونم چیکار کنم اون به من یک تهمت زده که هرچقدر هم بهش میگم قبول نمیکنه اشتباه میکنه الان هم با من قهر هست و سعی میکنه آبروی من رو ببره و منو مسخره میکنه قبلا من با اون دوست بودم ولی به خاطر یک سری سوء تفاهم با من دشمنه اصلا هم هیچ حرف منو قبول نمیکنه و حتی من رو پیش بقیه هم کلاسی هام خراب کرده و اونهاهم از من آروم آروم دور میشن.خیلی ممنون اگه پاسخ بدید.
سلام به شما دوست عزیز جناب آقای محمد
وظیفه شما به عنوان یک دوست این بوده که واقعیت رو به دوست تون توضیح بدید
اینکه ایشون قبول کنه یا نه در حوزه کنترل شما نیست. حتی اینکه بقیه افراد کلاس هم باور کنند یا نه بازهم در حوزه کنترل شما نیست. به نظرم چون خود شما می دونید که اینکار رو انجام ندادید لازمه که با اعتماد به نفس رفتار کنید. به خودتون مطمئن باشید چون رفتار همراه با ترس و تردید باعث میشه دیگران فکر کنند اینکار رو انجام دادید. با اطمینان بگید اینکار رو نکردید و کسانی که اینطور فکر می کنند و به من تهمت زدند رو نمی بخشم.
خیلی ممنون بابت کمکتون
تمنا می کنم
در خدمتتون هستم
سلام استاد
من یک پسر ۱۸ ساله هستم که بیشتر اوقات از طرف برادر بزرگم که ۲۸ سالشه مسخره میشم ولی بعضی اوقات جلوی مادرم بهم میگه دیوانه و خلوچل و احمق و اینجور چیزا
لطفاً راهنمایی کنید باتشکر
سلام به شما جناب آقا میلاد عزیز
چرا با برادرتون صحبت نمی کنید و بهش نمی گید که این کارش چقدر شما رو ناراحت می کنه؟
البته نه اینکه با تندی. بلکه صداش کنید و بگید می خوام راجع به یه موضوع مهم باهات صحبت کنم. بهش بگید که اینکارش شما رو خیلی ناراحت می کنه و بگید خیلی تاثیر منفی روی شما می گذاره. شاید واقعا نمی دونه که اینکارش چقدر میتونه به شما آسیب بزنه
سلام وقت بخیر و خسته نباشید.
من ۲۷ سال سن دارم و یک شرکت دولتی مشغول به کار می باشم.
باتوجه نوع شخصیت من (اکثر شاد و خنده بر لب) بودن بیقه همکاران احساس می کنند من همه آنها رو مسخره میکنم و به نوعی یه چهره منفی همه نسبت به من دارن.
در حالی که من به شخصه خودم به هیچ کسی تا بحال نه به دید مسخره بازی نگاه کردم و نه واقعا همچین دیدی داشتم.
بنظر شما برای حل این مشکل من باید چه کارایی انجام بدم و چه کارها و رفتارهای را اصلاح کنم؟
با تشکر فراوان
سلام به شما سرکار خانم هیوای بزرگوار
دقیقا ذکر نکردید که چه رفتارهایی دارید
اما شاد یودن و لبخند به لب داشتن چیزی نیست که باعث بشه بقیه فکر کنند ما داریم مسخره شون می کنیم
چرا با همکاران تون صحبت نمی کنید تا مطمئن بشید که اونا راجع به شما چه فکری می کنند.
مثلا از یکی از همکاراتون اینطور بپرسید که به نظرت بقیه همکارا فکر می کنن من مسخره اش می کنم؟
اگر تایید کرد بپرسید چه رفتاری به نظر ایشون در شما هست که باعث شده اونا چنین فکری کنند.
بعد اون رفتارها را اگر واقعا اشتباه بودند اصلاح کنید.
در ضمن براش توضیح بدید که این تیپ شخصیتی شماست و اصلا هدف تون مسخره کردن بقیه نیست
خیلی ممنون استاد گرامی که وقت گرانبهای خود را صرف پاسخ و حل مشکلات ما منماید.
راجع به این مسئله وقتی با همکارهام حرف زدم میگن( وقتی که با حرف می زنی این نیشخندی که داری ما حس بدی بهمون دست میده)
حالا من خیلی سعی کردم خودمو اصلاح کنم و به یه جاهای رسیدم.
خیلی ممنون
سلام مجدد خدمت شما
خواهش می کنم. پاسخگویی به سوالات کاربران عزیز سایت افتخار بنده است
بسیار عالی
چقدر خوب که شما از راه درست گفتگو وارد شدید و اونا هم بهتون صادقانه گفتند
فقط کافیه از این بعد آگاهانه روی این موضوع کار کنید
خیلی راحت میتونید حلش کنید
سلام ممنونم از وقتی که برای من گذاشتید حرفاتون کاملا منطقی بود ولی خوب چون من شخصیت زودرنج و حساسی دارم نتونستم این جور برخوردها رو نسبت به خودم اونم بعد از سه سال فعالیت صادقانه در اون گروه و کسانی که من رو میشناختن یک شبه تبدیل بشم به یک آدم بدجنس رو تحمل کنم واقعا سخت بود درست عین این بود که همه کاسه کوزه ها سر من بشکنه من پشت سر اون شخصی که باهاش بحثم شد چیزی نمیگم که غیبت بشه ولی اون شخص آدم درستی نبود و من همون دم که دیدم بهم گیر داده و مستقیم بهم حتی گفت ناراحتت میکنم باید فوری اونجا رو ترک میکردم ولی خوب یه جورایی لج کردم و شدم آدم بده!
خوب عذاب آور دیگه دست من نبود این حجم از ناراحتی ولی من دلایلی که گفتم کاملا روشن بود که اگر اون اشخاص منطقی بوده باشن و منم خوب شناخته بوده باشن حتما من رو درک میکردن، دقیقا همینطور که شما فرمودید بارها شده بود که من ناراحت شده بودم و به روی خودم نیاورده بودم که انگار من تبدیل شده بودم به یک بت اخلاق درحالی که قبلترش من در قالب اعتراض گفته بودم که من یک آدمم ناراحت میشم عصبانی میشم ولی با توجه به اینکه من اون اشخاص رو ملاقات نمیکنم و برام اهمیت خاصی ندارن از راهنمایی و نصیحت شما استفاده میکنم و دیگه به جایی که آزارم میده بر نمی گردم کاملا حق با شماست و خیلی خوب عمق مطلب رو درک کردید آفرین به نکته سنجی و هوشمندیتون ??
خیلی ممنون از شما و وقتی که گذاشتید برای من سایت بسیار عالی دارید خدا خیرتون بده موفق و موید باشید بزرگواری فرمودید ???
سلام مجدد خدمت شما
خوشحالم که توانستم باری هر چند کوچیک از ذهن شما بردارم
و تبریک میگم که انقدر نگاه عاقلانه و همراه با درکی به این اتفاق دارید
سلام خسته نباشید جدیدا من وارد جریان ناخواسته ای شدم که روی وجهه من خیلی اثر منفی داشته و به من گفتن که تو همش این مدت تظاهر میکردی به چیزی که نبودی درحالی که اصلا واقعیت نداشته و من شخصیت آرام و صلح طلبی دارم و جنگ و جرو بحث بشدت بیزارم ولی متاسفانه همیشه درگیر این قضایا میشم من وقتی دیدم که بهم چپ و راست تیکه و کنایه زده میشه اون اشخاص رو ترک کردم ولی قبلش دلایلی آوردم مبنی بر بی تقصیر بودنم و اون اشخاص رو ترک کردم حالا مدیر اون گروه که اصلا ربطی به جریان نداشت و من هم باهاش اصلا مشکلی نداشتم دائم داره به من مسئله من اشاره میکنه.و مستقیم بدوبیراه میگه و انگار از درگیر ایجاد شده لذت ببره حتی یک پست گذاشته و دیگران رو ترغیب میکنه که من رو قضاوت کنن و حتی توهین کنن من هیچی نگفتم ولی خیلی دلم شکست و غمگین شدم الان دوسه ماهه که زندگیم مختل شده و خیلی ناراحتم حتی مریض هم شدم و جدیدا قلبم درد میگیره من چه واکنشی باید داشته باشم با این افراد در ضمن من ۲۹ سال دارم ؟؟؟
میشه من رو راهنمایی کنید باتشکر
سلام به سرکار خانم باران بزرگوار
مطالبی که فرموده بودید را به دقت خوندم
چند نکته خدمت شما عرض می کنم که میتونه بهتون کمک کنه
اول اینکه این گروه چقدر برای شما اهمیت داره؟ و اینکه آیا با افراد این گروه خارج از گروه هم ارتباط دارید یا خیر؟ اگر افراد این گروه آدم های مهمی در زندگی شما نیستند پس نظر و دیدگاه شون راجع به شما اهمیت چندانی نداره و هیچ تاثیر خاصی در زندگی کنونی و آینده شما نخواهند داشت
اما اگر افراد مهمی در زندگی شما هستند و شما مطمئن هستید که دیدگاه شون راجع به شما خراب شده، وقتی با آنها ملاقات کردید براشون توضیح بدید ماچرا دقیقا از چه قرار بوده. اما این وسط نکته مهمی وجود داره :
هر انسانی حق داره دیدگاه و نظر خودشو داشته باشه و ما هرگز نمی توانیم که دیدگاه آدم های مهم و غیرمهم زندگی مان را به آنچه که دوست داریم تغییر دهیم. پس بهترین کار این است که بپذیریم ما هیچ کنترلی روی بقیه نداریم و تنها و تنها چیزی که روی آن کنترل داریم، افکار و رفتار خودمان است. به عنوان مثال عرض می کنم : ممکن است فردی اهل نماز اول وقت باشد.در هر جمعی که حضور دارد به محض گفتن اذان، مشغول خواندن نماز شود. ممکن عده ای در جمع او را فردی متدین و عده دیگری او را ریاکار بدانند که هدفش ریا و در چشم بقیه مومن به نظر رسیدن است. آیا او می تواند ذهن تمام افراد حاضر در جمع را بخواند و برای تک تک شان توضیح دهد که واقعیت چیست. قطعا نه. اصلا لازم به چنین کاری نیست چون ما مسئول افکار دیگران نیستیم. و فقط مسئول عملکرد و رفتار خودمان هستیم.
مورد دوم : اگر درست فهمیده باشم شما جر و بحثی داشتید و خودمونی بگیم با یکی دعواتون شده. خشم و پرخاش اگر به صورت دائمی نباشد جز احساسات و رفتارهای طبیعی انسان ها است. چرا حق عصبانی و خشمگین شدن را از خودتان می گیرید. من درک می کنم که گاهی لازم است بنا بر مصلحتی رفتار خودمان را کنترل کنیم. اما نه اینکه حق خودمان را برای عصبانی شدن کلا نادیده بگیریم و انقدر نگران بُتی باشیم که در ذهن بقیه آدم ها از خودمان ساخته ایم.
پیشنهاد من این است که اگر آن گروه برای شما اهمیت چندانی ندارد و مدیر گروه فردی است که هدفش آزار شماست پس گروه رو ترک کنید و به مسائل مهم زندگی تان بپردازید.
اما اگر گروه را نمی توانید ترک کنید، انقدر نگران طرز فکر آدمها نسبت به خودتان نباشید، آدم ها حتی خدا را زیر سوال می برند، من و شما که جای خود داریم. لطفا خودتونو بابت طرز فکر آدمها نسبت به خودتون مسئول ندونید. چون ما در زندگی فقط چیزهایی را میتوانیم تغییر دهیم که روی آنها کنترل داریم و تغییر دادن مواردی که کنترلی روی آنها نداریم جز ناراحتی، استرس و اضطراب چیزی ندارد.
پیشنهاد می کنم در آخر این توضیحات، مقاله من راجع به استرس را هم مطالعه کنید و راهکارهای آنرا در مورد خودتان به کار ببرید:
چگونه استرس خود را از بین ببریم؟ | با سه روش کاربردی
نا گفته نماند که به شدت روحیه حساسی دارم و خیلی مواظب رفتار و گفتارم هستم بارها حرف نابجا به من زده شد من پشت گوش زدم و حتی آبروی کسی بود که من خیلی راحت می تونستم ببرم ولی از خدا ترسیدم و نادیده گرفتم این حق من نبود در این سه ماه گذشته آنقدر حالم بد شده بود که قلبم هم مدام درد میگرفت و تپش قلب داشتم خیلی دلم شکست دلم می خواد از این ناراحتی نجات پیدا کنم ولی نمی تونم همه دیدشون نسبت به من از بین رفت من هیچوقت دلم نمی خواست اون اتفاق بیفته خواهش می کنم بزرگواری بفرمایید من رو راهنمایی کنید باتشکر
سلام من ۱۵سالمه امروز از مدرسه که داشتم برمیگشتم یکی از هم کلاسی هام که خیلی بی ادب هس شروع به فحش دادن من کرد من هم میخواستم بزنم ولی جلوی خودمو گرفتم به تظر شما من چطور با این آدم رفتار کنم که دیگه سراغم نیاد تازه این اولین بارش نبود چند بار هم ایکارو کرده.یکی دیگه ام هست که برای خنداندن بقیه شروع به دعوا با من میکنه . خیلی ممنون
سلام به شما جناب محمد عزیز
هدف این افراد اذیت کردن شماست. و در واقع این کارها را می کنند که شما واکنش نشان دهید و بعد از واکنش شما آنها به کار خود ادامه دهند. به نظر من کم هزینه ترین و در عین حال هوشمندانه ترین راه این هست که اصلا توجهی به کارهایی می کنند و حرف هایی که می زنند نکنید. بی توجهی گرچه ابتدا کمی برای شما سخته، اما باعث میشه آنها ناامید شده و دست از اینکار بکشند. بی توجهی نه تنها باعث ناامید شدن اونا مشه بلکه حتی اذیت هم میشن. چون می بینند که نمی تونن روی شما اثر بزارن. جوری بی توجهی کنید که انگار اونها وجود ندارند و شما چیزی نمی شنوید
با عرض سلام خدمت شما، من به تازگی با سایت شما به طور اتفاقی آشنا شدم و در حال استفاده از فایلهای رایگان عزت نفس هستم، شما رو خیلی دوست دارم چون بدون چشم داشت فایلهای مفید رایگان در اختیار مردم قرار میدین، ان شاءالله که همیشه بهترین ها براتون اتفاق بیفته.???
درمورد توهین هم من یک سوال داشتم، خب توی جامعه ما متاسفانه خیلی از پسرها به دخترها تیکه میندازن، یا حتی به خودشون اجازه میدن اظهار نظر کنن، درمورد ظاهر و تیپ و هر چیزی دیگه، درمقابل همچین آدمهایی من همیشه رد میشم و واکنشی نشون میدم اما واقعا بعضی وقتها حرفهاشون اذیتم کرده، مثل اینکه چقدر زشتی، من در نظر خودم نه زشتم و نه خوشگلم، عده ای حتی غریبه یا آشنای دور میگن خوشگلی، یه عده هم مثلا مثل این ادمهایی که تیکه میندازن یه چیز دیگه میگن، حتی داییم عادتی که داره اینه که همیشه به شوخی ظاهرم رو تحقیر میکنه،یا مثلا میگه تو با این خنگیت چطوری دانشگاه رفتی. در مقابل دیگران هم همیشه از خیلی وقت پیشها احساس حقارت میکردم، توی جمعها نمیرم، بیرون میخوام برم کلی سختمه،تعریفهای مثبت دیگران رو درمورد خودم نادیده میگیرم ولی کافیه یه توهینی کنن دیگه کلا بهم میریزم.??? چکار باید بکنم؟